تصور از نوجوان یک موجود آفتابمهتاب ندیدهاست!/ واکنش ما در مواجهههای فرهنگی همیشه قرنطینهای بودهاست
گروه جامعه خبرگزاری فارس - عطیههمتی: در عصر شبکههای اجتماعی و برخط بودن هرلحظهای، جوان و نوجوان امروز با محتواهای زیادی روبروست که مصرف رسانهای او را تشکیل میدهد. مصرف رسانهای که داخل آن کشکولی از محتواهای خوب و بد وجود دارد که هرچقدر هم فیلتر و سدسازی وجود داشته باشند به دست مخاطب خود میرسند و نمیشود جلوی ویروسی شدن و یا به اصطلاح وایرال شدن برخی محتواها را گرفت. به همین منظور یکی از نگرانیها برای فعالان و سیاستگذاران فرهنگی همچنین خانوادهها و مربیانی که با نوجوانان و جوانان سرو کار دارد این است که چطور بتوانند خوراک مصرف رسانهای این گروه سنی را طوری جهتدهی کنند که به سمت محتواهای سخیف و مبتذل نروند؟
به همین بهانه سراغ «میلاد دخانچی» دکترای مطالعات فرهنگی، برنامهساز و منتقد فرهنگی رفتیم تا در این باره گفتگو کنیم.
هرساله در پایان اسفندماه تولید یک موزیک ویدیو با محتوای نامناسب و اروتیک که مخاطب هدف آن نوجوانان است در سطح فضای اجتماعی و بین کودکان و نوجوانان دست به دست میشود که موجب ناراحتی خانوادهها و مربیان و فعالان حوزه خانواده و کودک است. امسال نیز دموی این ویدیو پخش شد. یکی از سوالها و دغدغهها در مواجهه با محتوای مستهجن و چنین پدیدههایی برای گروههای مختلفی که با نوجوانها سروکار دارند این است که باید چه تدبیری در این باره اندیشید و چه کار کرد؟ آیا اصلا این موضوع مهم است؟ من میتوانم کاری کنم که اصلا نوجوانم با چنین محتوایی مواجه نشود؟ اصلا چنین کاری امکان پذیر است؟
قبل از پرداختن به این موضوع اجازه بدهید چند پرسش طرح کنیم: اول جنس تصاویری که اینجا دیده میشود، جدید است؟ به نظر من نه. همیشه این تیپ تصاویر وجود داشته است و شما هر شبکه ماهوارهای فارسی میزدید این چیزها بودهاست. از طرفی دسترسی به چنین تصویری هم چیز سخت و عجیبی نیست. با جستجوی چندکلیدواژه میتوان به آن رسید. چیزی که به این ماجرا ضریب داده آن تم لسآنجلسی و این عریانیست. اما باید بدانیم ما با چیزی مواجه هستیم که اصلا نوظهور نیست. همیشه بوده، هست و خواهد بود. این اولینش نیست. آخرینش هم نخواهد بود. پس نگرانی ما أساسا چیز دیگری است و آن اینکه ما با هجمهای از تصاویر مواجهیم که با آن سبکزندگی که مدنظر ما برای یک انسان ایرانی و مسلمان است و قرار است در مساله امر جنسی خودش را اداره کند در تعارض است که البته این هم چالش جدیدی نیست.
یعنی ما باید وجود چنین تولیداتی را بپذیریم و قبول کنیم؟
ببینید ما باید قبول کنیم که جهانی شدن یک روند است و همه اینها ذیل موجهای جهانی شدن باید فهم شود: موجهایی که با خاستگاه سنتی و فهم کلاسیک ما از امر جنسی متفاوت است. ما باید فهممان و مواجهههایمان با برخی مسائل به خصوص این دست تولیدات را دچار یک تحول کنیم. اینکه به یک نوجوان بگوییم: تو ایزولهای، یک گوشه باش، به چیزی آغشته نشو و فکر کنیم این جواب میدهد. خیر اینطور نیست. این رفتار فردی است و جواب نمیدهد. چون بالاخره این هجمهای که به سمت ما میآید به او خواهد رسید. این جیوه است. سیال است. خطرناک است و بالاخره میآید و تو را در بر میگیرد. حالا ممکن است شما بگویید. پس راه حل چیست. من میگویم راه حل اول قطعا مواجه شدن با این شر مطلق است. بعد ساخت و تربیت افرادی است که این روند و این موضوع را فهم کنند و برای آن آموزش دیده باشند. اینجا بود که مرحوم آوینی در مواجهه با ویدیو معتقد بود باید خانه را در آتشفشان ساخت.
