شنبه 3 آذر 1403

حکایتی تأمل برانگیز از زیارت امام رضا (ع)

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
حکایتی تأمل برانگیز از زیارت امام رضا (ع)

حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود عالی، سخنران مذهبی درمورد فضیلت زیارت امام رضا علیه‌السلام بیان کرد: حاج شیخ مرتضی حائری رحمت الله علیه در بین چهارده معصوم علیهم‌السلام عاشق امام رضا علیه‌السلام بود تا جایی که اگر 3-4 روز تعطیلی حوزه علمیه پیش می‌آمد به عشق دیدن محبوب خود، راهی مشهد می‌شد و گاهی از یک نفر می‌پرسید اهل کجا هستی؟ آن فرد می‌گفت: اهل مشهد. حاج شیخ مرتضی حائری گریه‌اش می‌گرفت و حتی اسم مشهد می‌آمد اشک می‌ریخت و می‌گفت که چهارده معصوم علیه‌السلام را در امام رضا علیه‌السلام خلاصه کرده‌ایم و بعضی از خادمان و مومنین دیده بودند که وقتی این عالم ربانی وارد صحن حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام می‌شد با گوشه عبای خود شروع می‌کرد به جارو کشیدن تا جاروکِش حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام محسوب شود.

حاج شیخ مرتضی حائری رحمت‌الله نقل می‌کرد که یک روز برای زیارت امام رضا علیه‌السلام به سمت حرم می‌رفتم و خیلی مراقب بودم در حال خودم باشم و به این طرف و آن طرف نگاه نکنم و با کسی صحبت نکنم و مشغول ذکر بودم و نزدیک درب حرم رسیدم وقتی یکی از آشنایان ما، بنده را از دور دید خیلی ذوق‌زده شد و با هیجان به سمت من دوید تا بغلم کند و از آن‌جایی که نمی‌خواستم خیلی با کسی صحبت کنم خیلی سرد با آن فرد برخورد کردم و به همین دلیل، این بنده خدا از برخورد سرد بنده، یکه خورد و خداحافظی کرد و رفت. سپس، وارد صحن شدم و رفتم تا از یکی از درب‌ها وارد حرم مطهر شوم یکی از اولیاء الهی و خوبان مشهد که به او اطمینان داشتم را دیدم که بدون آداب و تشریفات به سمت بنده آمد و گفت: شیخ مرتضی! امام رضا علیه‌السلام فرمودند: نیا داخل! به زیارت من نیا!

ایشان گفت که یک مرتبه دلم ریخت. چون به این آقا اطمینان داشتم که حرف بی‌حساب نمی‌زند و به همین دلیل، دیگر پاهایم کشش نداشت تا وارد حرم شوم و از دور یک سلام به امام رضا علیه‌السلام دادم و برگشتم و فهمیدم دلیلش چه بود و درواقع، همان بی‌اعتنایی بنده به یکی از دوستان امام رضا علیه‌السلام بود و همان موضوع باعث شد تا از دیدار و زیارت امام رئوف علیه السلام محروم شوم.

شیخ مرتضی حائری رحمت‌الله گفت با این که آدرس آن فرد را نداشتم با مکافاتی آدرسش را پیدا کردم و به سمت منزلش رفتم و در آغوش کشیدمش و او را بوسیدم و گفتم حلال کن. چون در حال خودم بودم و به همین دلیل، نتوانستم با شما سلام و علیک و احوالپرسی داشته باشم و من را ببخشید.

آن مرد هم گفت که میدانم. چون گاهی انسان در حال خودش است و دوست ندارد با کسی صحبت کند و بنده، شما را حلال کردم.

شیخ مرتضی حائری گفت که بعد از حلالیت گرفتن از آن مرد، به سمت حرم رفتم ولی خجالت می‌کشیدم داخل حرم بروم. چون امام رضا علیه السلام فرموده بودند: نیا!

شروع کردم دور حرم آقا امام رضا علیه‌السلام راه رفتن و گریه کردن.

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی که درون خانه‌هایی

در حال قدم زدن بودم که ناگهان، از دور، همان اولیاء الهی و از خوبان مشهد را دیدم که به سمت بنده می‌آمد و با احترام گفت: آقا! امام رضا علیه‌السلام فرمودند: حالا بیا داخل!

گاهی انسان را به خاطر یک خطا محروم می‌کنند که خطای هر کسی متناسب با خودش است. در نتیجه، حال معنویت و گدایی و دعا مزد هستند که انسان باید توفیق داشته باشد.

سوز دل، اشک روان، آه سحر، ناله شب

همه را از نظر لطف شما می‌بینم

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری قرآن و عترت