تاریخ شفاهی، قصه واقعی آدمهاست نه قصهای خیالی و ساخته ذهن
نویسنده کتاب «خانه دار مبارز» میگوید تاریخ شفاهی، قصه واقعی آدمهاست؛ نه قصهای خیالی و ساخته ذهن و تصور می کنم خواننده در این کتاب می تواند خود را در مقام راوی تصور کند.
نویسنده کتاب «خانه دار مبارز» میگوید تاریخ شفاهی، قصه واقعی آدمهاست؛ نه قصهای خیالی و ساخته ذهن و تصور می کنم خواننده در این کتاب می تواند خود را در مقام راوی تصور کند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: تاریخ نگاری انقلاب اسلامی به «روایت زنان» این انقلاب و طبعاً به خود انقلاب بدهکار است. زنان شهید انقلاب و دفاع مقدس، زنان مبارز پیش از انقلاب، همسران مبارزان انقلاب، همسران رزمندگان و شهدا و آزادگان و جانبازان، مربیان پرورشی، معلمان و مبلغان فرهنگی، جهادگران، دانشمندان، پژوهشگران، کارآفرینان و... هنوز به راستی روایت نشده اند؛ زنانی که محور خانواده بوده اند و حضور آنها در عرصههای گوناگون، مساوی با همراهی و حضور اعضای خانواده در انقلاب بوده است. آنها در سکوت، تمام بار تربیت نیروهای انقلاب را به دوش کشیده اند و باز هم در سکوت، روایت تلاش و مجاهدت زنانه و مادرانه خود را در حاشیه موفقیت مردان انقلابی شأن دیده اند.
جایگاه زنان در میانه و گوشه گوشه رویدادهای سازنده و مقوم انقلاب اسلامی و همچنین در خلق مفاهیم و ساختارها و نهادها و نیز تثبیت ارزشها و تداوم کنشهای انقلابی انکارناپذیر است؛ اما در جریان تاریخ نگاریِ رویداد محور و شهرت زده و کلیشهای، غالباً به سفیدی بین سطور و گاهی هم به تک روزنههایی سپرده شده است که مردان انقلاب در روایتهای خود، به دنیای زنان انقلاب و پشتیبانی انقلاب باز کرده اند.
کتاب «خانهدار مبارز»؛ خاطرات شفاهی سیدهاقدس حسینیان از زنان فعال مشهد در مبارزات انقلاب، است که به زودی توسط انتشارات راه یار منتشر میشود.
به همین بهانه گفت گویی با مرضیه ذاکری نویسنده این کتاب داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* چه شد که وارد حوزه نویسندگی شدید؟
بعد از فارغالتحصیلی در رشته تاریخ، با تاریخ شفاهی آشنا شدم و اولین نوشتههای من، راجع به خاطرات شفاهی بود. «خانم مربی»، اولین کتاب من بود که در انتشارات «راه یار» و زیر نظر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. پروژههای دیگری هم کار کردهام که در ارتباط با نقش زنان در انقلاب اسلامی بوده است مانند کتاب «محترم خانم» که روایتی است از زندگی و شهادت بتول چراغچی، از شهدای روز نهم دی 57 مشهد. من همیشه به موضوعاتی که با راوی خانم روبرو بودهاند؛ علاقهمند بوده و هستم اما عقیده دارم که نباید صرفاً در یک موضوع خاص مشغول به فعالیت باشم و دوست دارم اگر بشود در دیگر موضوعات نیز تجربههایی کسب کنم.
* آشنایی با خانم سیده اقدس حسینیان چطور اتفاق افتاد؟
شروع این ارتباط کمی با واسطه اتفاق افتاد؛ یعنی در ابتدا با ایشان مواجهه نزدیک نداشتم و من این سوژه را کشف نکرده بودم؛ اما در لابهلای تحقیقاتی که دوستان، راجع به راهپیمایی زنان مشهدی در 17 دی ماه سال 1356 داشتند؛ به سوژهای به نام خانم «سیده اقدس حسینیان» برخورد میکنند که یکی از همان خانمهایی بوده که در آن راهپیمایی حضور داشته و سپس دستگیر شده و حتی چند روزی هم به زندان فرستاده میشود. در جریان تحقیقات بیشتر دوستان در مجموعه تاریخ شفاهی، متوجه میشوند که خانم حسینیان فعالیتهای جدی سیاسی داشته و فراتر از شرکت در راهپیمایی یا جلسات روشنگرانه سیاسی و انقلابی، فعالیتهای سیاسی دیگری هم داشته که کمی متفاوتتر از فعالیتهای دیگر زنان بوده است.
