تئاتر؛ یک مأمن مقدس
پیام روز جهانی تئاتر با نوشتاری از یک هنرمند پاکستانی بر نقش والای تئاتر برای انگیزه بخشیدن به بشریت در روزگاری که نفرتپراکنی و جنگ و خشونت در دنیا زیاد است، تاکید دارد.
به گزارش ایسنا، به رسم هر سال انستیتو بینالمللی تئاتر یکی از هنرمندان جهان را برای نگارش پیام روز جهانی تئاتر در 27 مارس (هفتم فروردین) انتخاب کرده که امسال قرعه به نام «شهید ندیم» هنرمندی از پاکستان خورده است.
شهید ندیم در پیام خود که بخشهایی از آن در اینجا منتشر میشود، با بیان اینکه نوشتن پیام روز جهانی تئاتر برای او افتخار بوده و توجه انستیتو بینالمللی تئاتر (ITI) به تئاتر پاکستان و نیز خود کشور پاکستان هیجان انگیز است، افتخار چنین موقعیتی را به مدیحا گوهر، موسس گروه تئاتر «اجوکا» و همسرش که دو سال پیش درگذشت، تقدیم کرده و گفته است، «اجوکا پس از طی مسیری طولانی و سخت و از خیابان به سالن تئاتر رسیده و اطمینان دارد که این، قصه خیلی دیگر از گروههای تئاتری هم است.»
او نویسنده و مدیر گروه تئاتر مشهور «اجوکا»، متولد سال 1974 در کشمیر است که در سن یک سالگی و پس از جنگ سال 1984 بین هند و پاکستان به همراه خانوادهاش مجبور به مهاجرت به پاکستان جدید شد.
او در این سالها نمایشنامههای مختلفی نوشته که برخی از آنها توسط انتشاراتی همچون اکسفورد به چاپ رسیدهاند. آثار او در موارد زیادی مورد توجه بودند چرا که موضوع آنها بیشتر درباره تابوها، افراطیگریهای مذهبی، خشونت علیه زنان، تبعیض علیه اقلیتها، آزادی بیان، صلح و صوفیگری بوده است. او موضوعهای سیاسی و اجتماعی معاصر را با سنت و میراث محلی خود به خوبی ترکیب و تئاتری را که توامان سرگرمکننده و روشنفکرانه باشد، عرضه میکند.
ندیم در پیام خود به مناسبت روز جهانی تئاتر که عنوانش را «تئاتر؛ یک مأمن مقدس» گذاشته، نوشته است:
«من اهل کشوری هستم که اکثریت آن مسلمان هستند؛ کشوری که چند حکومت نظامی دیکتاتوری، هجوم افراطیون مذهبی و سه جنگ با کشور هند که هزاران سال تاریخ و میراث مشترک با آن دارد را به خود دیده است. امروز هم ما با ترس از وقوع یک جنگ تمامعیار، حتی یک جنگ هستهای با کشور همسایه و برادر به سر میبریم، چون الان دیگر هر دو کشور به سلاح هستهای دسترسی دارند.
ما گاهی به شوخی میگوییم، "بدترین روزها هم برای تئاتر روزهایی خوب است". کم نیستند چالشهایی برای رویارویی، تناقضاتی برای آشکار شدن و شرایطی برای دگرگونی. من و گروه تئاترم اجوکا بیش از 36 سال است که با این وضعیت دست و پنجه نرم میکنیم. این (تئاتر) بهراستی یک رسیمان محکم بوده برای حفظ تعادل بین سرگرمی و آموزش، بین جستوجو و یادگیری از گذشته و مهیا شدن برای آینده، بین بیان آزاد و خلاقانه و درگیریهای ماجراجویانه با قدرت، بین نقدهای اجتماعی و تئاترهایی که به لحاظ مالی اجرایی باشند، بین به فکر توده مرم بودن و آوانگارد بودن. با این شرایط، شاید بگویند، خالق یک تئاتر باید ساحر و جادوگر باشد.