در سیاستگذاری باید چه مواردی را در نظر گرفت؟
اگر در سطح سیاستگذاری بخواهیم حرف بزنیم باید بگویم که سیاستگذار ما متاسفانه همچنان با یک تلقی خاص از خانواده ایرانی که بیشتر در میان اقشار با گرایشهای مذهبی، آن هم نسخه دهه چهل و پنجاه این خانواده به پیرامون خود مینگرد. سیاستگذار ما همچنان اینطور به اطراف خود نگاه میکند که کسانی که ازدواج نکردهاند همینطور آفتاب مهتاب ندیده باقی میمانند تا زمانی که ازدواج کنند. ازدواج هم که کنند دیگر میروند سر خانه و زندگیشان و تا پایان عمر خوب و خوش و متعهد کنار هم میمانند. خب این واقعیت ندارد. در سطوح مختلف این الگو دیگر وجود ندارد و حتی شکست خوردهاست. هم در نوع آشناییها، هم در تجربه افراد در نسبت با امر جنسی قبل از ازدواج و حتی بعد از ازدواج! اما ما همچنان داریم با تصور خانوادههای دهه 40 سیاستگذاری میکنیم. بعد جالب است هر وقت میخواهیم درباره جوان صحبت کنیم. سریع میگویند که جوانان وام بگیرند و بروند ازدواج کنند. این دقیقا سادهترین فهم از مساله جنسی است. در صورتی که حتی من در همین جشنواره فجر امسال هم دیدم که امر جنسی به مثابه یک بحران فراوانی داشت و در فیلمهای زیادی به این موضوع پرداخته شده بود حتی برای کاراکترهایی که شمایل مذهبی دارند. بنابراین تلقی ما از امر جنسی و تحول آن ذیل مناسبات جهانی شدن باید تغییر کند. ما در جهانی زندگی میکنیم که گوشی موبایل در سطوح مختلف زندگی ما را متحول کرده است.
شما در حرفهایتان اشاره کردید که برخی از ویدیوکلیپهایی که در فضای شبکههای اجتماعی وایرال میشوند و مورد توجه نوجوانها قرار میگیرند تصویر تازهای نیستند و چنین محتواهای سخیفی همیشه وجود داشته است. اما سوال اینجاست پس چرا انقدر مورد توجه قرار میگیرند؟ حالا که مورد توجه قرار گرفته من چطور میتوانم نوجوانم را مجهز کنم که این برایش ضد ارزش شود و به آن رغبتی نداشته باشد؟
بیایید قبل از پاسخ به این سوال چند پدیده را بررسی کنیم. اول اینکه به طور مثال آن خواننده از کجا میآید؟ دقیقا این خوانندهای که نبض جامعه ما در دستش است. موزیک ویدیو میسازد و ارائه میدهد خودش فهمیدهاست که در جامعه ما چه چیزی جواب میدهد و چه چیزی جواب نمیدهد. من کاری به اینکه این پروژه نظاممند و هدفمند است ندارم و اصلا نمیخواهم وارد این بحث شوم. فقط میخواهم یک سوال بپرسم که این آدم از کجا درآمدهاست؟ این آدم کجا درس خوانده و بزرگ شده؟ غیر از اینکه تولید خودمان بوده است و حالا آن طرف رفته است؟ او دقیقا دارد روی این بحرانی که داریم سوار میشود و گرنه شما اگر شهروند جامعهای باشی که این مسائل در آن به گونه دیگری رقم خورده باشد اصلا چنین ویدیویی دیده نمیشود چه برسد به اینکه چندمیلیون هم بازدید بخورد. چون این ویدیو و ویدیوهایی پیش از لحاظ هنری چه موسیقی و چه بصری بسیار ضعیف هستند.
