حجاب از منظر فطرت و فلسفه شرع
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ مسئله حجاب در رأس مسائلی قرار دارد که دشمنان اسلام علیه آن جنجال به پا کرده اند و بسیار موذیانه و تلخ از آن انتقاد نموده اند. برخی از نویسندگان پندارگرای متجدد نیز با پیروی از آنها، در این حمله ظالمانه با آنان مشارکت نموده اند، تا جایی که متفکران اسلامی ملتزم و متعهد به اصول و قواعد اسلامی را بر آن داشته است که از نو این موضوع را توضیح دهند و شبهات...
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ مسئله حجاب در رأس مسائلی قرار دارد که دشمنان اسلام علیه آن جنجال به پا کرده اند و بسیار موذیانه و تلخ از آن انتقاد نموده اند. برخی از نویسندگان پندارگرای متجدد نیز با پیروی از آنها، در این حمله ظالمانه با آنان مشارکت نموده اند، تا جایی که متفکران اسلامی ملتزم و متعهد به اصول و قواعد اسلامی را بر آن داشته است که از نو این موضوع را توضیح دهند و شبهات پوچ آنان را رد نمایند و مسلمانان را از عواقب وخیم و نتایج این دعوت، که سلسلهی به هم پیوستهای برای تخریب بنای اسلام و زشت جلوه دادن تعالیم و مبانی آن است، بر حذر دارند. مسئله حجاب به لحاظ ارتباطی که با ویژگیهای گوناگون فردی و اجتماعی انسان دارد، روشهای گوناگونی را برای طرح آن میتوان پی گرفت و آن را از زاویههای مختلف فرهنگی، روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصادی، اخلاقی، مذهبی، سیاسی و مانند آن مورد بررسی قرار داد. برخی از متفکران، پس از طرح تاریخچه حجاب در میان اقوام مختلف و نقد و بررسی اقوال گفته شده درباره زمینههای پیدایش آن، به بیان دلیل و حدود و فلسفه حجاب پرداخته اند. برخی دیگر، مسئله پوشیدگی را از دیدگاه روان شناسان بررسی کرده اند و با طرح انسان و نیازهای روانی او از تولد تا بلوغ و کمال، حجاب را ضرورتی برای رشد انسان و تمرینی برای تعالی او برشمرده اند. برخی نیز، از نظرگاه فرهنگ به حجاب پرداخته اند و نشان داده اند که در هر جامعه، نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، بسیار تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبین و آینه آن است. از ایرن رو، پوشیدگی در اسلام و برهنگی در غرب را باید در جهان بینیای جست که آنان درباره انسان دارند. در این میان، فقها و اندیشمندانی هم هستند که تنها از بعد فقهی به مسئله نگریسته اند و به گونهای استدلالی، دلیل و حدود حجاب را بررسی کرده اند؛ برخی در باب نکاح و با طرح احکام نگاه به نامحرم و برخی به صورت مستقل. این نوشتار بر آن است تا علاوه بر اثبات فطری بودن حجاب، به بررسی جنبهی فلسفه شرعی آن از نظر اسلام نیز بپردازد. البته افزون بر فلسفه شرعی و دلایل آن، از زاویه ضرورت آن در اجتماع و میزان آثار منفی و سلبی اختلاط زن و مرد با هم و بی حجابی نیز مطلبی بیان خواهیم گردید. برای به دست آوردن حکم شارع مقدس در این مسئله، مرجع ما ادله اربعه (قرآن کریم، سنت مطهر، اجماع و عقل) میباشد. حاصل این کنکاش، زن را به این اذعان وا میدارد که عفت و حجاب از خصوصیات فطری آدمی است؛ چرا که نظام آفرینش برای پاس داری و نگه داری از این گوهر گران بها و ارزشمند و همچنین برای حفظ مقام و موقعیت زن، چنین مقدر کرده که او درون صدفی به دور از دسترس این و آن باشد. تجربیات تاریخی گذشته به ما نشان میدهند که دشمنان ملتها هر گاه خواسته اند نسلی را از درون تهی کنند و سرمایهی کشوری را غارت نمایند و ذخیرهها و گنجینههای آن کشور را به یغما ببرند، از این راه وارد شده اند. حجاب از دیدگاه فطرت: پوشش زنان و مردان پیش از هر چییز از خواستههای فطری پاک و ساختار وجودی آنهاست؛ زیرا از همان آغاز خلقت بشر، هر یک از زن و مرد کوشیدند تا به هر نحو ممکن خود را بپوشانند، بدون آنکه در این مورد