در پاکستانف یک تقسیمبندی واضحی بین مسائل دینی و غیردینی (مقدس و کفرآمیز) وجود داشته است. در مسائل غیردینی، مجالی برای پرسشهای دینی و مذهبی نیست و از آن سو در مسائل دینی هیچ امکانی برای بحث و تبادل نظر کردن و طرح ایدههای تازه نیست. در حقیقت، سیستم محافظهکار، فرهنگ و هنر را خارج از «بازیهای مقدس» خود میداند. به همین دلیل زمین بازی برای یک هنرمند تئاتر و اجرا، شبیه یک مسابقه دو پرش از مانع است. آنها باید اعتبار خود را به عنوان مسلمانی خوب و شایسته اثبات کنند و نیز تلاش کنند تا به اثبات برسانند که رقص، موسیقی و تئاتر در اسلام مجاز است. از همین رو خیلی از مسلمانان مقید، نسبت به هنرهای اجرایی اکراه دارند ولو اینکه رگههایی از رقص و موسیقی و تئاتر در زندگی روزانهشان تنیده شده باشد.
در دهه 1980 و همزمان با استقراریک حکومت نظامی در پاکستان، «اجوکا» توسط یک گروه هنرمند جوان راهاندازی شد؛ گروهی که با تئاتر تند سیاسی و اجتماعی در مخالفت با سیستم دیکتاتوری بودند. انها احساسات، عصبانیت واندوه خود را به طرز حیرتانگیزی در شعرهای یک صوفی که حدود 300 ساال قبل زندگی میکرد یافتند. آن شاعر بزرگ صوفی «بلهی شاه» بود. اجوکا دریافت که از طریق شعرهای او میتواند بیانیههای آتشین سیاسی بدهد. حکمرانان ممکن بود ما را منع یا تبعید کنند، اما با شاعرصوفی محبوب و ستایش شدهای مثل «بلهی شاه» نمیشد چنین کاری کرد. ما کشف کردیم که زندگی او به اندازه شعرهایش دراماتیک و رادیکال بوده که منجر به صدور فتوا و تبعید در طول زندگیاش شده است.
پس من نمایشنامه «بوحا» را درباره زندگی «بلهی شاه» نوشتم. او از شاعران صوفی پنجابی بود که بدون هیج ترسی، قدرت امپراتورها و رهبران سیاسی روحانی را با شعر و اعمال خود به چالش میکشیدند. آنها به زبان مردم و درباره آرزوهای مردم مینوشتند. آنها در رقص و موسیقی با کنار گذاشتن واسطههای مذهبی سودجو راهی برای ارتباط انسان با خدا پیدا کردند. نمایشنامه من توسط شورای هنر لاهور رد شد بخاطر اینکه آن را نه یک نمایشنامه بلکه یک بیوگرافی محض میدانستند. اما وقتی نمایش در موسسه گوته اجرا شد، تماشاگران نمادپردازیهای این شاعر را درزندگی و شعر دیدند و فهمیدند و تحسین کردند.
ندیم در ادامه نوشتار خود به اجراهای این نمایش در کشور هند آن هم درست در زمانی که میان دو کشور تنش شدیدی بود اشاره کرده و اینکه مردم بدون دانستن کلمهای به گویش پنجابی، تک تک لحظات نمایش را دوست داشتند. «وقتی درهای گفتوگوی سیاسی و دیپلماسی یکی پس از دیگری بسته شد، در سالنهای تئاتر و قلب مردم هند باز باقی مانده بود.»
او سپس خاطرهای را از دیدار با یکی از تماشاگران نمایشاش در سال 2004 در هند تعریف میکند که پیرمردی پس از اجرا نزد بازیگر نقش صوفی میرود و از او درخواست دعا و دمیدن نفسی برای نوه جوان و بیمارش میکند. بازیگر نمیپذیرد چون فقط یک بازیگر در نقش «بلهی شاه» بوده اما پیرمرد معتقد بود که او بازیگر نیست بلکه مجسم شده صوفیای است که نقش آن را بازی کرده و این اتفاق سبب شده بود مفهوم دیگری از بازیگری و روایت شخصیت برای این گروه نمایان شود.