در مورد بعد باید بگوییم که اصلا چنین پدیدهای به چه شکلی ایجاد میشود؟ اصلا فهم ما از جهانی شدن در سطح فرهنگی چیست؟ اینجا من باید بگویم شما وقتی همه خیابانهایت را پر از فستفودفروشی شود، مال سازی بکنی، حقوق کم به کارگر بدهی که نتواند خانه داشته باشد. به طبقه پایین جامعه فشار اقتصادی بیاید، رسانههای جمعی و رسمی از جمله تلویزیون و صداوسیما نتوانند به مثابه یک دستگاه مقتدر تولیدکننده محتوا نقش آفرینی کنند. خب تنها چیزی که برای من در این جامعه میماند همین گوشی است و دیگر هیچ! تنها ابزاری که طبقه متوسط رو به پایین برای سرگرمی دارد دقیقا همین گوشی موبایل است. شما در کنار این عقدهای سرپوشیده جامعه را داشته باش. وضعیت بد اقتصادی را داشته باش. برجها و مالهایی را که در راستای جهانی شدن آوردهای داشته باش. بعد بگو نه من از این جهانی شدن محتوای اروتیکش یا تصاویر برهنهاش را نمیخواهم. نمیشود دیگر. تو همه اجزای آن شکل را قبول کردهای. آن هم بدون هیچ مداخله فرهنگی. حالا میگویی فلان چیزش را نمیخواهم؟
خب ما میگوییم نمیخواهیم به این جهانی شدن به هر قیمتی تن بدهیم و همه چیز آن را بپذیریم.
من حرفم این است وقتی شما همینطور تندتند به فستفود مجوز میدادی و داشتی برج میساختی، وقتی برای کمبود بودجهات مال میساختی، فکرش را نکرده بودی که داری فرهنگ را هم تغییر میدهی؟ در نظام سیاستگذاری فرهنگی ما اصلا سیاستگذاری در سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد. کدام تصمیم ما به معنی واقعی کلمه پیوست فرهنگی دارد؟ پیوست فرهنگی یعنی پیامد این تصمیم من در حوزه فرهنگ یا خانواده چه خواهد شد؟ فرهنگ که فقط در وزارت ارشاد و مجوز موسیقی معین نمیشود. شما وقتی حتی تصمیم میگیری تراکم بفروشی یا نوع خاصی از مسکن را تولید کنی پیامد فرهنگی درون خودش دارد. تکتک تصمیمات ما پیامد فرهنگی دارد. حالا تو بیا بچهات را دعوا کن که چرا چنین چیزی گوش میدهی؟
پس شما معتقدید ابزار، فرهنگ را با خودش میآورد.
دقیقاً همین است. شکل و ابزار فرهنگ را با خودش میآورد و میسازد. اما متاسفانه واکنش کلاسیک ما همیشه در مواجهههای فرهنگی به شکل قرنطینهای بودهاست. این درست نیست. اگرچه قرنطینه هم لازم است. ولی تو باید ضریب آن را کم کنی یعنی تا آنجا که میتوانی سوژه خودت را در آماج آن قرار ندهی.
با وجود همه این مشکلاتی که داریم بالاخره باید کاری انجام دهیم. این کار به نظر شما چیست؟ به عنوان کسی که با نوجوانهای زیادی سروکار دارید میگویید باید چه کار کرد؟
ما قطعاً باید روی سلیقه موسیقیایی نوجوانان کار کنیم که بفهمد این دست تولیدات آشغال است، نه لزوماً از منظر تصویر اروتیک که دارد نشان میدهد؛ بلکه آشغال است چون اصلاً سلیقه موسیقیایی تو را مضمحل میکند. در سطح خرد باید بیاییم و نوجوان را آگاه کنیم که اصلا ریتم و موسیقی خوب، ترانه خوب چه چیزی است؟ نوجوان باید اینها را یاد بگیرد و بتواند موسیقی و موزیک ویدیوی خوب را از بد تشخیص دهد. این هم بحثی است که ذیل سواد رسانهای شناخته میشود و بسیار مهم است. این موزیک ویدو خاص از منظر کیفیت موسیقی و کارگردانی موزیک ویدیو به شدت نازل است، تکراری است و چه بسا در کارنامه همین خواننده دو سه قدم رو به عقب است.