* همین خصوصیات، موجب شد که به طور مستقل روی این سوژه متمرکز شوید؟
تابستان سال 1398، روزهایی که من با خاطرات مربیان پرورشی دهه شصت سروکار داشتم، خانم ذوقی، مسئول وقت واحد خواهران دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در مشهد، پیشنهاد تدوین خاطرات خانم حسینیان را مطرح کردند. با وجود علاقهام به موضوع، در موقعیت خاصی بودم و آمادگی نوشتن چنین کاری را در خودم نمیدیدم؛ اما پافشاری خانم ذوقی و اولویتدار بودن موضوع از نظر مجموعه، باعث شد بسم الله بگویم و دست به کار شوم. به این ترتیب، فکر و ذهن من وارد دنیایی شد که با دنیای مربیان پرورشی بسیار متفاوت بود.
آن روز، تعریف یک جملهای خانم ذوقی از سوژه، این بود: «خانم حسینیان عضو تیم شهید مهدی فرودی بوده است. اسم شهید فرودی برایم ناآشنا نبود. قبلاً جسته گریخته چیزهایی درباره او و گروه ستاره اسلام خوانده و شنیده بودم و با همان تصورات رفتم سراغ خواندن حرفهای راوی. «خانم احسن مقدم» چهارده جلسه مصاحبه گرفته بود که همه را مطالعه و تیتر گذاری کردم؛ ولی برخلاف انتظارم فقط حدود یک پنجم از مصاحبهها مربوط به فعالیت راوی در تیم شهید فرودی بود و آن هم اغلب مبهم و کلی. تصوراتی که من از تیم شهید فرودی و فعالیتهایش داشتم، با آنچه در این مصاحبهها خواندم، متفاوت بود؛ بنابراین، نه تنها نتوانستم به هیچ جمعبندی درباره گروه برسم، بلکه ذهنم آشفتهتر و پرسشهایم بیشتر شد. لازم بود خودم با راوی وارد گفتگو شوم.
* بعد از ملاقات با خانم حسینیان چه تصویر ذهنی برای تان ایجاد شد؟
جوانتر از آن چیزی بود که تصور میکردم و بسیار جدی. پیشبینیام این بود که احتمالاً روزهای سختی با او خواهم داشت. اولین ملاقاتم با خانم حسینیان در اتاق مصاحبه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بود و قرار شد جلسات بعدی، هفتهای یک بار و در منزل شأن باشد. برخورد بسیار گرم و مهربانانه ای هم داشتند، خانه دار بود و هیچ گونه فعالیتی خارج از منزل نداشت ولی ارتباطش را با جمعهای دوستانه از طریق فضای مجازی حفظ کرده بود.
حافظهای قوی دارند و جزئیات خوبی از اتفاقات در خاطرش مانده بود؛ اما محتاطانه حرف میزد و بسیار آگاهانه، فقط آنچه را از نظر خودش لازم بود، مطرح میکرد و مدام تأکید میکرد اگر قبل از او، دیگران از گروه فرودی حرفی نزده بودند، او نیز هرگز دربارهاش صحبت نمیکرد.
* مصاحبههایتان با خانم حسینیان، چقدر طول کشید؟
اواسط سال 1398 مصاحبههایمان با خانم حسینیان شروع شد و تقریباً این مصاحبهها 25 جلسه میشد که به مدت شش ماه طول کشید.
* خروجی کار چطور شد؟
این کتاب 248 صفحه دارد و بر اساس سیر زمانی مرتب شده. خاطرات خانم حسینیان از زمان ازدواجش شروع میشود؛ زمانی که وارد دنیای جدیدی از فعالیت سیاسی میشوند و سپس گریزی به گذشتهی ایشان داریم و نهایتاً دوباره به زمان فعالیتهای سیاسی ایشان برمیگردیم. این کتاب چهار محور اصلی دارد: ازدواج خانم حسینیان و ورود به تیم شهید فرودی، شرکت در راهپیمایی 17 دی ماه سال 1356 و دستگیری و زندانی شدن ایشان، فعالیتهای ایشان در جهاد سازندگی و زندگی روزمرهی ایشان؛ مثلاً مادر شدن و بچهداری، سختیها و موانع زندگی، جانبازی همسر خانم حسینیان و خانهداری ایشان.
* در زمانی که مشغول تهیه مصاحبهها بودید با موانعی هم روبرو شدید؟
مشکل جدی این بود که ابتدای کار، مصاحبهها توسط یک نفر دیگر انجام شده بود و زمان زیادی از مصاحبههای اولیه گذشته بود. این کار را در ابتدا کمی سخت میکرد. راوی در اول کار، کمی دلسرد بود و ذهنیتش این بود که قبلاً همهی حرفها رو زدم و چرا دوباره باید تکرار کنم و... مشکل دیگر این بود که نگاه من به سوژه و زاویه دیدم نسبت به زندگی راوی متفاوت بود با محقق قبلی و به همین دلیل لازم بود در بعضی موضوعات دوباره از راوی سوال شود. مسئله بعدی، صحبتهای محتاطانه و ملاحظات خانم حسینیان بود که البته در بسیاری موارد به جا و به حق بود و در مواردی که صلاح میدانستند، ورود نمیکردند و صحبتی نداشتند. یکی از این نگرانیها، نقطه اتصال این گروه، در مقطعی با سازمان مجاهدین خلق بود.
