«حاجیمایلی» یک نمونه زشت از تفکر «تاکسیسمی»
صرفنظر از محتوای ادعاهای محمد مایلیکهن، آبوتابِ صحبتهای جدید این مربی بازنشسته فوتبال شدیداً رنگوبوی دیالوگهای داخل تاکسی را دارد.
خبرگزاری تسنیم حتماً برای شما هم پیش آمده، سوار تاکسی شدهاید؛ راننده یا یکی از مسافران بهبهانه گرانی، چالهچولههای خیابان یا هر موضوع دیگر، پای یک بحث داغ را باز میکند، با کوچکترین جرقه سکوت شکسته میشود، برخی متخصص میشوند تا موضوع را از ابعاد گوناگون مورد تحلیل قرار دهند.
بحث داغ؛ احتمالاً با جمله «کار خودشونه» سرد میشود، یک پایان دمُده برای همه بحثهای داخل تاکسی، البته از سوی «همهچیدانها» همچنان احتمال ازسرگیری بحث وجود دارد که «اینم کار خودشونه» پایان بندی دیگری میشود برای قسمتهای بعدی بحث، در نقش یک عامل اقناعساز برای حضار.
صحبت درباره هرچیزی در تاکسی، صف نانوایی و مطب پزشک یا هرمکان دیگری اساساً و ماهیتاً نمیتواند ایراد داشته باشد، از جهاتی حتی میتوان به این گفتمان از حیث پویایی جامعه، پیگیری اذهان و کنشگری اجتماعی نگاه مثبت داشت، مشکل اما جایی است که عموماً در این دست بحثهای بهاصطلاح «کوچهبازاری» نظریهپردازی درباره مسائل تخصصی، بدون اطلاعات کافی، دقیق و حقیقی صورت میگیرد و اصرار میشود که این نگاهِ غیرواقعی به سایرین نیز تحمیل شود.
موضوع جایی حادتر میشود که سلبریتیها بهدلیل اینکه صرفاً مشهورند، این حق را برای خودشان قائلند تا درباره موضوعات خارج از حوزه عامل مشهوریتشان به اظهارنظر تخصصی و کارشناسی بپردازند، پیشامدی که در مصاحبههای اخیر فردی مثل محمد مایلیکهن بهوضوح دیده میشود.
صرفنظر از محتوای ادعاهای این مربی بازنشسته فوتبال که بررسی مصداقیاش منظور و مقصود نگارش این مطلب نیست آبوتابِ صحبتهای جدید او شدیداً رنگوبوی دیالوگهای داخل تاکسی را دارد، درباره مسائل مختلف خیلی مطمئن اظهارنظر میکند و هرچه را به زبانش می آید، در قالب نسخه برای مردم و کشور میپیچد، حتی در موضوعات لایهلایه و فوق تخصصی سیاسی و بینالمللی! آنهم درحالی که خودش در مصاحبه چندبار صراحتاً اعلام میکند؛ «از سیاست سر درنمیآورد»، با این حال اما مسائل را در سطح سیاست کلان شخم میزند!
تصور کنید یک سیاستمدار که شاید نام چند بازیکن فوتبال را هم بهخوبی نداند، مسائل ریز و فنی یک مسابقه فوتبال را آنالیز کند، مضحک بهنظر نمیرسد؟ یا اینکه یک مکانیک، صرفنظر از اینکه در حرفهاش هرچقدر ماهر باشد، نمیتواند صلاحیت اظهارنظر درباره یک عمل تخصصی قلب را داشته باشد. خیلی ساده است؛ مهارت ضمنی یک فرد در یک حوزه و یا منحصراً مشهوربودنش نمیتواند ادله کافی برای حقانیت یک نظر غیرکارشناسی باشد.
البته طرف صحبت فقط «حاجیمایلی» نیست، خیلی از سلبریتیها در این تاکسی سوارند و پیاده هم نمیشوند، بههرحال ابزاری است برای سلبریتیماندن. تفکر «تاکسیسمی» در فضای مجازی کشور حاکم است و برخی از رسانهها هم بدشان نمیآید موضوعات غیرمرتبط را با یک سلبریتی غیرمربوط مطرح کنند، جنجالی است و مصاحبهشان وایرال میشود.
بگذریم، طبیعتاً شخصیت حقیقیِ هر فرد، میتواند هرچه را درباره هرچیزی که به ذهنش میرسد، برای خودش قبول داشته باشد یا رد کند، اما آیا منطقی و عقلانی است که نظر غیرتخصصی از سوی شخصیت حقوقی همان فرد، در قالب نظر کارشناسی بهخورد مردم داده شود؟
رسانههای آنورآبی از این اظهارنظرهای هردمبیل و بیسروته استقبال میکنند و بهنسبت سیاستهایشان تکه تکه و گزینشی جملههای تراوششده از یک ذهن کماطلاع (در حوزه مورد بحث) را بهعنوان یک نظر رسمی و متقن بازنشر و به آن استناد میکنند، همانطور که شبکه اینترنشنال که این روزها با پهلوی و سلطنتطلبان چپ افتاده است، بین صحبتهای مایلیکهن سعی میکند جمله «یقین بدانید اگر رژیم قبل خوب بود، مردم انقلاب نمیکردند» را بُلد کند و یا با غرضورزی به مقدسات مردم این سرزمین، روی این قسمت مانور برود که «چقدر طلا برای گنبد و بارگاه امامان {معصوم} هزینه کردهایم؟»
شاید برخی زاویه بگیرند که سلبریتیها حرف مردم را میزنند و کسی که شهرت و تریبون دارد، این وظیفه را هم دارد که مشکلات را بگوید و بهاصطلاح صدای مردم باشد. این درست؛ اما آیا همه صحبتهایی که عموماً از زبان مشهورها میشنویم، صدای مشکلات است یا صدای کارشناسیهای غیرکارشناسانه؟ آنهم در همه امور؟
توجه یک سلبریتی به مشکلات مردم و جامعه، با اظهارنظر بیپایه واساس همان سلبریتی درباره مسائل تخصصی که خودآگاه یا ناخودآگاه در جهت تحمیل به جامعه است، تفاوت دارد. سلبریتیها نهتنها این حق را دارند که از مشکلات و از مردم بگویند، بلکه این رویکرد میتواند جزو وظیفه ذاتی موقعیت اجتماعیشان باشد اما یک بار برای همیشه باید قبول کنیم؛ اگر آدم صرفاً معروفی هستیم، این صلاحیت و این وجاهت را نخواهیم داشت که در همه امور، جامعه را با چراغ خاموش به جایی ببریم که خودمان هم بَلَدراهش نیستیم.
یادداشت از علی عابدیان