برخی میگویند چون در داخل ریتم و موسیقی خوب نداریم این گرایش وجود دارد. اما عدهای میگویند نه اتفاقا موسیقی خوب داریم چیزی که مساله است این است که حتی ریتم و موسیقی خوب هم نمیتواند جلوی محتوای اروتیک خودی نشان دهد. در این باره نظرتان چیست؟
بله نمیتوان جلوی محتوای اروتیک و حساسیت نوجوان در این باره قد علم کرد ولی مخاطب میتواند سواد رسانهایاش را بالا ببرد تا بفهمد این اثر به شدت ضعیف است! یعنی نوجوان باید بداند حتی اگر میخواهد محتوای متفاوتی هم گوش دهد باید دنبال چیزی باشد که هنرمندانه پردازش شدهاست نه چنین تولید زبالهای! بهترین پاسخ برای مقابله با چنین تولیداتی این است که طیفی از خود نوجوانان و جوانان بگویند این آشغال چه بود که تولید کرد! آن هم از منظر محتوای خود موسیقی. یعنی همان وهله اول آنجایی که موسیقی میخواهد به عنوان موسیقی عمل کند، خلاء سلاح شود. یعنی حتی اگر نوجوان میخواهد موسیقی زیرزمینی هم گوش کند بتواند آشغال را از غیر آشغال تشخیص دهد و درباره این آشغال بودن صحبت کند.
حالا برای اینکه او بتواند به این تشخیص برسد باید چه کار کرد؟
باز هم میگویم باید این شرمطلق را به رسمیت شناخت و درباره آن صحبت کرد. ما باید حتی بنشینیم و درباره این دست کلیپها و محتواها با نوجوانها سرکلاسهایمان حرف بزنیم و تحلیل گفتمان کنیم. گاهی حتی لازم است پلان به پلان حرف بزنیم. آنها که این آشغالها را دیدهاند لااقل بفهمند که چی به چی است. باید این آشغال بودن برای آنها تثبیت شود.
یعنی خود نوجوان به این تشخیص نمیرسد که این محتوا آشغال است و باید آنقدر صریح و جزء به جزء با او صحبت کرد؟
یکسری متوجه نمیشوند این آشغال است که باید متوجهشان کنیم. یکسری هم متوجه میشوند ولی در جوی که قرار میگیرند که پیش خودشان میگویند نکند اگر بگویم این آشغال است به من بگویند عقبمانده! به این باید اعتماد به نفس بدهی، سوادش را بالا ببری و مقاومش کنی که اینطوری فکر نکند.
یک موضوع دیگر هم که خیلی جدی است این است که از منظر سیاستگذاران اصلی واقعاً عرصه نوجوان و جوان در کشور ما رها شده است. واقعاً افسارگسیختهوار ول شده است! زمان ما نیمرخ وبرنامههای دیگر پخش میشد، یا حتی ما به سینما میرفتیم و فیلمهایی میدیدیم که برای سن ما بود، جشنواره رشد و کودک بود. یعنی سیاستگذار اصلی داشت در این حوزه کار میکرد. در 10سال گذشته کلاً این سیاستگذاری کلا به خواب زمستانی رفته است. شکلگیری اوج کودک و نوجوان یک اتفاق بود. به کجا رسید؟ برنامه فاز از آن درآمد و تعطیل شد. شما شبکه امید را برای نوجوانها درست کردید. اما چه چیز خوب و جذابی از آن پخش کردید که دیده شود. تولید محتوا و سیاستگذاری لزوماً هم این نیست که شبکه بزنی! در هر شبکه تلویزیونی یک باکس یکی دو ساعته بگیر و بعد فیلمهای سینمایی خوب پخش کن. جالب است در این جشنوارهها که چهار سال است من دارم میروم، یک فیلم نوجوانپسند جز یکی دو مورد ندیدهام. برخی میگویند استقبال نمیشود. اتفاقاً خانواده طبقه متوسط دنبال محتوایی میگردد که فرزندش را به سینما ببرد که فضای تفریح را برایش فراهم کند. این فیلمهایی که من در جشنواره دیدم غیر از دو سهتایش، بقیه را از شدت بد و ضعیف بودن مردم عادی هم نباید ببینند! در نزدیکی محل زندگی من یک پارک است که گاهی رفت و آمد دارم. اصلاً تیپ آدمها، دختر و پسرهایی که آنجا میآیند، خیلی عجیب و غریب است. من در موضع قضاوت نسبت به این تیپ و طبقه نیستم. قضاوتم این است که سیاستگذاری اصلی اینها را رها کرده. این شمایل و لباسها کجای سیاستگذاری اصلی هستند؟ هیچ جا!