قبلا آموزش دیده باشند. این موضوع بیانگر این است که در نهاد انسان عامل بازدارنده و هدایت کنندهای به نام «حیا» وجود دارد که میخواهد انسان را از خطرها و انحرافات حفظ کند و او را به راه صحیح هدایت نماید. قرآن کریم، در تبیین جریان خلقت و ترسیم چهره زندگی آدم و حوا در بهشت، میفرماید: (فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوءاتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه.) به موجب این بیان، چیدن میوه ممنوعه توسط آدم و حوا، صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرینش، نخستین تحولی که در آنها به وجود آورد، این بود که آنها را در آن حرم «ستر» و «عفاف» با حقیقت «برهنگی» روبه رو کرد. این واقعیت تاریخی، به سادگی مبین آن است که حیا و پوشش به عنوان یکی از مظاهر شرم و حیا و عفت، امری فطری و طبیعی بوده، برای تأمین سلامت روح و روان فرد و جامعه، از ضرورت و کمال اهمیت برخوردار است و در طول تاریخ، هر جا انسان در مسیر فطرت خدایی خویش قرار داشته، اهمیت آن را احساس کرده و آن را به کار بسته است. برای همین است که حیا و عفت، همچنین مظاهر گوناگون آن، همواره مورد ستایش و تحسین بشر بوده است. رابطه حجاب و عفاف: «حجاب» و «عفاف» دو ارزش راستین برای انسان ها، به ویژه خداجویان و دین باوران پاک سیرت، محسوب میشود. حجاب مانع ظاهری است که همچون صدف، گوهری گرانسنگ، در آغوش خود حفظ میکند و نشان از بهای والا و چشمگیر آن دارد، و عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از شعله ور شدن هوا و هوس و پیشروی شهوت جلوگیری میکند. این دو ویژگی برگرفته از اعتقادات ناب دینی و باورهای پاک الهی است؛ یکی «پوشش ظاهری» است و دیگری «کوشش باطنی»؛ یکی «نماد بیرونی» در دیدگان افراد جامعه دارد و همچون بیرقی افراشته و شعاری نماین همگان را به صلاح و رستگاری فرا میخواند و دیگری «نمود درونی» در سازمان دهی اعضا و مدیریت چشم و گوش و دل و دیده دارد تا هر یک در مرحلهای صحیح و سازنده به کار گرفته شوند و در مرزهای ممنوع الهی متوقف گردند. آن عظمت و این عزت، موجب گردیده که افزون بر «حق الناس» بودن حجاب، «حق الله» نیز محسوب میشود و علاوه بر حفظ مصالح عمومی جامعه، طاعت و اطاعت پروردگار مهربان نیز دانسته شود. از این رو، در نگاه سراسر بصیرت و بینش خردورزان، حجاب هرگز «محدودیت» نخواهد بود، بلکه «مصونیت» جامعه محسوب میشود. معنای حجاب در قرآن کریم: قرآن کریم میفرماید: (و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها...) به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را فروگیرند و عورتهای خویش را مصون دارند و زینت خویش را نمایان نسازند، مگر آن مقدار که طبیعتاً پیدا میگردد، و روسری خود را بر یقه و گریبان هایشان آویزان کنند. خداوند مردان را به چشم پوشی و نظر نکردن بر زنان مقدم داشته است؛ زیرا اقدام از طبیعت مردان است، در حالی که نگه داری جنسی از صفات زنان به شمار میرود. دستور قرآنی تنها به حفظ چشم از نظر اکتفا نکرده، بلکه عملاً دستور به پوشاندن جسم داده تا از شناخت و دید مردان به دور باشد؛ چون به وسیله آن بدبخت و شقی خواهد شد. حجاب اسلامی عبارت است از حفظ شرم و حیای زن أولاً، با چشم فروبستن از نگاه به نامحرم و ثانیاً، پوشاندن اندامش با چادر یا جامه وسیع بر روی لباس عادی تا نشانه هاو برجستگیهای اندام خویش را بپوشاند تا شناخته نشود و کسی وی را نیازارد و از شک و گمان و بدگویی به دور باشد و در چشم دیگران با مهابت و ابهت جلوه نماید و محبوب دلها گردد. آیه کریمه، حکم زنان را از نظر لباس و آشکار کردن بدن و قسمتی از اعضا، در دو حوزه مطرح نموده است: حوزهی اول: جامعه و زندگی اجتماعی
