به یاد محمدرضا آقاسی؛ قلندر شعر امروز / هیچوقت کفشهای شیک و واکسزده به پا نمیکرد
هم تیپ و قیافهاش با همه فرق داشت و هم کلام و شعرش. قلندرانه در وادی شعر قدم میزد؛ همانقدر بیتعلق و بیتملق. همین ویژگیها محمدرضا آقاسی را از اکثر همقطارانش مجزا میکرد. شاعری که وقتی پشت تریبون قرار میگرفت، کلامش بسیاری را همراه خود می کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر میراث ایرانیان است و کمتر فارسیزبانی را میتوان یافت که با شعر و شاعری مأنوس و آشنا نباشد؛ به طوری که در مثلی معروف میگویند سه قوم باستانی را میتوان با سه مؤلفه شناخت: یهودیان را با پیامبرانشان، یونانیان را با فیلسوفانشان و ایرانیان (ایران فرهنگی) را با شاعرانشان. شعر همواره و همیشه در کنار ما بوده است؛ از زمانی که چشم بر این جهان میگشاییم تا زمانی که چشم از آن میبندیم. از گهواره تا گور، از لالاییهای مادرانه تا شعرهایی که در فراق یاران بر سنگ گور نقش میبندد. در سفر و در حضر، در شادی و غم... این شعر است که همواره کنار ماست و چنان با زندگی ما عجین شده که گاه آن را نمیبینیم.
عباس کیارستمی درباره چرایی این پیوند محکم بین ایرانیان و شعر تعبیر جالبی دارد. او میگوید ایران هم سرزمین تولید شعر است و هم سرزمین مخاطب شعر؛ این دو از یک چیز میآیند، شعر و درد همواره با هم آمیخته شدهاند. محمدرضا آقاسی به خوبی ارزش این جوهر شعر را دریافته و در یافته بود و هنری تهی از این جوهر، در نگاه او پشیزی ارزش نداشت. در جایی گفته بود: «وقتی نسبت شعر را با شعور بخواهی پیدا کنی، میبینی حلقه رابط در این نسبت درد است و دردمندی. منتها هر دردی فینفسه موجب شرافت صاحب آن نمیشود. خیلی شاعرنما داریم که دم به دقیقه از درد شکم و اسافل اعضا مینالند. اما آیا این دردها ارزشی دارند؟ درد اگر درد غربت از جوار قرب حضرت حق نباشد، اگر این درد، درد دین نباشد، درد بیدردی است، که گفت: «نیست دردی ز بیدردی بَتَر!».
نهتنها توی ساحت شعر، بلکه حتی در وادی قصهنویسی، نقاشی، خوشنویسی و گرافیک و نمایش و سینما، توی هر زمینه ادبی هنری که فکرش را بکنی، حتی بالاتر؛ توی عوالم نیایش و مناجات هم، اگر جوهره این درد، غربت آدمیزاد از ملکوت قرب حق تعالی نباشد، چنین دردی و آثاری که از آن حاصل شوند، به دو پول سیاه هم نمیارزند!...».
او درد داشت، درد دین، درد مردم، درد ایران و انقلاب و همین، شیرینی جان کلامش را در کام مخاطب مینشاند؛ گوهری که امروز کمتر ردپای آن را میتوان در شعر شاعران این دوره یافت.
نه چپ نه راست، این منم برابر تو
شعر، پس از انقلاب مردمیتر شد. هرچند رگ و ریشه این پیوند را میتوان از سدههای پیشین جستوجو کرد، اما پس از انقلاب، این پیوند و ارتباط عمیقتر و بیشتر شد. مردم، مخاطبان جدی شعری شدند که حرف دلشان را بزند. شعر پس از پیروزی انقلاب، تبدیل به یک رسانه مهم در کشور شده است؛ رسانهای که خیلی زود مخاطب خود را پیدا میکند و این روزها سر از شبکههای اجتماعی سر درمیآورد.
انتقاد خانواده محمدرضا آقاسی از چاپ غیرقانونی آثارشمردمی که سالها مبارزه کرده بودند تا انقلابشان به پیروزی برسد و پس از آن، هشت سال جنگ تحمیلی را مدیریت کرده بودند، حالا با شاعری همراه میشدند که حرف دلشان را بزند؛ اهل تملق نباشد، قدر کلام و کلمه را بداند و به انصاف، خرجش کند؛ نه اهل جریان سیاسی خاصی باشد و سنگ آن را به سینه بزند، نه کلامش را برای خوشآمد و بدآمد دیگران خرج کند. او مصداق بارز شعر احمد زارع بود: «نه چپ نه راست، این منم برابر تو»؛ محمدرضا آقاسی خودِ خودش بود و همین، همراهی و همدلی مردم را به همراه داشت.
