دوشنبه 19 آبان 1404

تحقیر و ترس؛ چرا شاه اصرار بر اعدام دکتر فاطمی داشت؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
تحقیر و ترس؛ چرا شاه اصرار بر اعدام دکتر فاطمی داشت؟

اعدام دکتر حسین فاطمی نتیجه‌ی احساس حقارت شاه و همچنین فشار اطرافیان و البته ترس او از بسیج دوباره مردم و مبارزین بعد کودتای 28 مرداد بود که بعد از 25 سال، با پیروزی انقلاب اسلامی تلاش شاه برای سرکوب آزادی و مقاومت مردم از بین رفت.

سیاسی

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- محمدعلی سافلی: امروز 19 آبان سالگرد اعدام دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق و یکی از چهره‌های برجسته نهضت ملی شدن نفت ایران است که نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ سیاسی ایران در دهه 1330 ایفا کرد.

فاطمی علاوه بر اشتغال در سیاست، از چهره‌های برجسته مطبوعاتی ایران هم به‌شمار می‌رفت و با انتشار مقالات در روزنامه «باختر امروز» و سخنرانی‌های عمومی، مواضع دولت مصدق را اعلام کرده و یک رسانه مستقل به شمار می‌رفت.

تا روز کودتای 28 مرداد، دکتر فاطمی همچنان در وزارت خارجه بود تلاش می‌کرد اخبار ضدکودتا منتشر کند اما با هجوم گروه‌های طرفدار تیمسار زاهدی و اراذل شعبان جعفری به خیابان‌ها، مجبور شد فرار کند. خانه‌اش غارت شد و خودش چند ماه بعد در مخفیگاه به سر برد تا آنکه توسط نیروهای رژیم پهلوی دستگیر و تحت شکنجه و مراقبت شدید قرار گرفت.

دکتر فاطمی را طی یک محاکمه کوتاه و صوری و بدون رعایت موازین عادلانه قضایی، به اعدام محکوم کردند و در 19 آبان 1333 به شهادت رسید.

چرایی اعدام فاطمی و عدم بخشش او از سوی شاه یکی از سوالات مهم تاریخ معاصر به‌شمار می‌رود چراکه محمدرضا پهلوی عملاً با این اقدام بر بدنامی خود در میان مردم و همچنین چهره‌های ملی‌گرای آن زمان افزود؛ درحالیکه اگر بنا بر اعدام شخصی بود باید مصدق را اعدام می‌کرد که نخست‌وزیر بود.

در پاسخ به این پرسش توجه به دو نکته مهم است؛ یکی اقدامات و شخصیت فاطمی و دیگری خلقیات محمدرضا پهلوی که در این تصمیم اثرگذار بود؛ اعدام فاطمی را باید ترکیبی از عوامل سیاسی، شخصی و نمادین برشمرد.

احساس تحقیری که خود شاه باعثش بود

پس از فرار شاه از ایران در مرداد 1332 و عدم موفقیت کودتای 25 مرداد، فاطمی در سخنرانی‌ها و مقالات شاه را «فراری و خائن» خواند و خواستار لغو سلطنت و تشکیل جمهوری شد. فاطمی در سخنرانی‌ها و مواضع خود پس از فرار شاه در فاصله 25 تا 28 مرداد، خواهان لغو سلطنت، تشکیل جمهوری و محاکمه شاه و همدستانش شد و به صراحت اعلام کرد "آن کسی که فرار کرده دیگر حق بازگشت ندارد. ملت ایران دیگر سلطنت را نمی‌خواهد."

فاطمی همچنان در رسانه‌ها و جلسات دولت تأکید داشت که سلطنت باید منحل شود و ایران باید به جمهوری تبدیل شود و جزو اولین افرادی بود که اندیشه الغای سلطنت و تشکیل جمهوری را در آن زمان مطرح کرد. البته دلیل مواضع تند فاطمی به دلیل تعرضی بود که در شب 25 مردادماه به همسر وی شد. امیر پیشداد از فعالان سیاسی آن زمان در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد درباره سخنان آتشین فاطمی در میتینگ 26 مرداد 32 می گوید: «مرحوم حسین فاطمی نطق آتشینی کرد که آن روز برای ما قابل فهم نبود که این چرا با این شدت و حدت به دربار و شاه و خانواده حمله می‌کند. بعدها فهمیدیم به علت بلایی بود که بر سر زنش در جلوی خودش آورده بودند.»

غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق هم در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد روایتی مشابه نقل می‌کند: «روز 25 مرداد که شبش قرار شد کودتا بکنند و پدر مرا بگیرند، نتوانستند بگیرند. رفتند سراغ دکتر فاطمی در شمیران. دکتر فاطمی را گرفتند... ریختند تو خانه‌اش و حتی شنیدم که با زنش هم کاری کردند، توهین کردند به بچه‌اش و کتک زدند و اینها.»

در حقیقت راز مواضع تند فاطمی علیه شاه و خانواده‌اش که موجب عصبانیت وی و احساس تحقیر شد، در رفتار زشتی بود که ماموران شاه با خانواده وزیر خارجه وقت کردند.

نوشتن عمل مردم به پای فاطمی!

اقدام دیگر فاطمی که خار در چشم شاه شد، پایین کشیدن مجسمه رضاشاه در قیام 30 تیر بود. در آن تظاهرات تاریخی فاطمی مردم را به پایین کشیدن مجسمه رضاشاه در میدان بهارستان تشویق کرد. در جریان قیام 30 تیر 1331 (که منجر به عزل قوام‌السلطنه و بازگشت مصدق شد)، مردم خشمگین از دربار و سلطنت، مجسمه‌های رضاشاه و گاهی هم محمدرضاشاه را در خیابان‌ها پایین کشیدند؛ طبق چند روایت، دکتر فاطمی شخصاً در میدان بهارستان حاضر شد و در سخنرانی معروفی گفت: «مجسمه‌ی دیکتاتور باید از این میدان برچیده شود.» مردم هم با شعار و هیجان، مجسمه‌ی رضاشاه را پایین کشیدند.

