شنبه 3 آذر 1403

به چه چیز امید ببندیم؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
به چه چیز امید ببندیم؟

هربار که رهبرانقلاب از امید به آینده و اطمینان به حل مشکلات به دست جوانان سخن می‌گویند، گروهی مشخص که توصیف آنان در ذیل یک نام و عنوان دشوار است، در این امیدواری با تردید و ارتیاب می‌نگرند.

به گزارش مشرق، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:هربار که رهبرانقلاب از امید به آینده و اطمینان به حل مشکلات به دست جوانان سخن می‌گویند، گروهی مشخص که توصیف آنان در ذیل یک نام و عنوان دشوار است، در این امیدواری با تردید و ارتیاب می‌نگرند و چه استدلال‌ها که در خلاف آن نمی‌کنند. درباره امید یک بحث عقلی وجود دارد و بحث‌هایی هم دینی، سیاسی و اجتماعی است.

اصل امید یک بدیهی فطری و عقلی است. هرکس زنده است و زندگی می‌کند، چه انسانی دینی باشد، چه غیردینی، امیدوار است. دین‌باوران از قرآن آموزه امیدبخشیدن به شقی‌ترین گناهکاران را فرامی‌گیرند. در 52 زمر می‌فرماید «از رحمت خدا نومید نشوید که همانا خداوند، همه گناهان را می‌آمرزد». درجایی‌که گناه، همتراز عبادت می‌شود، حساب دیگر عناصر و مقوله‌های ناامیدکننده روشن است. «ناامیدی را خدا گردن زده است /، چون گناه و معصیت طاعت شده است». دین‌باوران و رهبران دینی به مقوله امید چنین می‌نگرند «انبیا گفتند نومیدی بد است / فضل و رحمت‌های باری، بی‌حد است / از چنین محسن نشاید ناامید / دست در فتراک این رحمت زنید / بعد نومیدی بسی امیدهاست / از پس ظلمت، دوصد خورشیدهاست / سوی نومیدی مرو امیدهاست / سوی تاریکی مرو خورشیدهاست / ناامیدی‌ها به پیش او نهید / تا ز درد بی‌دوا، بیرون جهید»

از این جهت، یعنی جهت دینی، پیوستگی بین زندگی و امیدواری، امکان قوی و گسست‌ناپذیر دارد. پس اگر کسی با هر سخنی که از امید می‌شنود، با گفتار و رفتار پریشان در رد و تردید آن برآمد، او در کل نه فقط از آموزه‌های دینی که از حداقل‌های عقلی هم فراقت دارد. دسته دیگری می‌گویند منظور آنان از تردید در امیدبخشی‌های رهبری به آینده، نه این فلسفه‌بافی‌ها که پیش‌بینی‌های علمی از یک ایران روبه اضمحلال و فروپاشی است. غافل از آنکه پیش‌بینی در علوم انسانی، غیرعلمی است! تقلیل‌گرایی این گروه از وقایع اجتماعی و سیاسی منع علمی دارد. رخدادهای انسانی، عرصه معلول‌های بسیار بزرگ از علت‌های بسیارکوچک است. خود این کشف علمی و عقلی بشر، بهترین گواه و ریشه امیدواری است. غالب این گروه حتی بیشتر کسانی که از تریبون دانشگاه در شیپور ناامیدی می‌دمند، اطلاعات خود را درباره وضعیت علمی، اقتصادی و سیاسی کشور از منابع بسیار محدود و چه‌بسا انحرافی می‌گیرند. این با فرض دلسوزبودن و علمی‌بودن آنان است. طرفه آنکه این گروه معمولاً جایگاه رهبری را که از منابع متعدد دانشگاهی و علمی گزارش می‌گیرند، متهم می‌کنند که از همه واقعیت‌ها باخبر نیستند! تأسفبارتر آنکه برخی از ناامیدافکنی‌ها از طرف قشر دانشگاهی فقط از اطلاعات فضای مجازی است! به یاد بیاوریم برجسته‌ترین استاد فیزیک دانشگاه را که در دهه هفتاد به رهبری نامه می‌نوشت که مبادا فریب ادعاهای هسته‌ای را بخورید، زیرا هسته‌ای شوخی نیست و در دسترس ما نیست، غافل از آنکه برخی شاگردان خود او در نطنز سانتریفیوژها را سوار کرده و مشغول کار بودند! اینجا فیزیکدانی برای باور کافی نبود، حتی اگر کاملاً بی‌اطلاع از اوضاع می‌بود، می‌توانست با این منطق که اگر ایران فناوری هسته‌ای ندارد و نمی‌تواند داشته باشد، این هیاهوی جهانی بر سر چیست، نتیجه دیگری بگیرد.

من از همین منطق استفاده می‌کنم و می‌گویم اگر امیدی به آینده ایران نیست، چرا غرب چنین بر همه عرصه‌های ما پنجه می‌افکند و مانع‌تراشی می‌کند؟! آیا بهتر نیست ایران را به حال نزار و ناامید خود رها کنند و به کناری بروند؟! ممکن است گفته شود اتفاقاً بخش اعظم این ناامیدی ما به آینده ایران از همین تقابلی است که با غرب داریم. در این ادعا چند اشکال هست. اولاً ما با غرب تقابل نداریم، غرب ما را تحمل نمی‌کند. این یعنی ما باید خودمان را عوض کنیم و این نشدنی است و خارج از عزت و عقل و آینده‌نگری. ثانیاً مثال‌های نقض فراوان هست که تقابل با غرب به‌معنی عقب‌افتادن از پیشرفت و توسعه نیست. مثال فقط چین نیست. کشورهای جدیدی که در عرصه قدرت اقتصادی و سیاسی ظهور کرده‌اند، تکیه اصلی خود را به چندجانبه‌گرایی داده‌اند، نه به غرب تک‌وتنها؛ و این بحثی دامنه‌دار است.

دست‌آخر، وظیفه یک رهبر عالی در کنار امیدواری‌دادن معقولانه و دقیق، تسلی‌دادن ملت برای عبور از دشواری‌ها و تنگناهاست. برخی با کندذهنی تصور می‌کنند جایگاه رهبری آنجایی است که در هر سخنرانی، داغی بر دل ملت بگذارند! نوشته‌اند که آبراهام لینکلن، در کوران جنگ‌های داخلی امریکا خطاب به مردم امریکا می‌نویسد: «من از مسیحیان نیک‌خواه و نیکوکار این کشور، به جهت نیایش‌ها و تسلی‌بخشی‌های مدام، دینی عظیم بر گردن دارم. منویات خدای قادر مطلق، عیب و نقصی ندارد و باید غالب و قاهر باشد، هر چند ما فانیان خطاکار، پیشاپیش نتوانیم آن منویات را درست درک کنیم. ما امید بسته بودیم که این جنگ‌ها پایانی خوش بیابد، اما خدا از هر کس بهتر می‌داند و حکمی دیگر رانده بود. با این حال همچنان به حکمت او و به خطای خود اعتراف داریم. درعین‌حال باید در پرتو بهترین بینشی که به ما عطا می‌کند به‌جد بکوشیم و اعتماد داشته باشیم به اینکه باز هم چنین کوششی به غایات عظیمی که او مقدر داشته است رهنمون‌مان می‌شود. اطمینان دارم که او اراده کرده است در این فتنه بزرگ، خیر عظیمی عاید شود که انسان فانی نه می‌تواند موجب پدیدآمدنش شود و نه موجب به تأخیر افتادنش.»

حالا انتخاب بین این دو است که ما امیدآفرین و تسلی‌بخش باشیم یا روان‌پریش و مغلطه‌کار.