خانه نیما، از مأمن شاعر تا انبار بادکنکها و کاغذهای پراکنده + عکس
خانهی نیما یوشیج، پدر شعر نو ایران، در کوچهای آرام در حوالی خیابان سیمین دانشور تهران، امروز بیش از آنکه محلی برای زنده نگهداشتن خاطرات شاعر باشد، تصویری از بیتوجهی و نادیده گرفتن میراث فرهنگی را پیش چشم بازدیدکنندگان به نمایش میگذارد. بنایی که میتوانست به خانهموزهای برای نسلهای آینده تبدیل شود، اکنون به مکانی پراکنده و بیروح بدل شده است.
ریحانه اسکندری: خانه نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی، یکی از گنجینههای فرهنگی تهران است که سالها مأمن خلوت شاعر و خانوادهاش بوده. اما امروز، این خانه موزه با بافت تاریخی و روح زندگی نیما فاصله گرفته و بیشتر شبیه محلی برای نمایش تصاویری پراکنده و مجسمهای نیمهشکسته است. فضاهایی که روزگاری صدای نوای شعر نیما در آن پیچیده بود، حالا با بیتوجهی و تغییر کاربریهایی نامناسب به انبار کاغذ و بادکنکهای رنگی تبدیل شده است.
تاریخچه و معماری خانه
خانه نیما یوشیج بنایی است مربوط به دوره محمدرضا پهلوی که در خیابان دزاشیب تهران واقع شده و مساحت کل زمین آن 680 متر مربع است، با زیربنای 160 متر مربع. این خانه 5 اتاق دارد: 4 اتاق تودرتو و یک اتاق جدا که گفته میشود اتاق شخصی نیما بوده است. ایوان ورودی با 8 ستون آبیرنگ دایرهای شکل، حس ورود به فضایی کلاسیک و متفاوت را منتقل میکند و سقف شیروانی بنا و درختان قدیمی حیاط، جلوهای از فضای زندگی در دهههای گذشته را به بازدیدکننده ارائه میدهند.
طبق گفته کامیار عابدی نویسنده و پژوهشگر، نیما یوشیج بخش عمدهای از زندگی خود را در این خانه گذرانده است. این خانه با وامی ساخته شد که همسر نیما، عالیه جهانگیر، از بانک ملی دریافت کرده بود. پس از درگذشت نیما در سال 1338 و عالیه جهانگیر در 1343، شراگیم یوشیج در سال 1345 خانه را فروخت.
او در گفتوگو با خبرآنلاین گفت: خانه نیما بعد از فوت همسرش توسط شراگیم پسر نیما فروخته شد و از آن پس خانه در دست افراد مختلف بود و به عنوان انباری از آن استفاده میشد تا اینکه چند سال پیش قصد داشتند که این خانه را بکوبند که من به همراه عدهای دیگر به این موضوع اعتراض کردیم. بعد از این اعتراضها احمد مسجدجامعی که در آن رئیس شورای شهر بود این خانه را خریدند.
او باور دارد که بسیاری از خانههای شاعران و نویسندگان ما مورد تایید بازماندگان آنها نیستند چرا که تغییراتی که در آنها ایجاد میشود یا جنبه کارشناسی ندارد یا مناسب نیستند و شیوهی نگهداری بسیاری از آنها هم خوب نیست و این مشکلات اکثرا در مورد خانههای قدیمی که به دوره ما نزدیک هستند وجود دارد.
این منتقد ادبی بر این باور است تا وقتی یک متولی دلسوز وجود نداشته باشد شرایط هیچکدام از این خانهها تغییری نخواهد کرد.
خانهموزهها بهعنوان اسناد زندهی تاریخ ادبیات عمل میکنند. این فضاها نهتنها وسایل و آثار شخصی شاعران را حفظ میکنند، بلکه حالوهوای زیست، خلاقیت و اندیشه آنان را نیز برای آیندگان زنده نگه میدارند. خانه سیمین و جلال، خانه معین و شاملو قدری به این کارکرد نزدیک هستند اما خانه نیما فرسنگها از این موضوع فاصله دارد.
