جای خالی شوخی و مزاح در روایات و تاریخ اهلبیت (ع)
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، همواره برای معرفی پیامبر خدا (ص) یا امیرالمؤمنین (ع) از صفت شوخطبعی و لطافت اخلاقی آنان سخن به میان میآید. اما وقتی به سیره و روایات حضرات نگاه میکنیم، کمتر گزارشی از بروز این روحیه شوخطبعی را شاهدیم. مرحوم رضا بابایی در بخشی از کتاب «دیانت و عقلانیت» به این موضوع پرداخته است که در ادامه میخوانیم.
علی (ع) اهل شوخی است، به درد خلافت نمیخورد!
وقتی عمر بن خطاب خلیفه دوم در بستر مرگ بود به شورایی شش نفره مأموریت داد که درباره جانشینی او تصمیم بگیرند، سپس نظر خود را درباره هر یک از آنان گفت. درباره علی (ع) گفته است: «او مردی است شوخطبع، اما اگر بر سر کار آید، مردم را به راه دُرست میبرد.» شبیه این داوری از دیگران هم نقل شده و امام علی (ع) آن را به طور مطلق نفی نکرده است. آنچه در نهج البلاغه آمده است، تکذیب لهو و لعب و بیهودهگویی است که عمروعاص به ایشان نسبت داده بود، نه اصل مزاح.
توبیخ به جرم شوخی نکردن
روایات اسلامی نیز در تصویب مزاح و مداعبه سنگ تمام گذاشتهاند. یونس شیبانی میگوید: «امام صادق (ع) ما را بازخواست میکرد که شما چرا با هم مزاح نمیکنید، در حالیکه پیامبرتان با شوخی و مزاح اصحباش را میخنداند.» از ایشان روایت کردهاند: «که هیچ مومنی نیست مگر اینکه مزاح میکند.»
آیا مزاح و بذلهگویی و داشتن روحیه طنز برای خلیفه و حاکم عیب است یا حُسن؟
پس در اینجا یک امر مسلم داریم و یک امر اختلافی. مسلم آن است که پیشوایان دینی مزاح میکردند و از دیگران نیز میخواستند عبوس نباشند و با یکدیگر مزاح و شوخی کنند. آنان حتی به مزاح شهره بودند اگرچه اندازه نگه میداشتند و اصول اخلاقی را در آن مراعات میکردند. امر اختلاف این است که آیا مزاح و بذلهگویی و داشتن روحیه طنز برای خلیفه و حاکم عیب است یا حُسن؟
یک پرسش قابل توجه
از اینها که بگذریم پرسیدنی است که اگر علی (ع) اهل شوخی و مزاح با دیگران بوده و به آن شهرت هم داشته است، چرا بیش از 7 یا 8 فقره از شوخیهای ایشان با دیگران در کتابهای تاریخی و روایی نقل نشده و یا اگر شده است کسی نشنیده است؟ تاریخ درباره جنگها، قضاوتها، مناجات، زهد و پرهیزگاری و حتی زندگی خصوصی ایشان سکوت نکرده است؛ چرا در ثبت بذلهگوییها و شوخطبعیهای ایشان خست ورزیده است؟
امام معصوم را چه به شوخی و طنزگویی!
گویا شیعیان اهلبیت (ع) در ادوار پیشین به این بخش از سیره پیشوایان خود توجهی درخور نداشتهاند و اندک اندک آن را به دست فراموشی و حتی حذف سپردهاند. آنان شوخطبعی و طنزگویی را با مقام قدسی و ملکوتی آنان سازگار نمیدیدند زیرا در تصویر رایج و غالب از پیشوایان دینی جایی برای شوخی و به تعبیر روایات «دعابه» نیست.
دستهای گزینشگر در همه دورانها، آنچه را خواستهاند ثبت کرده و به گوشها رساندهاند و آنچنان خواستند به حاشیه راندهاند چون مانند خلیفه دوم شوخطبعی را در شأن حاکمان و پیشوایان دینی نمیدانستند وگرنه باید کتابهای متعدد و معتبر نیز درباره مزاحهای امام مینوشتند چنانکه درباره داوریها، عبادتها، جنگها و مواضع عقیدتی و سیاسی ایشان کتابها نوشته اند.
هیچ یک از بزرگان دینی و حتی ملی ما با چهرهای گشاده و خندان در ذهنها نقش بسته است. در حالیکه بسیاری از آنان در زمان حیاتشان به شوخطبعی و بذلهگویی شهره بودند. گزارش تاریخ از ایشان با حذف یا کمرنگ کردن این ویژگی آنان بوده است زیرا در فرهنگ دینی و شرقی ما شوخی و مزاح وقارسوز و هیبتشکن است برخلاف عبوسی و تندخویی که هیبت را دوچندان میکند.
پایان پیام /