شارع مقدس در این زمینه، رابطه زن را با جامعه از آن حیث که انسان و زن است، مورد توجه قرار داده است. به همین دلیل، به زن اجازه نمیدهد تا اندام زنانه و جنسی خود را در مقابل مردان نامحرم آشکار گرداند. بر این اساس، زنان باید چشمان خود را به خاطر حفظ امنیت، حیا و دوری از ابتذال، کنترل کنند. حوزهی دوم: خانواده
از حیث رابطه زن با خانواده و ارتباط او با همسر و دیگر محارم و اتباع آنان، میتوان از مجموع ادله شرعی در کتاب و سنت، چنین استنباط نمود که شارع مقدس خواسته است تا زندگی زن از لحاظ سازگاری با طبیعت و آفرینش انسانی، و نیازهای علمی - عاطفی وی در درون خانواده کاملاً طبیعی باشد. در تشریع قوانین مربوط به درون خانواده، به انگیزههای زنانه زن، یعنی زینت دوستی و علاقه به اظهار زینت، پاسخ مثبت داده میشود بدون آنکه انسانیت او مورد تحقیر قرار بگیرد. خداوند متعال در آیه 31 سوره نور، آشکار کردن تمام زینت را برای زنان مباح شمرده است و از شوهر آغاز میکند؛ زیرا تنها شوهر، با زن خود رابطه جنسی دارد. پس از شوهر، دیگر خویشاوندان محرم و اتباع آنان و کودکان ناممیز ذکر شده اند. اگر بخواهیم تنها بر مبنای آیه حکم کنیم، چنین بر میآید که آشکار نمودن تمام بدن و تمام زینتها برای تمام افراد مذکور جایزمی باشد، در حالی که سنت شریف، برای این حکم، تفصیل قایل است؛ آشکار نمودن تمام بدن را فقط برای شوهر مجاز میداند و بس. دیگر افراد محرم نیز هر یک حکم جداگانهای دارند که در فقه آمده است، و حدود و میزان بازگذاشتن اعضا نسبت به هر یک از موارد مذکور در آیه، با وجود اختلافی که در روایات هست بیان گردیده است؛ و نظر برگزیده از میان جمیع روایات، آن است که اعضای مذکور عبارتند از: صورت، دست تا محل مچ، و پا تا محل مچ؛ بازگذاشتن این اعضا، خواه همراه با زیورآلات باشند و خواه بدون زیورآلات، جایز و بلا اشکال است. حجاب از دیدگاه عقل: لزوم پوشش از نظر عقل، نیاز به توضیح ندارند؛ چرا که هر عقل سلیم آنچه را که برای انسان مایهی کرامت و حفظ از انحرافات و بیهودگی و پوچی هاست، موجب استواری اسنان میداند و آنچه را که باعث فساد اخلاقی و پیامدهای شوم برهنگی میشود، مذموم و ناپسند. این یک مطلب وجدانی عقلی است که به اصطلاح «قیاساتها معها»؛ دلیلش همراه خودش است. عقل، چون چراغی تابان است که زشتیها و نیکیها را نشان میدهد، عوامل خوش بختی و بدبختی راه را مشخص میکند. بنابراین، حجاب یک وسیله بسیار لازم و شایسته برای زنان و مردان است و به طور کلی هر چیزی که مایه انحراف و فساد است، عقل آن را حرام میداند و هر چیزی که باعث رشد و تکامل و سلامتی فرد و جامعه است، عقل آن را شایسته و انسان را بر انجام آن ملزم میسازد. خصلت حیا یکی از شعبههای عقل است. وجود حیا در انسان او را به سوی حفظ پوشش و عفت عمومی دعوت میکند و به عکس، بی حیایی که از شعبههای جهل است، انسان را به برهنگی و بی عفتی فرا میخواند. امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «خداوند به آدم علیه السلام وحی کرد: من تو را به انتخاب یکی از سه صفت عقل، حیا و دین مخیر نمودم؛ یکی از آنها را انتخاب نما و صفت دیگر را رها کن. آدم عرض کرد: من عقل را برگزیدم. خداوند توسط جبرئیل به حیا و دین فرمود: از عقل جدا گردید و او را به خودش واگذارید. آنها به جبرئیل گفتند: ما از سوی خدا فرمان داده شده ایم که از عقل جدا نگردیم؛ هر جا که عقل باشد ما همراه آن هستیم. جبرئیل گفت: چنین باشد.» در نتیجه، خصلت حیا که از صفات فطری انسان است و موجب حفظ عفت خواهد شد، از عقل جدا نیست و این دو همیشه و در همه جا با هم هستند. اگر کسی در عمل، خصلت حیا را رعایت نکند در حقیقت، خود را از عقل نیز جدا ساخته است. حجیت سیره: یکی دیگر از اموری که میتوان دلیل بر جواز بازگذاشتن اعضای مورد بحث به حساب آورد، سیره است. حجیت سیره دو شرط دارد: اول. این سیره مربوط به زندگی عمومی مسلمانان