تشرف 2000 مددجو زیارت اولی سیستان و بلوچستان به حرم مطهر رضوی
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، برای آمدن به اینجا مسافت زیادی را طی کردهاند، اما زمانی که همنشین و همصحبتشان میشوم سختیهای مسیر را هم لذت زیارت میدانند، در این میان شیعه و سنی، زن و مرد، پیر و جوان، نوجوان و دانشجو هر کسی که مشتاق بوده خودش را رسانده تا از کاروان عاشقان حضرتش جا نماند. کوله بارهایی پر از آرزو و حاجت دختر کوچکی که لباس بلوچی بر تن دارد پرچم سبز رنگ مزین...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، برای آمدن به اینجا مسافت زیادی را طی کردهاند، اما زمانی که همنشین و همصحبتشان میشوم سختیهای مسیر را هم لذت زیارت میدانند، در این میان شیعه و سنی، زن و مرد، پیر و جوان، نوجوان و دانشجو هر کسی که مشتاق بوده خودش را رسانده تا از کاروان عاشقان حضرتش جا نماند.
کوله بارهایی پر از آرزو و حاجت
دختر کوچکی که لباس بلوچی بر تن دارد پرچم سبز رنگ مزین به نام امام رئوفمان را در آغوش گرفته و کنار مادرش نشسته است، انگار از کودکی از همان زمانی که اذان در گوشش خوانده شده بود این صحن و سرا را میشناسد و آرام گرفته است. گرمای وجودشان در حریم امن رضوی خادمان را به تکاپو واداشته تا میزبان خوبی برای زائران حضرتش باشند، زائرانی که کوله بارشان پر از آرزو و حاجت است.
هدیهای از سوی امام رئوف به مادری دلسوز
مادری دست فرزندش را گرفته و با اشک میگوید پسرم هدیه امام رضا است، جریان از این قرار است که پس از سالها خداوند به او فرزندی میدهد و او این را لطف حضرت میداند، اشکهایش اشک خوشحالی است از اینکه حالا فرزندش چراغ دل و مونس روزهای تلخ و شیرین زندگیش است.
تنها آرزوی یک مادر
دستان پینه بستهاش را در حالی که بالا آورده بود، زیر لب ذکر یا علی ابن موسیالرضا زمزمه میکرد و اشک میریخت، با همان گویش بلوچی امام رضا را قسم میداد تا فرزند مریضش را شفا بدهد. کنارش که رفتم با گوشه چادرش اشک چشمهایش را پاک کرد و چادر را روی شانهاش انداخت، بعد از سالها زندگی اولین باری بود که به مشهد آمده و تنها آرزویش شفای تنها فرزندش است.
دختری شیرین زبان و خندان میهمان امام مهربان
دختری شیرین زبان و خندان از خوشحالی به سمت من میآید، نامش را میپرسم و میگوید اسمم «عاتکه» است و از زابل آمدهام، اولین باری است که گنبد طلایی را میبینم و با ذوق و شوقی وصف نشدنی از زیباییهای حرم میگوید، گنبدی که خوشگل میداند و امامی که مهربان میخواندش، وقتی از او میخواهم دعا کند دعای فرج را میخواند و میگوید دعا میکنم امام زمان بیاید، به راستی اگر او بیاید همه دلهای بیقرار، قرار مییابند.
طنین صدای حاج آقای ملائکه همه رواق را فراگرفته است، همه دستهایشان را بالا بردهاند و «رضا رضا رضا» میکنند، از همین جا دلهایشان را به پنجره فولاد گره زده اند تا با حاجت روا شده به خانه و کاشانهشان برگردند. اشک از چشمانشان جاری میشود و مرغ دلشان تا گنبد طلا پر میکشد.
سالها چشم انتظاری برای دیدن گنبد طلایی که تنها حرفش را از زیارت رفتهها شنیده راحت نیست و سختتر از آن دل کندن است، دل کندن پس از سالها انتظار... کاروان 2000 نفر مددجویان از سیستان و بلوچستان حالا روزهای آخر خودشان در مشهد را میگذرانند و بزرگترین آرزویشان دیدار دوباره حرم امام رضا علیهالسلام است.