سیاستگذار چطور این نوجوان را به رسمیت بشناسد و برایش چه کار کند؟
او باید بفهمد که آقای یک قشری به نام نوجوان و جوان یعنی حدود 12 تا 19 ساله دارد که باید برایش تولید محتوا کند و او را آماج پروژههای رسانهای خودش قرار میدهد. اصلا همین که انقدر گرایش به کرهایها دارند را باید بررسی کند. باید بدانید امثال این خواننده متوسط که اسم مانکن را به یدک میکشد یک استعارهاند. یک استعاره از وضعیت بحرانزده جامعه در امر جنسی و رهاشدگی وضعیت در سطوح مختلف. ما میگوییم سند 2030 را نمیخواهیم. قبول. اما برای جایگزینی که با فرهنگ خودمان هم بخواند کار دیگهای کار دیگری کردهایم؟ در صورتی که ما همش تصورمان این است که یکسری نوجوان آفتاب و مهتاب ندیده دارد که باید سر وقت برایشان آستین بالا بزند. اینطوی نیست. تولیداتی مثل همین موزیک ویدیوها تهاجم فرهنگی نیست. این اتفاقا خود واقعیت و قسمتی از فرهنگ جاری جامعه است. این قسمتی از اکوسیستم فرهنگی ماست. اصلا خودش است. شما همین الان کف خیابان راه بروید و با نوجوانان در سطوح عمیق تر صحبت کنید خیلی چیزها میفهمید. بعد هم هر فرهنگ متعالی و فاخری، وجوه تاریک دارد. یعنی هر کجا نور هست، تاریکی هم هست. تو نمیتوانی این را نقض کنی و بگویی تاریکی یا نور مطلق است. نه، هر کجا نور هست، سایه هم هست. لذا من این را تهاجم نمیدانم، بلکه خود وضعیت میدانم. انسان این میل را دارد و این میل دارد کار میکند. تو نمیتوانی این میل را نفی کنی. بلکه باید آن را هدایت کنی. حالا هدایت به کدام سمت؟ متاسفانه ناخودآگاه فرهنگی ما همیشه روی نفی کار میکند و نه هدایت. میخواهد منکر این میل شود، جای اینکه آن را هدایت و تربیت کند. میل تربیت نشده نیز بهترین صید برای تهاجم از بیرون است.
حالا من به عنوان والد یک نوجوان و یا یک مربی باید چه کاری برای در مسیر نوجوانی و مواجهه او با این پدیدهها انجام دهم؟
والد با مربی مدرسه یک مقدار فرق میکنند. چون معلم مدرسه باید در چارچوب و گفتمان رسمی صحبت کند اما والد دست بازتری دارد و میتواند گفتمان رسمی را به چالش بکشد. قطعاً هر دوی اینها باید این وضعیت و این مسائل را به رسمیت بشناسند. نباید بگویند چنین چیزهایی وجود ندارد چون وجود دارد.
پدر و مادر کاری که میتوانند انجام دهند این است که نشان بدهند با این پدیدهها آشنا هستند و میدانند که چیست. این آگاهی خانواده نسبت به ترندهای فرهنگی نوعی انس بین بچهها و والدین ایجاد میکند. همین که مادر من میداند خواننده این قطعه موسیقی کیست یا مادر من نظراتی درباره کیفیت این اثر دارد و من میتوانم با او وارد گفتوگو شوم برای من نوجوان خیلی دلپذیر است.
