جای خالی مهارت نویسندگی در نظام آموزش رسمی کشور / تاثیر آموزش بر رونق نشر
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ شاید قرنها از تشکیل اولین گروه از هنرمندان که دور هم مینشستند و از نوشتههایشان میخواندند و گپ میزدند میگذرد. شاید چنین محافلی میان شعرا و نویسندگان پیش از قرون وسطی هم متداول بوده باشد. در این باره میثم امیری نویسنده و منتقد ادبی میگوید:«پیشینه انجمنهای ادبی حداقل به هزار سال پیش برمیگردد. حتی در تاریخ بیهقی درباره انجمن شدن شاعران...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ شاید قرنها از تشکیل اولین گروه از هنرمندان که دور هم مینشستند و از نوشتههایشان میخواندند و گپ میزدند میگذرد. شاید چنین محافلی میان شعرا و نویسندگان پیش از قرون وسطی هم متداول بوده باشد. در این باره میثم امیری نویسنده و منتقد ادبی میگوید:«پیشینه انجمنهای ادبی حداقل به هزار سال پیش برمیگردد. حتی در تاریخ بیهقی درباره انجمن شدن شاعران در روز عید مطالبی نقل شده است. انجمنهای ادبی در شکل مدرن و خارج از دربار در مدرسه دارالفنون معروف میشود که یک نماینده مجلس شورای ملی مؤسس آن بوده است. این انجمن بسیار مهم است. چون مثلا سرود ملی ایران در این انجمن ساخته شد. بزرگانی چون محمدتقی بهار دهها سال از ستونهای این انجمن بودند. در این انجمن بسیاری از دیوانها و متنهای قرنهای قبل تصحیح میشد.»
کهن الگوهای انجمنی!
یکم اردیبهشت 47، کانون نویسندگان ایران تشکیل شد. نمونهای از محافل ادبی که فاصلهی زیادی با عصر ما ندارد. از اعضای این کانون میتوان به سیمین دانشور، جلال آلاحمد، غلامحسین ساعدی، هوشنگ ابتهاج و نادر ابراهیمی اشاره کرد. این کانون جدی ترین انجمن ادبی تاریخ معاصر ایران است که علاوه بر فعالیت های ادبی قابل توجه، در سیاست هم فعال و بر طبقه نخبگانی موثر بود.
غرض از برشماری این نمونه های کهن رسیدن به یک نتیجه مشخص است: اتمسفر رویش استعدادهای ادبی چیست و چگونه باید تکثیر و تقویت شود؟!
جایی برای یادگیری
نویسندگی به عنوان یک حرفه مانند تمام حرفههای دیگر به آموزش نیاز دارد و کیفیت تولیدات ادبی به کیفیت این آموزشها مستقیما وابسته است. در حال حاضر در نظام آموزش رسمی کشور نه در مقطع آموزش ابتدایی و نه در آموزش عالی هیچ رشته تحصیلی با این عنوان تعریف نشده و به طور کلی رشتهی ادبیات فارسی در دانشگاهها ارائه میشود.
این درحالی است که رشتههایی نظیر تئاتر و طراحی به عنوان گرایشات هنر چه در مدارس و چه در دانشگاهها به طور مجزا تعریف شدهاند.
در این مورد نظرات متفاوت است. بعضی طرفدار اضافه شدن گرایش نویسندگی به فضای آموزش رسمی هستند و بعضی آن را در فضای خصوصی و محفلی شکوفاتر میبینند. محمدرضا آراسته، منتقد ادبی و همچنین از موسسین و مدرس مدرسه خصوصی آموزش داستان نویسی مبنا، در این باب میگوید:«من درباره دانشگاه نظری ندارم اما مخالف وجود این گرایش در مدارس هستم. چرا که اولا، در مدارس، علوم انسانی به طور درستی تدریس نمیشود و نتیجه عکس دارد. مثال بارز آن هم تدریس زبانهای انگلیسی و عربی در مدارس است که از قِبَل آن به هیچ وجه مهارتی برای دانشآموزان حاصل نمیشود و یا درس دینی که تدریس پرضعف و بیبازدهی دارد. و ثانیا، در آن مقطع سنی، دانشآموز تجربه زیسته کافی ندارد و نمیتواند داستان خلق کند و این آموزشها فقط به شکل گیری تجربههای ناموفق و القا سرخوردگی و حس ناتوانی میانجامد. بنابراین بهتر است در این سن کتابخوان کردن بچهها اولویت آموزش و پرورش باشد.»
از کل به جزء
آراسته حتی میگوید در مدرسه خود نیز دانشآموز ثبتنام نمیکند. البته دلیل اول او، یعنی ضعف آموزش و پرورش در پردازش به این گرایش قانع کننده به نظر نمیرسد. چرا که ما از یک قاعدهی کلی سخن میگوییم و در این سطح، کاری به مدل آموزشی سیستم نداریم. همانطور که به این دلیل تقاضای حذف دروس دیگر را نمیدهیم، بلکه در اصلاح روش ارائه پیشنهاداتی مطرح میکنیم. اما دلیل دوم کارشناسیتر است. از این رو نظر میثم رشیدی، نویسنده و خبرنگار، درباره پردازش تخصصیتر به درس انشا (بهجای تعریف یک گرایش خاص) برای این مقطع، عاقلانه به نظر میرسد:«از دهه هفتاد اهمیت درس انشا در مدارس کمرنگ شد و اثر خود را نیز گذاشت. این درس هم توانمندی نگارش را در دانشآموزان افزایش میداد و هم قوه خیال را تقویت میکرد. از طرفی حتی ارتباط آنها با مطالعه را نیز افزایش میداد. بنابراین نیاز است از ظرفیت رسانهها استفاده شود و اهمیت این موضوع مورد تاکید قرار گیرد تا احیا شود.»