باشد و رفتار افراد متشرع را در مواجهه با زنان آزاد مسلمان نشان دهد. میتوان گفت: اینکه زنان در جامعه اسلامی، اعضای مذکور را باز میگذاشتند، هیچ تردیدی وجود ندارد، اما در صورتی که این زنان از اهل کتاب، یا کنیزان و بادیه نشینان باشند، در کشف حکم شرعی هیچ کمکی نمیکند. دوم. از جانب شارع، منعی نسبت به این اقدام زنان صورت نگرفته باشد تا تعیین شود که اقدام مزبور، ناشی از سهل انگاری در عمل به احکام شریعت مقدس نبوده است. اگر دو شرط مزبور وجود داشته باشد، سیره حجت است و بر مبنای آن میتوان حکم شارع مبنی بر جواز بازگذاشتن اندام مذکور را به دست آورد. امر اول، اولاً، مدعای مورد نظر، وجوب بازگذاشتن این اعضا نیست، بلکه جواز آن است و ثانیاً، پوشش کامل که در برگیرندهی این اعضا نیز هست از نظر شرع اسلامی که هر گونه اختلاط زن و مرد را قابل تشویق نمیداند و برای پیشگیری از مفاسد و زیانهای آن قیودی را وضع کرده است، امری پسندیده به نظر میرسد. پس سیره مورد ادعا آن است که زنان آزاد مسلمان در دوران پیامبر و امامان علیهم السلام در امور مختلف و جریان معمول زندگی، دست و پا و صورت خود را باز گذاشته باشند و شواهد متواتری بر وجود این سیره در کتابهای تاریخ و سیره نبوی به چشم میخورد. امر دوم. باید اعتراف کرد که این سیره از زمان پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام تا دوران ما، در میان متشرعان استمرار داشته، و نمیتوان گفت وجود این وضعیت در اثر سهل انگاری مسلمانان در عمل به احکام شرع تحت تأثیر اقوام دیگر، پدید آمده است؛ بلکه به اعتقاد ما، منع نکردن شارع مبنای کشف حکم شرعی در مسئله مذکور است؛ و همان گونه که از روایات مذکور در بحث سنت به دست میآید، نه تنها منعی از سوی شارع انجام نگرفته است. بلکه همان طور که در امر اول گذشت، از روایات چنین برمی آید که شارع این مسئله را امضا و تأیید کرده است و فقیهان با توجه به ویژگیهای وقایع و پاسخ و پرسشهای مردم از معصومان علیهم السلام، این حقیقت را در مییابند. چنانکه این رفتار، مورد قبول شارع نبود، باید به وضوح و صراحت تمام از آن منع میشد و این منع چندان تکرار میگشت که برای مردم به عنوان نظر شارع مسلم گردد. اما ملاحظه میکنیم که کوچکترین منعی از شارع نسبت به این سیره، در منابع یافت نمیشود و حال آن که در صورت جلوگیری شارع، ارتباط تنگاتنگ موضوع با زندگی عموم و اهمیت بسیار آن سبب میشد تا این موضع شارع به سرعت میان متشرعان پخش شود. از این رو، به نظر میرسد همین وضعیت، برای یقین یافتن به موافقت شارع با سیرهی مذکور، در میان متشرعان کافی باشد. دیدگاهها پیرامون مسئله حجاب: اسلام آن اندازه که درباره حجاب زن مورد انتقادهای پوچ واقع شده است، در هیچ مسئله دیگری به این شدت مورد هجوم قرار نگرفته است. این حملات و تهاجم را سازمانهای تبشیری و استعماری به عنوان جزئی از مجموعه نقشه ها، دسیسهها و توطئهها به منظور متلاشی کردن تعلیمات و مبانی اسلامی انجام میدهند. لیکن اگر انسان خود را مکلف به پژوهش در تاریخ حجاب نماید، به زودی این طوفان و گردباد متلاشی میگردد. کسانی را که به این مسئله میپردازند، چه از نظر منتقدان و چه از نظر پاسخ دهندگان به آنها میتوان به صورت زیر تقسیم نمود: 1. گروهی که به نفی حجاب و دریدن آن دعوت میکنند و زیانهایی برای آنان پنداشته اند؛ 2. گروهی که میانه رواند و میکوشند بین نصوص دینی و مسائل روز سازشی به وجود آورند؛ 3. گروهی که این موضوع را با منطق و دیدگاه اسلام و واقعیت مشهود مطرح میکنند. در ذیل، به بررسی این دیدگاهها و دلایلشان میپردازیم: دیدگاه گروه اول قاسم امین از جمله کسانی است که ندای بدعت کشف حجاب و دور انداختن آن را سر داد. قاسم امین و پیروان و مؤیدان وی، در کتابها و مقالات خود از حجاب به عنوان عرف و عادت ملتها و شعوب