مثلا در دنیا خانه موزههای زیادی وجود دارد نمونهاش خانهموزه همینگوی. این خانه جاییست که همینگوی نزدیک به 20 سال زندگی کرد و آثار مهمی مثل «پیرمرد و دریا» را در آن نوشت. خانه تقریباً دستنخورده مانده؛ میز تحریرش، کتابخانه شخصی با بیش از 9 هزار جلد کتاب، و حتی تفنگ شکاریاش سر جای خود است. بازدیدکنندگان نمیتوانند وارد اتاقها شوند، اما از پشت پنجرهها فضای درونی را میبینند تا اصالت محیط حفظ شود. باغ و حیاط خانه با حیوانات تاکسیدرمیشده (گربهها و سگهایش) و قایق معروفش «پیلار» تکمیل شده است.
اما در ایران تقریبا هیچ خانه موزهای با این شکل و شمایل نداریم. به گفتهی کامیار عابدی شاید تنها خانه موزهای که شکل و شمایل درستی دارد خانه موزه احمد شاملو باشد که به همت همسرش آیدا درست نگهداری میشود.
خانه موزه احمد شاملو در دهکده کرج قرار دارد. از میان شمشادها که بگذری، زیر درختی بلند سنگ قبری است که رویش نام شاملو حک شد، این جایی است که خود شاملو وصیت کرده بود دفن شود، اما در نهایت خانه ابدیاش امامزاده طاهر شد.
در این خانه اتاق شاملو به سبک و سیاق دوران حیاتش حفظ شده است زیر ویترینی شیشهای سیگار برگ نیم سوخته، عینک، تکهای از مویش نگهداری میشود و دور تا دور آن را کتابها فرا گرفتهاند. اما در خانه نیما یوشیج خبری از این حرفها نیست. از وسایل شخصی پدر شعر نو فارسی نشانی دیده نمیشود.
ثبت ملی و مالکیت فعلی
این خانه در سال 1380 با شماره 4603 در فهرست آثار ملی ثبت شد، اما در سال 1396 با شکایت مالکین وقت و ادعای نبود اسناد ارتباط خانه با نیما یوشیج، از فهرست خارج شد. با پیگیری سازمان میراث فرهنگی و استعلام از سازمان اسناد ایران، مالکیت نیما بر خانه اثبات شد و در بهمن 1396 دوباره به فهرست آثار ملی بازگشت. در خرداد 1398، سازمان زیباسازی شهر تهران با مالکین توافق کرد و خانه به نام شهرداری سند شد تا پس از مرمت، بازدید عمومی از آن ممکن شود.
وضعیت فعلی و چالشهای نگهداری
اما این روزها، طبق بازدید خبرنگار خبرگزاری خبرآنلاین از این خانه موزه به نظر میرسد وضعیتاش اصلا خوب نیست. با ورود به خانه، اولین چیزی که توجه شما را جلب میکند، فضای نسبتاً خالی و سرد خانه است. در یکی از اتاقها که میتوانست قلب موزه باشد، انباریای از کاغذها و بادکنکهای رنگی است که اصالت فضای تاریخی را به کلی تحتالشعاع قرار میدهد. یکی از انگشتان دست مجسمه نیما که در ابتدای ورود به خانه در کنار مجسمه سیمین دانشور و جلال آل احمد دیده میشود، کنده شده و به نظر میرسد نهتنها هیچ مرمتی بر آن انجام نشده است بلکه هیچ برنامهای برای رسیدگی به آن وجود ندارد. از وسایل اصلی خانه تنها یک میز و صندلی باقی ماندهاند که روی همان هم یک سری کاغذ بی خط که بازدیدکنندگان رویش یادگاری نوشتهاند بدون هیچ نظم وانظباطی رها شدهاند. خانه آنقدر از وسایل شخصی نیما خالی است که نمیتوان تشخیص داد حتی آن میز و صندلی واقعاً متعلق به نیما بودهاند یا خیر.
