تمهیدات پساکرونایی برای رونق تولیدات پردهای و خانگی
گروه فرهنگ و هنر؛ مهرداد نصرتی: باید بپذیریم که دوران غافلگیر شدن جهان توسط کرونا، سپری شده و با وجود اینکه این ویروس و بیماری کشنده منحوس، هنوز هم قربانی میگیرد، در دوران پساکرونایی به سر میبریم و زندگی به شرایط عادیتری برگشته است. بسیاری از کسب و کارهایِ تعطیل شده، رونقِ دوباره و تازهای گرفتهاند و میتوان امیدوار بود که انشاءالله سویه وحشتناکتری از سویههای کشندهای مانند دلتا دوباره سر از جایی بیرون نکند و همین شرایط ادامه بیابد و هرچه چیشتر برویم، بوی بهبود ز اوضاع جهان بشنویم. طبیعی است که در این دوران پسا کرونایی، یکی از موضوعاتی که هنوز نیاز به مراقبت کامل و تخصصمحورانه دارد، سینماست. سینما و محصولات شبکههای نمایش خانگی که مسئولیت رسیدگی به امورات مربوط به آنها، جزو وظایف سازمان سینمای و سمعی بصری وزارت ارشاد است، در دوران فراگیری کرونا، افراد و خانوادههای بسیاری را سرگرم کردند و خانهنشینی اجباری آحاد جامعه در دوران کرونایی جهان و ایران، با تماشای این محصولات، با کسالت کمتری سپری شد. دوران کرونا، مجالی بود برای رجوع آدمها به کتاب و فیلم و سریال. چه بسیار کتابها و فیلم و سریال هایی که سالها آرشیو شده بودند و در سالهای کرونایی، از کمدها و گنجهها و پستوها در آمدند و محل رجوع افراد شدند و فیلم و سریال، با توجه به این که خانوادگی و جمعیتیتر میشد پای آن نشست، اعتنا و توجه بیشتری را متوجه خود کرد. کرونا، سینما (منظور همه تولیدات تصویری که ذیل این اصطلاح میتواند بیاید) را به خانهها آورد و اغراق نیست اگر بگوییم با مشغولیتی که ایجاد کرد، بیاینکه جایی تحقیق جدیای دربارهاش شده باشد، اتفاقاً باعث نجات آدمهای بیشتری شد که در خانهها مانده بودند. شرایط پیش آمده، بیش از همه، توسط نهادها و مراجعی رصد شد که با تولیدات خود میتوانستند اسباب سرگرمی و فراغت خانوادهها را فراهم بیاورند و یکی از این مراجع، سازمان سینمایی و سمعی بصری وزارت ارشاد بود. بازگشت و بازگرداندن صنعت - هنر سینما به دوران طبیعی خود در دوران پساکرونا، البته امری دشوار و هزینهبر بود اما با همت و ارادهای که کادر جوان، خوشفکر و کارنامهدار سازمان سینمایی و در رأس آن، محمد خزایی داشت و دارد، غیر ممکن نمینمود و نمینماید. خزایی در شرایطی مهرماه سال قبل به سمت ریاست سازمان سینمایی و سمعیبصری وزارت ارشاد انتخاب شد که به واسطه تجربه 15ساله همکاری با کارگردانان شناخته شده و مختلفی مانند ابراهیم حاتمیکیا، فرزاد موتمن، مسعود جعفری جوزانی، پرویز شیخطادی، آرش معیریان و دیگران به عنوان تهیهکننده و سرمایهگذار، دستاوردهای ارزشمندی را کسب کرده بود که یکسره به کار سینما میآمد و خزایی آمده بود تا هم از منظر حرفهایگری و هم به واسطه مطالباتی که از حکم انتصابش برمیآمد، این تجربیات و دستاوردها را در خدمت پیشرفت صنعت - هنر سینما به کار گیرد. محمد خزایی که در کارنامهاش، سرمایهگذاری و تهیهکنندگی آثار مختلفی در ژانرهای متنوع از پیکنیک در میدان جنگ سید رحیم حسینی (1383) و احضار شدگان آرش معیریان (1386) تا قلادههای طلا ابوالقاسم طالبی (1390) و به وقت شام ابراهیم حاتمیکیا (1396) را داشت، بیشک به شناخت خوبی دستکم در حوزه «مخاطب شناسی و شناخت سلایق مختلف» و «گرههای موجود در مسیر ساخت و تولید تا اخذ پروانه نمایش فیلمها» رسیده بود که از ابتدای انتصاب در این سازمان، هردو موضوع مورد اشاره را وجهه همت خود ساخت تا هم برای ساخت و تولید آثاری که مورد اقبال عمومی مردم است (الزاماً نه در معنای آثار عامهپسند)، آستین همت بالا بزند و با ارائه راهبردهای مناسب، برای نیل به مقصود ریلگذاری مناسبی کند و هم با غبارروبی از فیلمهایی که سالها به دلایل مختلف فرمی یا محتوایی خاک خورده و محروم از پروانه نمایش بودند، کمک کند این آثار رنگ پرده را ببینند و فضای اکران فیلمها را عادلانه مدیریت کند. آنچه این روزها به عنوان خبری درباره تعیین تکلیف و صدور مجوز برای برخی از فیلمها مطرح است که عمدتاً از سالها قبل درگیر مشکلات مختلف بوده و اجازه اکران نداشتهاند؛ فیلمهایی مانند «علفزار»، «مجبوریم»، «ملاقات خصوصی»، «جنگ جهانی سوم»، «بانک زده ها»، «انفرادی»، «تفریق»، «بی رویا» و.... هم از نقاط روشن کارنامه محمد خزاعی در مدت زمانِ کمتر از یکسال ریاست بر سازمان سینمای و سمعیبصری و البته همکاران او در این سازمان است. کارنامهای که با لحاظ کردن موارد دیگر، کارنامه پر و پیمان و قابل دفاعی است.