پیش از اسلام یاد کرده اند که مسلمانان از آنان متأثر شده اند. آنان به ویژه در این دوران اخیر و به قول خودشان کشف حجاب در مفهومی اسلامی (یعنی صورت و دستان را برهنه کردن و در بازار و اماکن عمومی همانند دانشگاهها و اماکن عبادت و دادگستری با مردان آمیختن)، میگویند: حجاب منافی با آزادی و حریت است؛ چون حجاب رمز بردگی است و در اسلام مختص به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. ایشان برای اثبات ادعای خود به آیات 32، 33 و 53 احزاب استناد میکنند. (یا نساء النبی لستن کأحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الأولی و أقمن الصلاه و آتین الزکاه و أطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً)؛ای همسران پیامبر! شما مثل هیچ یک از زنان دیگر نیستید؛ اگر میخواهید پرهیزگار باشید، صدا را نرم و نازک نکنید که بیمار دلان چشم طمع به شما بدوزند، بلکه به شیوه شایسته و برازنده سخن بگویید. در خانههای خود بمانید و همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد. (و اذا سألتموهن متاعاً فاسألوهن من وراء حجاب) هر گاه وسیلهای را از زنان پیامبر خواستید، از پس پرده از ایشان بخواهید. این گروه برای اثبات موجه بودن ترک حجاب و به دور افکندن آن، زیانهای زیر را برای پوشیدن حجاب برشمرده اند: الف. زن با حجاب اعتماد به مرد را از دست میدهد و برای او مهم نیست که به مرد خیانت کند. ب. زن محجبه از اینکه به محل گمان و تهمت برود، ابایی ندارد؛ چون کسی او را نمیشناسد، اما زن بی حجاب که همه او را میشناسند میترسد از اینکه به چنین جاهایی برود. افزون بر آن، حجاب خود منع است و انسان حریص است بر چیزی که از وی منع شده است، پس اقدام به هتک حجاب میکند، ولی بی حجابی چنین نیست. ج. حجاب مجالی برای فریب و تقلب در ازدواج یا شهادت به حق و یا اعتراف به حق در برابر قاضی است، برخلاف بی حجابی که کسی بدان فریب نمیخورد و او را اشتباهی نمیگیرد. د. اگر حجاب را به معنای ماندن در خانه تفسیر کنیم، سبب میشود که زنان تندرستی خویش را از دست بدهند و از نظر روحی و جسمی بیمار گردند و در جوانی به چاقی و کم خونی مبتلا شوند؛ چون نمیتوانند هوای صاف را استنشاق کنند. ه. حجاب سبب بدگمانی و بدبینی غریبان به مسلمانان میشود؛ زیرا میگویند اگر مسلمانان از عفت و پاکدامنی زنانشان مطمئن بودند، آنان را از چشم بینندگان دور و پنهان نمیکردند. علاوه بر آن، اغلب موجب تنافر زوجین از یکدیگر میشود؛ چون ازدواج به انتخاب آنان صورت نگرفته، بلکه از روی عادت به انتخاب و اختیار والدین صورت میگیرد و این درست نیست؛ زیرا والدین ازدواج نمیکنند، بلکه اولادشان ازدواج میکنند. این گروه منحرف سرانجام تظاهر میکنند که به نصوص دینی و آرای فقهی استدلال مینمایند. آنان حجاب را چنین تفسیر میکنند که خاص زنان پیامبر صلی الله علیه و آله است و برای زنان دیگر مسلمان نیست. قاسم امین میگوید: «حجاب علاوه بر زیانهایی که دارد، به موجب یک نص شرعی ثابت نشده است، بلکه عادتی است که از ملتهای دیگر گرفته اند و آن را نیکو دانسته اند و در آن مبالغه کرده اند و مانند دیگر عادتهای زیان مند، جامهی دین بدان پوشانده اند و دین از آن بیزار است.» دیدگاه گروه دوم: این گروه میکوشند بین عمل به نصوص شرعی و آرای فقها درباره حجاب از یک سو و بین آنچه که مقتضیات تحولات عصر نوین بر زنان املا میکند، مانند بیرون رفتن از خانه و اختلاط با مردان، از سوی دیگر، سازش برقرار کنند و این دو را با هم جمع نمایند و در پاسخ به نیازهای جامعه و امت اسلامی بعضی از مناسبتها و فرصتهای شغلی متناسب با شأن زنان را برای آنان مهیا سازند و خروج برای آنها را جایز میدانند. گروه دیگر از متفکران جدید اسلامی همچون محمد رشید رضا، ملا محمد جلی زاده کردی و بسیاری دیگر، از جمله قایلان