کارگاههای داستاننویسی؛ تهدیدها و فرصتها
با این تفاسیر درحال حاضر آموزش داستاننویسی منحصرا به نهادهای فرهنگی و موسسات ادبی دولتی و خصوصی واگذار شده که در کنار مزایای قابل اشاره معایبی نیز دارد.
اکثر فعالین این حوزه من جمله رشیدی و آراسته اذعان دارند که فضای کارگاهی برای آموزش داستاننویسی بسیار کارآمدتر از ارائه آموزش به روش کلاسیک است و این جزء مزایای این واگذاری است.
مورد مثبت دیگر، فراوانی آموزشگاه و آموزگار و سهولت دسترسی است. نهادهای فرهنگی متولی نظیر حوزه هنری سالانه کارگاههایی با سرفصلهای مشخص برگزار میکنند و برخی نهادهای خصوصی نظیر مدارس آموزش داستان نویسی نیز بطور موازی همین عملکرد را دارند. به علاوه کلاسهای خصوصی زیادی در بستر حقیقی و مجازی بطور خودگردان توسط نویسندگان و مدعیان این حوزه با هزینه های متفاوت در حال برگزاری است.
اما مشکل اینجاست که هیچ قواعد و نظارتی بر مدل، هزینه و کیفیت این کلاسها و آموزشها وجود ندارد. و همین مسئله شرایط را برای ورود افراد نامناسب به ورطه آموزش و یا تعریف هزینههای غیر متعارف فراهم میکند. دراین باره آراسته هم به نکته قابل توجهی اشاره میکند:«فضای فعلی آموزش داستاننویسی بسیار متکثر و متنوع است و همه جا دیده میشود. همین هم باعث میشود همه نوع کیفیت و کارایی از ضعیف و بهدردنخور تا قوی و شاهکار قابل مشاهده باشد. بعضی از فعالین به نام هستند و خروجی قابل قبولی داشتهاند اما در گوشه و کنار خصوصا در اینستاگرام و فضاهای اینچنینی هم عدهای فعالند که خوب و بد هر دو در آنها دیده میشود. از منظر رویکرد متعهد به انقلاب یا روشنفکری نیز این آموزشها قابل دستهبندی هستند. یعنی در هر دوی این جبههها، کارگاهها، محافل و حلقههای گفتگو با کیفیت های متفاوت موجود است. بنابراین برای علاقهمندان این حوزه یک فهرست باز و فضای گسترده برای انتخاب فراهم است.»
ورود و خروج نامتوازن
با وجودی که فرهنگ یک مقوله کمی و قابل اندازهگیری نیست به هر حال انتظار خروجی قابل قبول، در نسبت آموزش و تولید محتوا طبیعی و منطقی است. اما با وجود فضای متکثر آموزشی و تعداد افراد زیادی که در حال فراگیری این آموزشها هستند روند چاپ آثار با کیفیت رو به نزول است. طبق آمار به دست آمده از خانه کتاب، طی سال 99 در مجموع 92 هزار و 757 عنوان کتاب چاپ شده است که نسبت به سال قبل 13 درصد کاهش داشته است. که البته نمیتوان آمار تفکیکی دقیقی درباره درصد کتابهای داستانی به دست آورد. همچنین نمیتوان تحلیل کیفی و محتوایی از این آمار ارائه داد و اینکه چند درصد از این کتابها از سطح کیفیت قابل قبولی برخوردارند مشخص نیست.
بنابراین شاید لازم باشد در مدلهای آموزشی و کیفیت این دورهها، کارگاهها و محافل تغییراتی ایجاد شود. اما نمیتوان تمام نقصیر را هم متوجه قطب آموزش دهنده دانست. آراسته هم در صحبتهای خود به این نکته اشاره کرد و افزود:«در کارگاههای نویسندگی، دو سمت میز اثرگذارند. هم آموزش دهنده باید به محتوا و شیوه چینش و بیان آن مسلط باشد و هم آموزش گیرنده باید کنش و تلاش مداوم داشتهباشد در غیر این صورت تلاش استاد روی او که در نهایت تولید کننده محتوای جدید است، تاثیری نخواهد گذاشت. در مهارتها کار نهایی را یادگیرنده انجام میدهد و آن هم تمرین است.»
بنابراین در این موضوع دو مولفه باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. یکی نظارت صحیح بر فضای آموزش کارگاهی و دیگری هدایت و جهت دهی به طیف آموزش پذیرنده که برایند این دو میتواند به افزایش کمی و کیفی تولیدات محتوایی در حوزه داستان کمک کند.