جوانان نسل زد؛ قربانی افراطیگری تندروهای داخلی

در سرزمینی که هزاران سال تمدن، خِرد، فرهنگ و مقاومت را تجربه کرده، جای آن نیست که نسل نوپای آن یعنی کودکان نسل زد (Z) و آلفا که قربانی اشتباههای تکرارشونده جناحها و جنگهای بیپایان گفتارهای تند و گسسته شوند.
سرنوشت ملتها را کودکانشان رقم میزنند، نه سرداران خطابه و خطمشیهای افراطی. در سرزمینی که هزاران سال تمدن، خِرد، فرهنگ و مقاومت را تجربه کرده، جای آن نیست که نسل نوپای آن یعنی کودکان نسل زد (Z) و آلفا که قربانی اشتباههای تکرارشونده جناحها و جنگهای بیپایان گفتارهای تند و گسسته شوند. کودک ایرانی، وارث خرد کوروش، آموزههای فردوسی و شرافت یک ملت دردمند اما استوار است؛ نه ابزار نزاع جناحی، نه گروگان احساسات افراطی.
در هنگامهای که خاک ایران عزیزتر از جانمان، زخمی از تجاوز آشکار اسرائیل بر پیکر خود دارد، و مادران بسیاری سوگوار فرزندانشاناند، زمانه آن است که به جای تشدید تخاصمات داخلی، دست به وفاق و همدلی ملی ببریم؛ چرا که آینده کودکان این مرز و بوم، تنها در سایه اعتدال، انسجام و عقلانیت سیاسی شکوفا میشود. در این نقطهی تاریخی، افراطگرایی دیگر نه نشانه غیرت است و نه رمز بقا؛ بلکه تهدیدی مضاعف برای حق زندگی و رشد نسلیست که قرار است فردای ایران را بسازد.
افراطگرایی در سیاست داخلی، هنگامیکه بر بستر رادیکالیسم امنیتی، رسانهای و جناحی سوار میشود، تنها محصولش ناامنی روانی در درون جامعه است. در حالیکه کشور با تهدید بیرونی مواجه است، پاسخ ما به آن نباید انفجار تنش در درون باشد. سیاستی که در آن هر مخالفتی برچسبزنی میشود، و هر تلاش برای اعتدال، خیانت تلقی، زاینده هیچ ثباتی نخواهد بود. اعتدال، نقطه آغاز بازسازی اعتماد عمومی و بازگشت عقلانیت به سیاست است. در تمام اسناد حقوق بینالملل، از جمله کنوانسیون حقوق کودک (1989) و پروتکل اختیاری مربوط به درگیریهای مسلحانه، تصریح شده که کودکان نباید درگیر نزاعهای سیاسی و نظامی شوند. استفاده نمادین از کودکان در تبلیغات جناحی، یا بهرهبرداری از آسیبها و عواطف کودکانه برای پیشبرد خطمشیهای تندروانه، نقض آشکار اصل "منافع عالیه کودک" است. متأسفانه در ایران، در بزنگاههای سیاسی، برخی رسانهها و جریانات تلاش میکنند کودکان را در صفوف فکری و ایدئولوژیک خود جای دهند. این وضعیت بهویژه در نسل زد و آلفا که بیشتر از هر نسلی در معرض رسانهها و شبکههای اجتماعیاند، نگرانکنندهتر است.
در پی حملات خشونتبار اسرائیل خبیث به زیرساختهای غیرنظامی ایران عزیزمان، که به کشته و مجروح شدن شماری از شهروندان غیرنظامی، از جمله زنان و کودکان منجر شد، بار دیگر لزوم انسجام و وحدت ملی خود را نشان داد. نهادهای بینالمللی از جمله یونیسف و کمیته حقوق بشر سازمان ملل در گزارشهای سال 2025 اعلام کردند که افزایش تنشها در ایران، زندگی میلیونها کودک را در معرض خطر قرار داده است. در چنین شرایطی، تندروی در سیاست داخلی و هجمه به چهرههایی چون دکتر مسعود پزشکیان یا هر فردی که رویکردی متفاوت اما عقلانی دارد، هیچ نفعی برای کشور ندارد. آنچه اکنون نیاز داریم، برقراری گفتمان ملی بر محور عقلانیت، حقوق شهروندی، صلح و مصالحه ملی است، نه دوقطبیسازی بیشتر.
ایران، امروز بیش از همیشه به آیندهای نیاز دارد که از دل اعتدال، خرد جمعی، و مهر ملی زاده شود؛ آیندهای که کودکانش در پناه قانون، در سایه امنیت، و در روشنای امید رشد کنند، نه در دود تفرقه، شعارهای رادیکال، و خاکریزهای سیاسی. نسل زد و آلفا، نه مخاطب خطابههای تند، بلکه تشنه آموزش، امنیت روانی، فرصت برابر و حضور در آیندهاند. افراطگرایی، چه از دهان تندروان سیاسی بیرون آید و چه از درون ساختارهای بسته امنیتی، تنها یک قربانی دارد: آینده ایران. و این آینده، چیزی جز کودکان امروز نیست.
اگر قرار است از سرزمینمان در برابر تهدیدهای خارجی پاسداری کنیم، نخست باید از درون خانهی خود پاسداری کنیم؛ از کرامت کودکان، از آرامش روانی آنان، از حق شنیدهشدنشان در جامعه. وحدت ملی، اگر تنها در شعار باقی بماند و کودکان همچنان گروگان نزاعهای بیپایان جناحی باشند، دیری نخواهد پایید که این سرزمین، خالی از فرداهای امیدوار و انسانساز خواهد شد.
بیایید اینبار، نه از سر ترس و فشار، که از سر آگاهی و اراده، افراط را کنار بگذاریم و بر میز عقل و عدالت، برای نسلهای آینده پیمان ببندیم؛ پیمانی برای صلح درون، صلح بیرون، و ایرانِ فردا.
* حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان
کد خبر 2098787