به این رأی هستند. این گروه حجاب به معنای ماندن در خانه را مختص به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله میدانند با گروه اول متفق القولند، البته این گروه بر خلاف گروه اول که رأی خود را به تقلید و پیروی از زنان غربی که مردانشان این عادت آنها را پذیرفته اند عنوان میکنند. به اصول شریعت اسلامی استناد مینمایند. استدلال بر اینکه حجاب تنها به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله اختصاص ندارد، بلکه شامل تمام زنان مسلمان میشود در وجوه زیر خلاصه میگردد: الف. آیه حجاب که با ضمیر غایب خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است به دلیل قیاس جلی شامل عموم زنان مسلمان میشود؛ چون اوامر و نواهی آن عام است و موجب اختصاص آن به طبقهای خاص در آن نیست و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل احترام و تشریف مورد خطاب قرار گرفته اند تا اشارهای باشد به اینکه آنان بیش از دیگران سزاوار تسلیم در برابر این تعلیمات هستند. ب. همان گونه که آیه استثنای از حجاب عام است و شامل همه زنان میشود (لا جناح علیهن فی آبائهن و لا أبنائهن و لا اخوانهن و لا أبناء اخوانهن و لا أبناء أخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملکت أیمانهن) بر آنان [زنان پیامبر] گناهی نیست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خود بدون حجاب تماس بگیرند)، پس حجاب و همه تعلیمات دیگر از قبیل نرم سخن نگفتن و عدم نشان دادن زینت و محل زینت و خواندن نماز و دادن زکات و اطاعت خدا و رسول، شامل همه زنان مسلمان میشود و هیچ کس جرئت ندارد که بگوید این تعلیمات شامل همه زنان مسلمان نمیشود؛ چون اگر چنین بگویند مهمترین وظایف دین اسلامی ساقط میشود. بنابراین، حجاب نیز مانند این اصول شامل و عام است. ج. مراد از آیه (یا نساء النبی لستن کأحد من النساء) امتیازی است که در آیه قبلی به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده است و میفرماید: (و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحاً نؤتها أجرها مرتین) (اگر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا و رسولش اطاعت کنند و عمل صالح انجام دهند اجر و پاداش شان دو برابر اجر و پاداش زنان مسلمان است) وگرنه مراد از اوامر نواهی مذکور تنها زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نیست تا زنان مسلمان از این اوامر و نواهی معاف باشند. این گروه بر این نظر اجماع دارند که کشف صورت و هر دو دست در نماز و حج و معاملات و به هنگام خواستگاری عملی شرعی است. ولی مورد استدلال دربارهی مسئله حجاب، آیه 31 سوره نور است که میفرماید: (و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن). سیاق آیه این را میرساند که بر زنان واجب است چشم از نگاه به نامحرم ببندند و حفظ حیا و شرم کنند و جاهلانه زینت و محل زینت خود را آشکار نسازند و نباید به عمد صورت و محل زینت دستان خود را به نمایش گذارند، ولی اگر بدون قصد و تمایل به خودنمایی و برای رفع نیاز و ضرورت این دو اندام ظاهر شد، گناهی ندارد و اسلام آن را روا داشته است، وگرنه روا نیست. دیدگاه گروه سوم: این گروه میگویند: حجاب یک برنامه اسلامی است که مقصود از آن حفظ زن مسلمان از برهنگی و هدف قرار گرفتن جانهای بیمار است و مصون بودن از تعرض و آزار و اذیت. پس زن حق دارد برای انجام نیازها و داد و ستد با دیگران با صورت و دستان باز از منزل خارج شود. ابوالاعلی مودودی، شیخ مصطفی صبری و سید قطب از جمله افرادی هستند که به این نظر قایلند. این گروه به آیات 30 و 31 نور و نیز 32 و 33 احزاب استناد میکنند. این آیات، هر دو جنس زن و مرد را به چشم پوشی و نگاه نکردن به همدیگر امر کرده است. مگر در حالات ویژهای که آن هم به قدر ضرورت جایز است؛ مانند نظر