داستان ضمانت پسری مشهدی برای دختری تهرانی کتاب شد
به گزارش خبرنگار حوزه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «من ضامن» به قلم مصطفی خرامان در 172 صفحه قطع رقعی با تصویرسازی جلد نسترن عنبری و طراحی جلد و صفحهآرایی سعید دینپناه توسط بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی) منتشر شده است.
«منِ ضامن» در هشت فصل با عناوین «شش میلیون و ششصد و شصت و ششمین ضامن»، «ماست کوزهای»، «شکارچی و آهو»، «پول و آرامش»، «منِ ضامن»، «ساچا»، «کمر شکسته هرچیزی را به زبان نیاز!» و «اداره آگاهی» منتشر شده است.
در معرفی این اثر میخوانیم: الهام و برادرش همراه خانواده رفتهاند مشهد. پدر گرفتار است و رفته که امام گره از کارش باز کند. الهام و برادرش در مشهد گیر میافتند و پسری مشهدی ضامنشان میشود. الهام و برادرش میروند که پدر و مادرشان را بیاورند، اما برنمیگردند. پسری که ضمانت الهام و برادرش را کرده، بالاخره خلاص میشود، اما این ماجرا ادامه دارد. چرا الهام و برادرش برنگشتهاند؟ آیا الهام و پسر مشهدی (ضامن) به هم میرسند.
خرامان که سالها قلم زده، این جرأت را دارد که درباره موضوعی این چنینی یک رُمان بنویسد و ذهن خواننده را درباره یک مقوله اخلاقی مهم اما غریب، درگیر کند. وی «منِ ضامن»، را چالشی شروع میکند و خواننده را پای کتاب نگه میدارد. شروع خوب داستان، کمک میکند مفاهیم مهمی که نویسنده قصد داشته است به مخاطبش منتقل کند، جرعه جرعه بنوشاند.
در پشت جلد این کتاب میخوانیم:
معلوم نیست اولین کسی که ضامن دیگری شده چه کسی بوده است. یا این اتفاق کی افتاده است؟ شاید در دوران هابیل و قابیل! شاید هم... این مهم نیست. مهم وقتی است که پسری مشهدی ضامن دختری تهرانی میشود که با خانوادهاش رفتهاند مشهد. با آن ضمانت دختر وصل میشود به امام رضا (ع) و داستان آهو و شکارچی. همه ما امام هشتم را با لقب ضامن آهو صدا میزنیم؛ یا ضامن آهو، چیزی است مثل همان یا علی مدد! آیا تمام کسانی که میگویند یا ضامن آهو، میدانند چه میگویند؟ این مهم نیست مهم این است که ضمانت، تسری فتوت و مردانگی است.
کتاب «من ضامن» داستان سرانجام دختر تهرانی و آن پسر مشهدی است.
انتهای پیام /