تصویری از تبلور تشیع مبتنی بر متن
شاید بتوان گفت که تقریباً در نیمه اول قرن بیستم، مذهب تشیع یکی از پرچالشترین و سرنوشتسازترین دوران خود را سپری کرد. چراکه تا آن زمان چالشهای پیش روی این مذهب یا در برابر جدالهای سیاسی، کلامی، فقهی و فلسفی با اهل سنت بود، یا در مقابل ادیان و باورهای دیگر.
هر چه که بود، این نوع چالشها در یک منظومه یا جهانبینی مشترک رخ میداد. به این معنا که تشیع در باورها و مؤلفههای دینی با رقبا و حریفان خود زمینههای مشترک بنیادین داشت، و موضوع نزاعها عمدتاً بر سر تفسیر و حقانیت بود. میداندار این قبیل بحثها و نزاعها هم یا احادیث بود یا روایتهای درونمتنی تاریخی و کلامی.
اما آن هنگام که دانشی به نام مطالعات اسلامی در غرب، از عالم تسنن عبور کرد و وارد جهان شیعی شد؛ رقیب جدید و تازهنفسی به میدان آمد که علاوه بر نداشتن زمینههای مشترک با تشیع، بهطور نقادانهای بنیانهای آن را یا به چالش میکشید یا طرحها و پرسشهایی نو درمیانداخت. دراینحالت، محل نزاع دیگر حقانیت «امامت» و «خلافت» یا تفسیر باطنی و ظاهری از دین و کتاب نبود، بلکه مسئله حفظ و بازتعریف «هویت» خویش، اعم از ملی و دینی، در برابر «دیگری» بود.
این «دیگری» اندیشه مدرن و قدرت سیاسی برآمدهای بود که برای رویارویی با آن دیگر صرف اتکا به حدیث و مباحث کلامی کفایت نمیکرد. به همین خاطر، باوجود مقاومتها، بهتدریج، پای ابزارها و روشهای دیگر به میان آمد. شاید یکی از سهلالوصولترین و مستقیمترین این روشها هم بهکارگیری مفاهیم اندیشه مدرن برای توضیح و تفسیر دین و مبنای آن بود. بیجهت هم نیست که وقتی در نیمه اول قرن بیستم، مراکز دانشگاهی در ایران پا گرفت و مطالعات دینی از حوزههای علمیه وارد عرصه عمومی شد، مباحث پیشروی تشیع از قلمرو فقه و کلام و تصوف و فلسفه خارج شد و خود را با مفاهیم و موضوعات جدیدی مانند «سوسیالیسم اسلامی»، «خودسازی انقلابی»، «حکومت اسلامی»، «تفسیر علمی از اسلام»، «فربهتر از ایدئولوژی» و... روبرو دید.
در اینکه این نوع نگاهها تا چه حد با مبادی اعتقادی تشیع سازگاری دارد و تا چه حد به درک اندیشه مدرن یاری رسانده است، تاکنون بحثهای فراوانی صورت گرفته. اما شاید بتوان یکچیز را در این نوع از نگاهها تشخیص داد. آنها عمدتاً مباحثی مبتنی بر گفتارند که بعداً به شکل متن درآمدهاند. به همین خاطر هم در چنین رویکردی منبر و تریبون همواره بر متن و ارجاع تقدم داشته است. علاوه بر این، ازآنجاییکه این رویکرد همواره گفتار را در اولویت قرار داده، در مواجهه با جو و فعالیتهای سیاسی سرعت عملی بیشتری داشته و توانسته به اقتضای زمان و مکان نوعی تشیع گفتاری را روایت کند که بیشتر حاصل فعالیتهای روشنفکری است تا پژوهشگری.
اگرچه روایت و تفسیر گفتاری از تشیع، دستکم در حوزه عمومی، بخش بزرگی از جریان غالب اندیشه معاصر ایران بوده است، اما میتوان به جریانی اشاره کرد که متن را مبنا و گفتار را در حاشیه قرار میداد. به این معنا که اصالت دیگر با گفتار نبود، بلکه تعلق به متن داشت و به روش یا روشهایی نیاز بود تا متن را به زبان دربیآورد.
علاوه بر مطالعات و رویکردهای تاریخی، شاید بشود گفت که پدیدارشناسی و زبانشناسی دو روش و سبکی بودهاند که در فهم و به زبان آوردن متن، به کمک متون کهن تشیع آمدهاند. خلاف واقع نمیتواند باشد که بگوییم فهم پدیدارشناسانه از متن را مدیون و مرهون هانری کربن هستیم. هرچند که خوانشهای گفتاری از تشیع این موضوع را حسابی به حاشیه برده و «تلمذ» و «زانو زدن» و «حقانیت» و... را اصل گرفته است.
در اینکه اندیشه کربن تا چه حد در رشد اندیشه معاصر ایران و شناخت تشیع مؤثر بوده، حرفها و حدیثها فراوان است. اما خوانش پدیدارشناسانه او این میراث را برجای گذاشته است که برای فهم درونمایههای یک دین یا مذهب، متن و نوشتار است که همواره باید مورد توجه قرار بگیرد.
مستند «حرفهای» بهنوعی روایتگر این دو نوع خوانش از تشیع در برابر چالشهای اندیشه مدرن است. این مستند علاوه بر اینکه مروری اجمالی دارد بر میراث هانری کربن، با متن قرار دادن محمدعلی امیرمعزی نشان میدهد که چگونه میتوان از هیاهوهای گذرای سیاسی بر حذر بود و درهرحال و نگرشی برای متن و نوشتار اصالت قائل بود.
این فیلم روزهای دوشنبه 19 و پنجشنبه 22 آذر در پردیس چهارسو (محل برگزاری جشنواره حقیقت) به نمایش درخواهد آمد.
*استاد فلسفه تطبیقی دانشگاه مِیجی ژاپن
245245
کد خبر 1995872