کاغذهای با ربط و بیربطی به دیوارها وصل شدهاند و حتی یکی از اعلامیههایی که به دیوارها چسبانده شده، مربوط به فروردین سال جاری هست و هنوز از دیوار جدا نشده و همین نشان میدهد که مسئولان نگهداری خانه، توجه کافی به جزئیات ندارند. به طور کلی از لحظه ورود به خانه، بازدیدکننده به سختی میتواند حس کند وارد خانه نیما یوشیج شده است. این در شرایطی است که ماهیت خانه - موزه به حفظ شدن شرایط قدیمی آن در کنار مراقبت از لوازم مرحوم و کلیت خانه است. چیزی که اصلا در خانه نیما یوشیج احساس نمیشود و انگار سایهای از سردی و فرسودگی بر خانه افتاده است.
تهدیدات محیطی و ساختوسازهای اطراف
یکی از بزرگترین نگرانیها، ساخت و سازهای بلندمرتبهای است که در اطراف خانه و روبهروی آن انجام شده است. ساختمانهایی با طبقات زیاد که خانه نیما را در در قد و قامت خود گم کرده است. این موضوع نه تنها نمای خانه را تحت تأثیر قرار میدهند، بلکه باعث میشود همپوشانی آن محله که به دلیل وجود خانه - موزه بسیار ضروری است از بین برود. این نگرانی مشابه وضعیتی است که برای خانه موزه سیمین دانشور و جلال آلاحمد، کمتر از 100 متر با خانه نیما فاصله دارد، رخ داده است و احتمالاً ادامه خواهد داشت. مقابل این خانه - موزه نیز ساخت و ساز یک ساختمان بلند در حال انجام شدن است. مطلبی که به زودی به صورت اختصاصی به آن خواهیم پرداخت.
تجربه بازدید و فضای فرهنگی از دست رفته
خانهای که باید محلی برای بازدیدکنندگان و علاقهمندان به فرهنگ و ادبیات باشد، حالا بیشتر شبیه گالریای خالی است. فضاهایی که روزگاری محل خلق شعر و اندیشه نیما بودهاند، حالا با کمبود وسایل، بیتوجهی به مرمت و تغییر کاربریهای نادرست، هویت خود را از دست دادهاند. اتاقهای تودرتو و ایوان زیبا، دیگر قصهای از زندگی نیما را بازگو نمیکنند و تنها تصاویری پراکنده از زندگی و آثار او باقی مانده است.
نیاز به اقدام فوری
خانه نیما یوشیج نیازمند توجه فوری است. با توجه به ارزش فرهنگی و ادبی این خانه، ضروری است مرمتها به شکل اصولی انجام شود و تمامی فضاهای خانه به شکل واقعی موزه بازسازی و آماده بازدید عمومی شود. حفظ اصالت بنا، حفاظت از آثار و وسایل اصلی و جلوگیری از تغییر کاربریهای نامناسب، از مهمترین اقدامات ضروری هستند. شاید مهمترین سوال این است که لوازم اصلی خانه کجا هستند؟
خانه نیما یوشیج، که روزگاری مأمن شاعر بزرگ معاصر ایران بود و محفل خلوت اندیشه و شعر، حالا با کمبود توجه و خطرات محیطی مواجه است. بیتوجهی به مرمت، کمبود وسایل اصلی و تهدیدات ناشی از ساخت و سازهای اطراف، میتوانند این خانه را به تدریج از یادها ببرد. برای حفظ این گنجینه فرهنگی، مسئولان فرهنگی و میراثی باید با جدیت وارد عمل شوند و خانه را به جایی تبدیل کنند که نسلهای آینده بتوانند از نزدیک با زندگی و آثار نیما یوشیج آشنا شوند.
59244
کد خبر 2134247