کردن طبیب به زن بیمار و یا نگاه قاضی به زن شاهد. از این حالات استثنایی بر میآید که شارع نظر دو جنس به همدیگر را به طور مطلق منع نکرده است، بلکه مقصود از منع نظر، جلوگیری از فساد و فتنه است. از این رو، نظری را منع کرده است که نیازی بدان نیست و تمدن در آن نفعی ندارد و به علاوه، موجب تحریک گرایش و تمایلات شهوانی در انسان میگردد. ترجیح رأی برتر: در مستندات گروه سوم، نیازهای بشری که زن باید برای انجام آنها تلاش نماید، در نظر گرفته شده و حدود آداب اسلامی و حشمت و حیا نیاز در آن مراعات گردیده است. رومیان تا زمانی که به حکم قانون، بی حجابی را منع کرده بودند، در دنیا عزت و قدرت داشتند، اما پس از آنکه از حجاب چشم پوشیدند و دنبال لذتهای جسمانی و شهوات و بی حجابی دوران جاهلیت رفتند، دولتشان منقرض گردید و ذلیل و خوار شدند. بنابراین، میتوان گفت: بی حجابی زن مسلمان و ترک حشمت و حیای آن یکی از عوامل ضعف و انحطاط مسلمانان و ضعف شخصیت آنان شده است؛ زیرا هر اندازه زن از ابتذال و بی حیایی و اماکن شک و گمان و فساد دور باشد بر قوت و صلابت مرد افزوده میشود و از خسران و شکست مصون میماند و به عکس. اینکه گروه سوم حجاب را یک برنامه اسلامی میداند و آن را برای زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و زنان مسلمان عام میداند، مقصود آن نیست که زن در خانه زندانی گردد و بیرون نرود، آن گونه که قاسم امین و امثال او چنین تعبیر غلطی از حجاب دارند ایشان بر امت اسلامی که به مصیبت افکار آنان مبتلا شده اند، این تفضل را کرده اند که اعلام نمایند باید حجاب را به دور انداخت؛ چون سبب عقب ماندگی مسلمانان است! هدف نهایی این تفکر شوم هدم و تخریب دین است که در زیر پرده تظاهر به آیات و احادیث و عقاید و نظریات متفکران اسلامی، آن را پنهان کرده اند. آنان با دعوت به بی حجابی میخواهند زن مسلمان را به ابتذال، پوچ گرایی، بی عفتی و بی کرامتی بکشانند. چادر، حجاب برتر: اسلام سفارشهای زیادی به حفظ و تقویت پیوندهای خویشاوندی دارد، اما به همان دلایلی که رعایت حریم در روابط اجتماعی واجب است، در میان خویشاوندان نامحرم نیز لازم و واجب است تا از عوارض نامطلوب جلوگیری شده و پیوند میان خانوادهها محفوظ بماند؛ در نتیجه، جامعه نیز از سلامت روانی برخوردار میگردد. در روان شناسی رنگها میخوانیم که رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است. از این رو، کسی که لباس سیاه میپوشد، میخواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است. این مرز در موفقیتهای مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند تا نشان دهند که بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده، مرز زندگی آنها را از هم جدا کرده است. گاه نیز برای مشخص کردن مرزها و حریمهای اجتماعی لباس سیاه بر تن میکنند. حجاب یک زن مسلمان با چادر سیاه از این دسته است. در واقع، زن با چادر سیاه بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد میکند و با این سیاهی ظاهری میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. از این رو، چادر مشکی مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. سلسله دستورها و توصیههای آسمانی اسلام برگرفته از «فطرت، اندیشه و عشق» میباشد؛ روشن و روشنگر و دارای جلوههای جاودان در رابطهی انسان با خود و خلق و خداست. از این رو، بسیاری از احکام و بایدها و نبایدها از نگاه آموزههای فقهی کاری مجاز است. اما از نظر توصیههای اخلاقی، عملی ممنوع. اما علی علیه السلام میفرماید: در روزی بارانی و تیره و تار به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در بقیع نشسته بودم که زنی سوار بر الاغ عبور کرد. دست حیوان در گودالی افتاد و زن به زمین خورد. با افتادن او، پیامبر صلی الله