شمع بیتالمال را خاموش کن...
آقاسی مقتضیات زمانه خود را به خوبی شناخته بود، دردها و دردمندیها را میدانست و در شعرش، بدون آنکه چشمپوشی کند، دست روی آنها میگذاشت. همین موضوع سبب شده بود تا کلامش به مذاق خیلیها خوش ننشیند. اما چه باک، از شاعر قلندری چون او، غیر از این انتظار نمیرفت. از این منظر، آقاسی را میتوان یکی از شاعران تأثیرگذار در جریان شکلگیری شعر اعتراض پس از انقلاب یاد کرد.
او با یادآوری سیره اهل بیت (ع) و سبک زندگی این بزرگواران، تلنگری به مخاطب اصلی شعر میزند. کلام او در دهه 70 مدیرانی را مخاطب قرار میداد که کمکم از فرهنگ انقلاب فاصله گرفته و سفره خود را از مردم جدا کرده بودند:
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو می خواهی دلیل یاد کن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش کن شمع بیتالمال را خاموش کن
این تجملها که بر خوان شماست زنگ مرگ و قاتل جان شماست
میسزد کز خشم حق پروا کنیم در مسیر چشم حق پر وا کنیم
این دو روز عمر مولایی شویم مرغ اما مرغ دریایی شویم
شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر بین نان خشک خود با یک اسیر
چیست حاصل زین همه سیر و سلوک تاب وتاول چهره وچین وچروک
سالها صورت ز صورت باختیم تا ز صورتها کدورت یافتیم
یک نظر بر قامتی رعنا نبود یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود
گر چه قرآن را مرتب خواندهایم از قلم نقش مرکب خواندهایم...
هرچند شعر اعتراض پیش و پس از آقاسی نیز در جریان شعر انقلاب دیده میشود، اما تفاوت کار آقاسی و آقاسیها با دیگران در این بود که سخنشان فصلی نبود، با آمد و رفت جریانهای سیاسی پستی و بلندی نمیگرفت، حرف حق را میزدند؛ ولو اینکه به ضررشان تمام شود. اما شاعری که مردم را پشت خود داشته باشد، چنین سرمایهای را به این راحتی از دست میدهد؟
حسین قرایی در کتاب «شمع بیتالمال را خاموش کن» درباره این روحیه آقاسی مینویسد: دوستی نقل میکرد در مجلسی نشسته بودیم که کارمندان شهرداری و شهرداران آنجا جمع بودند. آقاسی رفت پشت تریبون، اولین شعری که خواند این بود:
سرافرازان برای سرفرازی ضرورت دارد آیا برجسازی؟
میگفت میدیدم یکییکی افراد از صف اول دارند بلند میشوند و بیرون میروند! آقاسی شعر را به دقیقه اکنون، با توجه به شرایط فرهنگی - اجتماعی میسرود. اگر قدری بیشتر در شعر آقاسی غور کنیم این مواقع شعرش به یک سخنرانی حماسی هنرمندانه تبدیل میشود....
کامران شرفشاهی، شاعر و روزنامهنگار، یکی از تفاوتهای اصلی میان زندهیاد آقاسی با دیگران را در همین کلام صادق و صریح او میداند؛ کلامی که با شخصیت او فاصله ندارد. او در گفتوگویی با تسنیم گفته بود: بین آقاسی و آقاسینمایان تفاوت وجود دارد. آقاسی از روی اخلاص شعر میگفت، اما بعد از او نیز افرادی آمدند که با همان شیوه آقاسی در صدد سوء استفاده برآمدند؛ با همان شیوه شعرخوانی میکنند، اما مسائلی دارند که شایسته ساحت ادبیات و شعر اهل بیت (ع) نیست؛ این در حالی است که آقاسی شاعری بود که به دلیل بیان حقایق و اعتراض به کارهای برخی از همین فرصتطلبها، حوزه هنری آن سالها او را تاب نیاورد.