وقتی شما میدانید این بچه شما قرار است در معرض قرار بگیرد و این محتوا را مصرف کند. اینجا قطعاً گفتوگو درباره کیفیت اثر و اینکه خودش بتواند استدلال کند و به این نتیجه برسد که به لحاظ فرهنگی این کالای مسمومی است خودش رشد است. میگویند چیزی که تو را نکشد، قویترت میکند. این شبیه یک واکسن است، به شما میخورد و شما از آن رد میشوید و عبور میکنید. اگر به من باشد چنین سیاستی را در سطح رسمی و کلانتر اتخاذ میکنم.
اما مربی و معلم باید چکار کند؟ آنها هم میتوانند گفتگوی سربستهتری درباره این موضوع داشته باشد. البته در مواجهه با چنین پدیدههایی باید در نظر بگیریم که نکند ما فکر میکنیم که برای نوجوانان خیلی بازتاب دارد، بین خودشان اینطور نباشد. با این مربی این مسائل را بفهمد.
اگر بخواهید موضوع مورد بحث را جمعبندی کنید چه میگویید؟
اگر بخواهم جمعبندی کنم، باید بگویم از نخبگان و سیاستگذاران کلان دعوت کنیم که به این بحرانها در لحظه و ضربتی و میدان جنگی نگاه نکنند. ما چون تجربه جنگ را داشتهایم، این استعارههای جنگ وارد ادبیات ما شده و میگویند یک دشمنی هست که تکتیراندازش دارد میزند و ما هم باید آماده شویم و قرارگاه درست کنیم و ضد حمله بزنیم. عرصه فرهنگ البته که از آن استعارهها پیروی میکند، چون هر کجا تضاد وجود دارد، جنگ و تهاجم هم وجود دارد. ولی عرصه فرهنگ پیچیدهتر از این است که بتوان یا استعارههای جنگی آن را توضیح داد. مورد بعدی اینکه خیلی اوقات سؤال این است که اصلاً چرا این جنگ به وجود آمده؟ چرا ما وسط این جنگیم؟ شاید اصلاً جنگ داخلی است. یک موقع جنگ بیرونی است، باید صفآرایی کنی ولی یک موقع جنگ داخلی است، با یکسری مصالحهها و قراردادهای داخلی میتوانی آن را حل کنی. یک وقت دعوای خانوادهای با خانواده دیگر است، یک وقت دعوای درون خانواده است. میخواهم بگویم خیلی از آن بحرانهای ما ریشه در مسائل داخلی ما دارد و با قرارگاه و دوشکا و ضد حمله حل نمیشود. باید این مسائل را در سطوح مهم فلسفی و ابعاد مختلف سیاستگذاری فهمید.
با این حال من معتقدم همین الان با همین چارچوبهای جمهوری اسلامی، اگر ما جامعه را کمی متکثرتر و متنوعتر بفهمیم و فهممان از سبک زندگی مردم فقط طبقه نزدیک به حاکمیت نباشد و در تولید محتوا به همه تکثرها فکر کنیم خیلی کارها را میتوانیم به دست بگیریم. من به این قضیه ایمان دارم. یعنی اگر صداوسیما اصلاح شود، برنامههای خوب تولید شود، جامعه متکثر فهم شود اتفاقات خوبی میافتد. ما الان در تلویزیونمان تکثر نداریم. وقتی تکثر باشد شما ممکن است حتی دغدغهای که یک جوان حزب اللهی در این جامعه دارد را بفهمید. وضعیت طوریاست که الان حتی ما نتوانستیم این گروه و تلاطمهای روحی که با آن روبروست را بفهمیم چه برسد به گروههای دیگر.
پس مناسبات جهانی شدن را به مثابه یک وضعیت و واقعیت بپذیریم و بعد در راستای مقاوم سازی و عاملیت بخشی به نوجوان و جوان در واکنش به این موج او را یاری کنیم. اینجا بالابردن سطح و ذائقه موسیقایی نوجوان یک ضرورت است.
انتهای پیام /