حس خوب پیروزی در «پرویزخان»
امسال برنامه نمایش فیلم در خانه جشنواره 9 روز اعلام شد و اهالی رسانه در هر روز 4 فیلم دیدند و بعد از دیدن هر فیلم به نشست خبری عوامل فیلم رفتند و خصوصا خبرنگارانی که باید گزارش این نشستها را منتشر می کردند تا پاسی از شب در خانه جشنواره بودند. عکاسان خبری هم قبل و بعد از هر فیلم باید کلی عکس می گرفتند؛ قبل فیلم، فتوکال عوامل فیلم و بعد فیلم، گزارش تصویری از نشست خبری.
این برنامه فشرده به این دلیل بود که روز دهم روز تکرار نمایش فیلمها باشد تا هر کس نتوانسته فیلمی را ببیند در آخرین روز یعنی امروز 21 بهمن ماه بتواند فیلم جا افتاده را ببیند که در سالنهای کوچک سالن همایشهای برج میلاد به نمایش درمی آیند. این برنامه فشرده یک دلیل دیگر هم داشته و آن اینکه چون آماده سازی صحنه اختتامیه یک روز وقت لازم داشته روز دهم یعنی امروز فرصت ساخت دکور برای عوامل فنی وجود داشته باشد. به هر حال در نهمین و آخرین روز از نمایش فیلم در خانه جشنواره فیلمهای «احمد»، «پرویز خان» و «شور عاشقی» حال و هوای خوبی ایجاد کرد.
ربیعی و احمد «احمد» داستان 18 ساعت ابتدایی زلزله بم و انتقال مجروحان به شهرهای اطراف است که حاج احمد کاظمی، فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران آن را فرماندهی میکند. امیرعباس ربیعی در جدیدترین اثر خود تصمیم گرفته نقش یک قهرمان را در بستر یک رویداد طبیعی تصویر کند تا به مخاطب بگوید آنها که در روزگار جنگ هشت ساله فرماندهی جنگ را برعهده داشتند در همه وجوه زندگی امروز ما نقش ایفا میکنند. ولی این کار به شناخت زیاد و پژوهش عمیق نیاز دارد تا آنچه از یک قهرمان ملی در ذهن داریم و آنچه خوانده و شنیدهایم بر روی پرده از قهرمان همان بسازد که بوده است.
حاج احمد کاظمی با بازی تینو صالحی در فیلم احمد کمی لخت است، کمی قهرمان بازیهای هالیوودی یا بالیوودی دارد (مثلا در صحنه نجات دختر بچه از جلوی هلیکوپتر) و خصوصا ذهن سیاستزده کارگردان و نویسنده فیلمنامه باعث شده رویکرد غالب فیلم سیاسی باشد تا تصویر کردن چهره یک قهرمان ملی. تقابل دولت و سپاه در دهه 80 و در زمان زلزله بم، اگر هم بوده و اگر هم در روزگار خودش تاثیر بد داشته (و این فقط در کلام شخصیتها نمی تواند بروز کند) بوده بعد از گذشت 20 سال کارکرد خود را در پرتره یک قهرمان از دست میدهد و به جای اینکه شناخت تاریخی به حساب آید، غرزدنهای آزاردهنده میشود. با این همه «احمد» فیلمی است که مخاطب حس میکند در بستر یک بحران طبیعی قرار گرفته است. بازی ساره رشیدی در نقش دکتر صدرا تحسینبرانگیز است.
ثقفی و پرویزخان علی ثقفی برای اولین فیلم بلندش سراغ یک موضوع هیجانانگیز و جذاب برای عموم خصوصا جوانان رفته: نقش پرویز دهداری، سرمربی تیم ملی فوتبال در دهه 60 و نقش او در بازی مقابل کویت آن هم در برهه حساس جنگ در سال 65 و شکل گیری تیم ملی با حضور فوتبالیستهایی که نام آنها در ذهن و خاطر ایرانیان برای همیشه ماندگار است: احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه و مجتبی محرمی و کریم باوی.
سعید پورصمیمی نقش پرویز دهداری را بازی میکند و انصافا مثل همیشه یک برگ زرین بازیگری رو میکند و تصویر یک مربی که یک تنه و با سخت گیریهای خاص خودش (دهداری اول مربی اخلاق بوده تا مربی فوتبال) تیم تشکیل میدهد و آنها را میسازد و در مقابل فدراسیون فوتبال و نماینده کمیسیون ورزش در مجلس و... میایستد، در ذهن ماندگار میکند. انتخاب بازیگران و شباهت آنها هم در ظاهر و هم در رفتار و منش همان است که در واقعیت وجود دارد، مثل آدامس جویدنهای عابدزاده و سردستزدنهایش. همینها «پرویز خان» را به یکی از بهترین فیلمهای این دوره از جشنواره، خصوصا فیلمهایی که درباره یک شخصیت اسطورهای - تاریخی بود، کرد و صدای دست و سوت تماشاگران (اهالی رسانه) را در سالن بلند کرد، حتی برای تماشاگری که خیلی اهل فوتبال نیست هم دیدن نیم ساعت بازی فوتبال بر پرده شعف آور بود. حس پیروزی در هر جا و هر زمانی هیجانانگیز است و ثقفی خوب از عهده این کار برآمد. فیلم در اکران هم خوش خواهد درخشید.
یاری و شور عاشقی داریوش یاری که در سابقه حرفهایش ساخت آثار مذهبی و عاشورای همچون «کربلا، جغرافیای یک تاریخ» را دارد در جدیدترین فیلمش، داستان اسارات خانواده سیدالشهدا از کربلا به شام را به تصویر کشیده است. شور عاشقی که روایت عشق عبدالرحمن و ساره در جریان نهضت کربلاست، از آن دست داستانهایی که الزام ساخت آن هیچ وقت تمام نمیشود، همان داستانهایی که ازلی و ابدی هستند، هر زمان الزام خود را برای روایت کردن گوشهای از سرزمین کربلا دارد، چون درسهای آن برای انسان تمامشدنی نیست.
شهره موسوی در نقش ساره که در صدد انتقام خون پدر است و همراه کاروان کربلا میشود و در کنار حضرت زینب حرکت میکند انتخاب خوبی بود. خصوصا روایت او که از نیمههای فیلم خطاب به فرزند در بطنش است، فیلم را جذاب کرده است، هر چند قبلا در «روز واقعه» این شکل از روایت کردن را دیده بودیم. فیلم با صحنه زیبای اسب و سوارش بر بلندی مشرف به کربلا تمام میشود.