«ما در طول 18 سالی که این نمایش را به شکل تور اجرا میکردیم، واکنشهای مشابهی از تماشاگران غیرحرفهای تئاتر میگرفتیم؛ تماشاگرانی که اجرای ما فقط یک سرگرمی یا یک تجربه روشنفکرانه برایشان نبود بلکه آن را یک مواجهه معنوی شورانگیز میدانستند. همینها سبب شد وقتی یک عالم هندی یادداشتی درباره نمایش نوشت، عنوانش را بگذارد: "وقتی تئاتر یک مکان مقدس میشود".
من آدم مذهبی نیستم و علایقم در صوفیگری بیشتر فرهنگی است. من بیشتر به وجه هنری و اجرایی شاعران صوفی پنجابی علاقهمندم. کشف داستانهایی مثل «بلهی شاه» که مشابهش در فرهنگهای دیگر هم زیاد است، میتواند پلی میان ما باشد، میان تئاتریها و تماشاگران مشتاق، اما ناآشنا و بیاطلاع. ما با هم میتوانیم ابعاد گسترده و معنوی تئاتر را کشف کنیم و پلی بزنیم بین گذشته و حال با آیندهای که پیشرو است؛ آیندهای که سرنوشت همه جوامع، همه افراد معتقد و بیایمان و همه پیرمردها و بازیگرها و نوههایشان است.»
ندیم که در متن خود جزئیاتی بیشتر از شاعران صوفی مطرح کرده در ادامه نوشته است: «دلیل آنکه من داستان این نمایش و شاعر و برداشتم از نوع تئاتر صوفی را شرح دادم این بود که هنگام اجرا روی صحنه، ما معمولا تحت تاثیر فلسفه خود از تئاتر قرار میگیریم و نقش ما به عنوان طلایهداران تغییر اجتماعی، بخش بزرگی از توده مردم را دربرنمیگیرد. در این تعهدی که در مقابله با چالشهای امروزی هست، ما خودمان را از امکان تجربه معنویای که تئاتر میتواند برای ما فراهم کند محروم میکنیم. در دنیای امروزجایی که تعصب، تنفر و خشونت بار دیگر در حال جهش است، ملتها انگار به جنگ علیه هم میروند، معتقدان و مؤمنان با دیگر معتقدها میجنگند، جوامع علیه دیگر جوامع نفرت پراکنی میکنند و در همین اثنا بچههایی از سوءتغذیه و مادرانی به واسطه کمبود مراقبتهای پزشکی به موقع در زمان بارداری و زایمان میمیرند وایدئولوژی نفرت شکوفا میشود.
سیاره ما به سمت بحرانی اقلیمی و در حال اوج پیش میرود و نیاز است جانی تازه به توان روحیمان بدهیم؛ ما نیاز داریم با بیانگیزگی، رخوت، بدبینی، طمع و بیاعتنایی برای جهانی که در آن زندگی میکنیم و سیارهای که روی آن زیست میکنیم بجنگیم. در این راستا تئاتر نقش دارد؛ یک نقش باشکوه برای شور و نشاط و انگیزه بخشیدن به بشریت تا خود را از افول به تمایزی عمیق برساند.
در جنوب آسیا، هنرمندان پیش از قدم گذاشتن روی صحنه آن را با اشاره لمسی احترام میکنند، این یک سنت قدیمی است برای وقتی که فرهنگ و معنویت در هم تنیده شده است. حال وقت آن است که این رابطه همزیستی بین هنرمند و تماشاگر و گذشته و آینده را بازیابی کنیم. تولید تئاتر میتواند یک عمل مقدس باشد و بازیگران هم تجسم نقشهایی باشند که ایفا میکنند. تئاتر هنر بازیگری را تا بالاترین مرتبه معنوی ارتقاء میدهد. تئاتر ظرفیت تبدیل شدن به مأمنی مقدس را دارد، مأمنی که فضای اجرا را در خود جای داده است.
انتهای پیام