علیه و آله بی درنگ چهرهی خویش را برگرداند. اصحاب گفتند:ای رسول خدا! آن زن شلوار پوشیده است. پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: «اللهم اغفر للمتسرولات» (خدایا زنانی را که شلوار میپوشند [و از خانه بیرون میروند] مورد مغفرت قرار بده) آنگاه توصیه مرد: «ای مردم! از شلوار استفاده کنید؛ چرا که پوشانندهترین لباسهای شماست و با آن زنانتان را هنگامی که از خانه خارج میشوند، مصونیت بخشید.» حضرت زهرا علیهاالسلام که حساسیت بسیار نسبت به پوشش متین و مناسب دارد، رو به شوهر خود میکند و عرضه میدارد: «و ما علی رأسی من قناع الا عبا نسجتها یصاع»؛ مقنعه و چادر مناسبی بر سر ندارم، مگر چادری که آن را با یک من بافته ام.) و همراه با چنین حساسیتی ستوده در حجاب و پوشش، عفتی والا از خود نشان میدهد. آن حضرت رو به اسماء بنت عمیس کرده میفرماید: «ای اسماء! من این شیوه را که نسبت به بانوان انجام میشود و پارچهای روی جنازه زن نمیاندازند و حجم جسد نمایان است ناروا میشمرم و نمیپسندم.» اسماء گفت:ای دختر رسول خدا! آیا چیزی را که در سرزمین حبشه دیدم به شما نشان دهم؟ پس از آن، چوبهای تری فراهم ساخت، آنها را خم کرد، سپس پارچهای روی آنها انداخت [تابوتی ساخت.] حضرت فاطمه علیهاالسلام با دیدن آن فرمود: «چقدر این خوب و زیباست! چرا که بواسطه آن، زن از مرد باز شناخته میشود. هر گاه من جان سپردم، تو و علی مرا غسل دهید و هیچ کس دیگر به من وارد نشود». آن اندوه و این احساس مسئولیت برای پس از مرگ دیگر در حالی است که همه میدانیم با پایان حیات هیچ مسئولیتی فقهی برای انسان در انجام غسل، کفن و یا تشییع وجود ندارد؛ اما فاطمه، فاطمه است و پارهی تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر علی مرتضی علیه السلام. او به بانوان نسلها و عصرهای بعد درس حجاب و عفاف را تا آخرین لحظهی حضور روحانی و جسمانی در دنیا میدهد و این اندوه تلخ، اما مقدس خود را با لبخندی شیرین و دلنشین پایان میبرد؛ زیرا با دیدن تابوت، تنها و آخرین تبسمی که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله از او دیده شد، همان بود و بس! آن عزیز الهی در پایان، اسماء را دعا کرد و فرمود: «استرینی سترک الله من النار»؛ پیکر مرا بپوشان؛ خداوند تو را از عذاب آتش دوزخ خود بپوشاند؛ و با چنین اندیشه شفافی به دیدار معبود خود شتافت. نتیجه: زهرای مرضیه علیه االسلام که بانویی سرشار از بینش و بصیرت بود و در زمان جاهلیت تیره و تار «کوثر زنان و مردان آفرینش» نام گرفت، با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگی» و «برهنگی فرهنگی» دیروز و امروز را به خوبی مورد توجه قرار داد؛ الگویی ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و جلوههای ارزشی زنان را برای همیشهی ایام ترسیم کرد. از این رو، «نگرش جامع در پوشش کامل» را ضرورت نخست میشمرد تا پیش از «حجاب»، «عفاف» بانوان از بلندای عشق و اندیشهی آنان لبریز شود و نمادنای مختلف این نگرش باطنی در پوشش ظاهری آنها جلوه گر شود. بدین گونه، او خود محیط خانه و خانواده را صاحب اهمیت و ارزشی بی کران میدید و حضور زنان را در خانه - در غیر زمانهای ضروری و تأثیرگذار در عرصههای گوناگون اجتماعی - موجب عبادت و تقرب به پیشگاه خداوند بزرگ میدانست و میفرمود: «ادنی ما تکون من ربها ان تلزم قعر بیتها»؛ آن هنگام که زن در خانه میماند، از همه حالات به پروردگارش نزدیکتر است. «ضرورت پوشش» برای بانوان به خاطر هندسهی جسمی و ساختمان روحی زنان و جاذبهی گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها نکتهای برجسته در باورهای دخت آفتاب نسبت به زنان است؛ از این رو، آن بانوی بزرگ دقت و حساسیت فراوان از خویش نشان میداد و شناختی بسیار روشن به جلوهها و جاذبههای پیدا و ناپیدای زنان داشت.