عباس میلانی نویسنده و مورخ درباره آن روز می‌نویسد: فاطمی در سخنرانی بعد از سقوط دولت قوام، با اشاره به مجسمه رضاشاه گفت: «ملت ایران زنجیر اسارت را گسست و بت استبداد را درهم شکست.» بعد مردم خودشان مجسمه را پایین کشیدند؛ به گفته‌ی میلانی، این صحنه برای محمدرضاشاه فراموش‌نشدنی بود.

می‌توان گفت مجسمه رضاشاه برای وی نماد مشروعیت پهلوی بود و از دید شاه کسی که باعث شکستن آن بت شد، فاطمی بود نه مردم؛ درحالی که در ماجرای پایین کشیدن مجسمه وی تنها نقش سیاسی و خطابی داشت و آن عمل توسط مردم انجام شد اما شاه آن را به حساب فاطمی گذاشت و تا آخر عمر از او کینه به دل گرفت.

تیمور بختیار اولین رئیس ساواک بعدها گفته بود که شاه هیچ‌گاه فاطمی را به‌خاطر پایین کشیدن مجسمه پدرش نبخشید.

فشار اطرافیان و نقش جناح‌های نظامی

گزارش‌ها و اسناد تاریخی نشان می‌دهد که شاه تحت توصیه‌های اطرافیان نزدیک، از جمله ژنرال‌ها و مقامات نظامی وابسته به زاهدی و بختیار، به‌دنبال اقدامات سخت علیه فاطمی بود؛ شاه در گفت‌وگوی خود با کرمیت روزولت گفته بود: «فقط یک استثنا وجود دارد و آن حسین فاطمی است... او پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.» این نشان می‌دهد که تصمیم نهایی شاه بیشتر شخصی و احساسی بود و نقش توصیه‌های اطرافیان، همراه با تحقیر شخصی، باعث شد اعدام بدون اما و اگر اجرا شود.

شاه قبل از بازگشت به ایران بعد از کودتای 28 مرداد، در جواب خبرنگاری که پرسید نظر اعلیحضرت درباره سخنان دکتر فاطمی چیست؟ پاسخ داد: او به پادشاه کشور خودش اهانت کرده است؛ من فراموش نمی‌کنم! این جمله بعدها در بازگشت به ایران معنای عملی پیدا کرد و آن اعدام فاطمی بود.

جالب آنجاست که شاه در کتاب‌های خود ناخواسته به این احساس زبونی و خواری در برابر فاطمی اشاره کرده است. او در کتاب ماموریت برای وطنم، فاطمی را مردی جاه‌طلب و ماجراجو می‌داند که از «هر فرصتی برای تحقیر سلطنت استفاده می‌کرد» و حتی او را مسئول «بی‌ثباتی کشور و نفوذ کمونیست‌ها» معرفی کرد؛ شاه ابتدا ادعاهای اغراق‌آمیز و دروغ علیه فاطمی مطرح کرد اما در نهایت اعتراف کرد که علت اصلی اعدام، تحقیر و توهین شخصی بود.

در دوران تبعید در پاناما و مکزیک، شاه در گفت‌وگویی کوتاه با یکی از روزنامه‌نگاران فرانسوی وقتی از فاطمی یاد شد، گفت: «او مرا تحقیر کرد، وقتی من در خارج بودم، آنچه گفت، فراموش‌نشدنی بود. شاید اگر جز آن گفته‌ها نبود، سرنوشتش چیز دیگری می‌شد.»

در حقیقت شاه صراحتاً اعتراف کرده که علت اصلی نبخشیدن فاطمی، جنبه‌ی شخصی و احساسی داشته، نه صرفاً سیاسی.

از طرفی ترس از بسیج دوباره مردم توسط فاطمی هم در تسریع در اعدام او بی‌دلیل نبود؛ هوشنگ نهاوندی از وزرای دوره پهلوی معتقد است فاطمی، چون وزیر خارجه‌ی دولت مصدق بود و با برخی نیروهای رادیکال ارتباط داشت، ممکن بود در صورت عفو، دوباره جبهه‌ی ملی را زنده کند.

حسین علاء وزیر دربار پهلوی هم در خاطراتش اشاره کرده که شاه مدتی مردد بود و حتی مشورت خواست که شاید فاطمی را ببخشد، اما اطرافیان گفتند این نشانه ضعف است؛ شاه بعد از صدور حکم اعدام گفته بود: او اگر زنده بماند، دوباره علیه من قیام خواهد کرد.

4 دهه سکوت بازماندگان پهلوی علیه جنایت 70 سال پیش

پس از انقلاب، فرح پهلوی و رضا پهلوی بیش از چهار دهه درباره این جنایت سکوت کردند و هیچ بیانیه یا بازنگری مستقیمی درباره جنایت سحرگاه زندان قصر ارائه نکرد؛ کمااینکه موضع آنها درباره کودتای 28 مرداد نیز عمدتاً سکوت و یا تحریف واقعیت بود اما آنچه از ورق زدن اوراق تاریخ پیداست، اعدام دکتر حسین فاطمی نتیجه‌ی احساس حقارت شاه و همچنین فشار اطرافیان و البته ترس او از بسیج دوباره مردم و مبارزین بعد کودتای 28 مرداد بود که بعد از 25 سال، با پیروزی انقلاب اسلامی تلاش شاه برای سرکوب آزادی و مقاومت مردم از بین رفت.