تراژدی اعتماد به آمریکا؛ از سرنگونی سیاستمداران تا جنگ 20 ساله در افغانستان / وقتی مداخله نظامی با شعار دموکراسی و آزادی تب تنش در خاورمیانه را بالا برد
این روزها سوالی که در ذهن اغلب مردم ایجاد می شود این است که چندین کشور دیگر باید بواسطه تعامل با آمریکا نابود و سرنگون شود تا برخی از سیاستمداران جهان یقین حاصل کنند که نمی شود به این شیطان بزرگ اعتماد کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تیتریک، خروج سراسیمه آمریکا و متحدانش از افغانستان پس از دو دهه حضور ناکام در این کشور، سبب شده تا برافراشته شدن دوباره پرچم طالبان حتی در سفارت این کشورها در خاک افغانستان، موجی از انتقادات را برای دولت آمریکا به همراه داشته است.
خروج از افغانستان به عنوان طولانی ترین جنگی که علاوه بر هزینه های میلیاردها دلاری، تلفات انسانی بی شماری برای آمریکا در پی داشته است. خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی آماری تعداد سربازان آمریکایی کشته شده در افغانستان تا ماه آوریل گذشته را دو هزار و 448 نفر دانست. آمریکا هر چند با وعده ایجاد دولتی لیبرال و با شعار دموکراسی و آزادی بر مداخلههای نظامی خود سرپوش گذاشته است اما ناکامی در جنگ 20 ساله افغانستان نه تنها شرکای نظامی او در ناتو در علت موجودیت خود دچار ابهام شده اند بلکه این پرسش که هدف از افغانستان چه بود به علامت سوال ذهن سربازان آمریکایی تبدیل شده است. "سی جی ورلمن" که یک خبرنگار بین المللی است می گوید: رسانه های آمریکایی چگونه 20 سال اشغال افغانستان را بی اهمیت جلوه می دهند. پوشش خبری رسانه های آمریکا درباره افغانستان یک بازگویی دیگر از یک فیلم اکشن تمام آمریکایی با سربازان آمریکایی است. فیلمی برای نجات مردم افغانستان از شر دشمنان شرور آنها که در یک مسابقه شبانه روزی گیر افتاده اند. در واقع فقط آمریکا می تواند 20 سال خونریزی و خشونت در یک کشور خارجی را به عنوان یک مأموریت خاص بشردوستانه دوباره بسته بندی کند. پنج کارخانه اسلحه سازی در آمریکا در طول جنگ افغانستان 2 تریلیون دلار از کنگره بودجه گرفتند. به گونه ای که الجزیره در گزارشی نوشته است؛ جنگ در افغانستان برای آمریکا 2.26 تریلیون دلار هزینه داشت و این کشور (آمریکا) حتی پس از خروج از افغانستان همچنان هزینه این جنگ را خواهد پرداخت. المانیتور می نویسد؛ برای بسیاری اینطور به نظر می رسد که آمریکایی ها دست از پا درازتر از افغانستان خارج می شوند. "یائیر لاپید" وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی طی اظهاراتی جنجالی و در حالی که جو بایدن هنوز با انتقادات فزاینده مواجه است، به صراحت از خروج آمریکا از افغانستان انتقاد کرد و حیرت خبرنگاران خارجی را برانگیخت. وی گفت: به نظر من، کل جهان و قبل از هر چیز، خود آمریکایی ها در مورد نحوه خروج از این کشور نگران بودند. هیچ چیز، آنطور که تصور می شد رخ نداد... احتمالا این تصمیم درستی بوده که شاید به شیوه صحیح اجرا نشده است. کانال تلویزیونی آلمانی n-tv هم اعلام کرد عینی گزارش می دهند که طالبانی ها چگونه زنان را در کابل به طور علنی کتک می زنند. از زمان خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، پناهندگان تنها از راه زمینی قادر به فرار بوده و هزاران نفر در مرزهای پاکستان و ایران منتظر خروج از کشور خود هستند. مقام سابق ارتش آمریکا گفت که ارتباطات زمینی بسیار خطرناک است، اما در حال حاضر تنها راه فرار برای مردم افغانستان همین است. علیرغم اطمینان هایی که در مورد طالبان وجود داشت، اکنون نشانه های فزاینده ای از نادیده گرفتن گسترده حقوق زنان در داخل کشور ادامه دارد. این تنها بخشی از ثمره اعتماد سیاستمدارانی چون اشرف غنی نسبت به آمریکا است، سناریو ابرقدرت ها برای رسیدن به اهدافشان زمانی آغاز شد که جهان غرب شروع به سفر و استعمار ملل مختلف از آمریکای لاتین تا آفریقا و آسیا کرد. غرب در دوران استعمار ثابت کرد که تعریف او از جهان، تنها غرب صاحب ارزش است و استثمار و کشتار دیگر ملل در راستای منافع جهان غرب کار ناپسندی نیست. بررسی های تاریخی نشان می دهد که نتیجه اعتماد و ترس "قذافی" از آمریکا چیزی جز نابودی برای آن نداشت، در حالی که قذافی تمام تسلیحات و امکانات خود را در اختیار آمریکا و اروپا گذاشت. "مصدق" برای اینکه بتواند با انگلیسی ها مبارزه کند به سراغ آمریکا رفت، پس از ملاقات به آنها اعتماد کرد، مذاکره کرد اما کودتای 28 مرداد توسط آمریکا علیه وی انجام شد. "محمد مرسی" هم به جای اتکا به ملت و ادامه همان روش و منش انقلابی خود به پنجه های چدنی پنهان شده در دستکش مخملی آمریکا اعتماد کرد و سرنگون شد. "صدام" هم برای جنگ با ایران به آمریکا اعتماد کرد، اما بعد از اشغال کشورش توسط آمریکا، حکومتش سرنگون شد. وی سرانجام به دام نیروهای آمریکایی افتاد و اعدام شد. "محمدرضا پهلوی" در دهه 50 خود را وابسته به آمریکا می دانست و برای انجام کوچکترین مسائل مربوط به سیاست داخلی ایران بدون صحبت با سفرای آمریکا در ایران اقدام نمی کرد. پس از سقوط حکومت پهلوی و فرار محمدرضا از ایران؛ علی رغم تصور شاه و خانوادهاش آمریکا کمترین علاقهای به سامان دادن به زندگی و اوضاع خاندان پهلوی از خود نشان نداد. دیکتاتور سابق مصر، "حسنی مبارک" که در سال 2011 با انقلاب مردم مصر از قدرت برکنار شد، سال ها عامل پیاده سازی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه بود. و اما در تازه ترین سناریو غرب، 20 سال اشغال، 20 سال اعتماد، 20 سال خوش بینی به سوپرمن آمریکایی و ندیدن قدرت جوان افغانستانی، به لحظه ای از بین رفت و "اشرف غنی" گریخت. با کمی تامل این سوال در ذهن متبادر می شود که چقدر باید بگذرد تا سیاستمداران متوجه این مهم شوند که شراکت با آمریکا به هیچ عنوان به صلاح پیشبرد امور و پیشرفت یک کشور نیست؟! چندین کشور دیگر باید بواسطه تعامل با آمریکا نابود و سرنگون شود تا برخی از سیاستمداران جهان یقین حاصل کنند که نمی شود به این شیطان بزرگ اعتماد کرد؟ انتهای پیام /