محمدرضا آقاسی هستم، بچه خیابان خیام + عکس و فیلمیک «علی» با بینهایت «عمرو عاص»
از سوی دیگر، پیوند میان موضوعات روز با شعر از دیگر ویژگیهای شعری آقاسی است. او ضمن مدح اهل بیت (ع)، از موضوعات روز و جاری جامعه غافل نبوده و نسبت به غفلتهایی که در زمانهاش آن هم پس از جنگ تاخته و برخی از مسئولان را که حالا در جرگه ویلانشینان قرار داشتند، مورد انتقاد قرار داد. آقاسی در سالهای پس از جنگ، شعر را محدود به مدح و مرثیه نکرد و با استفاده از فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس، بخشی از جریان شعر اعتراض را هدایت کرد.
او در شعرش به ابنالوقتها انتقاد میکند
شرفشاهی در همینباره ادامه داد: شعر آقاسی گونهای از شعر اعتراض با بنمایههای عرفانی بود و دردهای جامعه را بیان میکرد. این مسائل باعث شد که آقاسی مورد توجه قرار گیرد. ما در «شیعهنامه» شاهد این واقعیت برزگ هستیم. او در این اثر با رجعت به تاریخ صدر اسلام مسائلی را که سبب شده بود تا تشیع از آن ضربه ببیند، بیان میکند. در آن روزگار کمتر شاعری بود که چنین آثاری داشته باشد. جریان شعر اعتراض با سلمان هراتی آغاز شد. بعد از او، شاعرانی در این قلمرو حضور پیدا کردند و وقتی تعدادشان زیاد شد، رفتهرفته مطبوعات از انعکاس این شاعران خودداری کردند. جریان شعر اعتراض که با افرادی مثل سلمان و آقاسی شروع شده بود، رخدادهایی را بیان میکردند که در آن به کسانی که به خون شهدا تجاوز میکردند و آن را زیر پا می گذاشتند. آقاسی هم در شعرش به ابن والوقتها اعتراض میکند.
شاعر باید «حی» باشد
این منتقد ادبی افزود: آقاسی معتقد بود شاعر باید حی باشد و شعر نباید بدون جهتگیری همانند میت بیتأثیر باشد. بارها گفته بود که شاعران نباید از کنار این تفاوتها به راحتی بگذرند و بیاعتنا باشند. با دوستان هم در این رابطه بحث میکرد، اما به هر حال روحیه بسیار مهربانی داشت و صحبتهایی هم که انجام میداد دوستانه بود. به خاطر همین خصوصیات اخلاقی خاص بود که دوستان زیادی جذب او شده بودند. حقایق را با زبان نرم به دیگران میگفت.
هیچوقت کفشهای شیک و واکسزده به پا نمیکرد
به گفته شرفشاهی؛ همین روحیه سبب شد تا مردم به سمت او جذب شوند، اما این مردمی شدن برای خیلیها گران آمد و در نهایت منجر به اخراجش از حوزه هنری شد: متأسفانه در روزگای که او در قید حیات بود نیز برخی میگفتند دلیل مقبولیت عام او، ظاهر متفاوتش است. همین حرفها باعث شد که ایشان را به حاشیه برانند و منزوی کنند. این اشخاص به نوعی موجب شدند که آقاسی از حوزه هنری اخراج شود که البته خیلی برایش دردناک و تلخ بود. اخراج شدنش از حوزه زمانی اتفاق افتاد که او در تنگنای معیشت قرار داشت و به نوعی ضربه سختی بود که بر او وارد آمد. این بیت معروف «از ان روزی که در خون پرگشودم / به دارالکفر ممنوع الورودم» اشاره به همین امر داشت. در دورانی که ایشان در قید حیات بودند، بسیاری از شاعران سعی در تخریب ایشان داشتند. برایشان مقبولیتی که آقاسی در سطح جامعه پیدا کرده بود، پذیرفتنی نبود. بیشتر نگرشی سطحی و ظاهری داشتند.
او با بیان اینکه آقاسی از همه نظر شاعر صادق و با اخلاصی بود، یادآور شد: او حتی در لباس پوشیدن تا آخرین سالهای زندگی ساده لباس میپوشید، هیچوقت کفشهای شیک و واکسزده به پا نمیکرد و سعی داشت مانند عامه مردم زندگی کندو یک نوع سیر و سلوک عرفانی در این راه داشت. این را حتی در شعرهایش و در برخورد با مردم هم می توان دید.
قرار است هجدهمین سالروز درگذشت این شاعر روز پنجشنبه، چهارم خردادماه، با حضور جمعی از شاعران، دوستان و همراهان او ساعت 17 در قطعه 25 بهشت زهرا (س) برگزار شود.