* دلیل نامگذاری کتاب با عنوان «خانهدار مبارز» چه بود؟
اسم «خانهدار مبارز»، پیشنهاد واحد تدوین تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب بود و من هم قبول کردم چون احساسم این بود که اسم مناسبی برای کتاب است. این اسم هم اشاره دارد به جایگاه خانمحسینیان به عنوان یک خانم خانهدار و هم به مسیر مبارزهای که در همین جایگاه طی میکند. در مقاطع مختلف زندگیاش، چه پیش از انقلاب و اوایل پیروزی انقلاب که شرایط زمانه ایجاب میکند فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بیشتری داشته باشه و چه بعد از آن که در مقام مادری قرار میگیرد و حالا باید مدیریت و سروسامان دادن خانواده و بچههایش را برعهده بگیرد و هم این اسم اشاره به خانهای دارد که پیش از انقلاب به یک پایگاه و مرکزی برای فعالیت سیاسی و انقلابی تبدیل شده بود و خانم حسینیان، هم به عنوان صاحبِ خانه است و هم کسی که بیشتر از همه در پابرجا بودن این پایگاه و مرکز نقش دارد. در واقع این خانم حسینیان است که آن خانه را حفظ کرده و خانهداری میکند.
* به نظرتان دلیل استقبال مردم از کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی نوشته شدهاند چیست؟
تاریخ شفاهی، قصه واقعی آدمهاست؛ نه قصهای خیالی و ساخته ذهن و جذابیت این کتابها به نظرم بهخاطر این است که هنگام خواندن کتاب، خواننده خودش را میتواند جای راوی تصور کند و جذابیت متن کتاب را برای خود دوچندان کند. همچنین این خاطرات روحیه مخاطبان را برای فعالیتهای انقلابی و روشنگرانه برمیانگیزد و باعث شروع مجددی از فعالیتهای دینی و انقلابی میشود.
مخاطب مد نظر ما، عامه مردم میباشند اما از آنجایی که محوریت این کتاب دربارهی یک خانم است، طبیعتاً خانمها استقبال بیشتری را خواهند داشتند؛ مخصوصاً دخترخانمهای جوان و نوجوان؛ چراکه در کتاب «خانهدار مبارز» شروع فعالیتهای خانم حسینیان، در همین سنین جوانی است.
وقتی که خاطرات این افراد مؤثر در انقلاب اسلامی را میخوانیم؛ به یک نکته مشترک در همه آنها برمیخوریم و آن داشتن هدف در زندگی و در پی آن احساس مسئولیت داشتن در برابر خود، اطرافیان و نهایتاً در برابر جامعه زمان خودشان است؛ چیزی که شاید نسل جدید، در این هیاهوی فضای مجازی، از آن مغفول مانده باشد.
من تمام تلاشم را برای خواندنیتر کردن این کتاب کردهام، به طوری که خط به خط کتاب را برای خانم حسینیان خواندهام تا اگر کم و کاستی بوده؛ ایشان یادآوری کند و امیدوارم این کتاب به دل مخاطبان بنشیند.
* تا چه حد پرداختن به زنان را در عرصه تاریخ شفاهی ضروری میدانید؟
روایت زنان برای من و فکر میکنم برای مخاطبان، همیشه جذاب بوده و هست؛ چراکه همیشه به مسائل اجتماعی و سیاسی از دید مردان نگاه میشده و نقش زنان مغفول میمانده و زمانی که نقش زنان را به روشی تاریخگونه میخوانیم متوجه جایگاه واقعی آنان میشویم و هم چنین اگر نقش زنان را از تاریخمان حذف کنیم، با نقصها و چالشهای زیادی روبرو میشویم که این مورد، نشانگر جایگاه «زن» در جامعه است. ترسیم این جایگاه به خودی خود اهمیت ویژهای دارد؛ اما هم زمان، به مقایسه تعریف زن تراز در دوره پیش و پس از انقلاب هم کمک میکند و یاریگر دختران و زنان جوان در مقایسهی زن تراز اسلام و انقلاب اسلامی با زن تراز تمدن غرب است.
* الان مشغول به چه کاری هستید؟
راجع به خاطرات یک معلم پرورشی دهه شصت که خانم بسیار فعالی بودهاند، در مرحله تحقیقات هستم.