چهارشنبه 18 مهر 1403

داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟

رضاخان که از مضمون نوشته الواح مطلع می‌شود، اعلام می‌کند که این الواح قباله کشور ایران است و با آثار مکشوفه از تخت‌جمشید نباید مثل حفاری باستان‌شناسی شوش رفتار شود. در آن زمان طبق قراردادی میان فرانسوی‌ها با دولت ایران، هرآنچه از حفاری در شوش به دست می‌آمد به صورت مساوی میان فرانسه و ایران تقسیم می‌شد.

همشهری نوشت: معتمدی رئیس اسبق موزه ملی ایران اعتراف می‌کند که یک لوح زرین از 4 لوح هخامنشی را تکه‌تکه و با کمک برادرزنش آب کرده و سپس این لوح ارزشمند را به طلافروشان به قیمت یک‌میلیون تومان فروخته است. یکی از باستان‌شناسان برای مطالعه روی الواح زرین و سیمین هخامنشی به موزه ملی رفته بود که متوجه شد یکی از آنها نیست. این موضوع، سرآغاز پی‌بردن به یکی از غم‌انگیزترین اتفاقات باستان‌شناسی ایران، یعنی معدوم‌کردن یکی از این لوح‌ها بود؛ لوحی که به همراه 3 لوح طلا و نقره دیگر از مهم‌ترین اسناد تاریخی این سرزمین بود و قیمتی برای هیچ‌کدام از آنها متصور نیست. اما این لوح از کجا آمده و چه اتفاقی برایش افتاد؟ 4 لوح طلا و نقره که در دوره هخامنشیان زیر خاک‌های کاخ آپادانا دفن شده بود، 2500 سال بعد در همان نقطه یافت شد. ماجرا به آخرین روزهای شهریورماه سال 1312 برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که سرپرست کاوش‌های باستان‌شناسی وقت تخت‌جمشید، پروفسور «ارنست هِرتسفلد» برای مرخصی به آلمان رفت و دستیار او پروفسور «فردریک کِرِفتر» به‌همراه سرپرست ایرانی کاوش و چند کارگر عرب در تخت‌جمشید ماندند. کرفتر که از ابتدای کاوش در کاخ آپادانا به دنبال شباهت‌هایی میان این اثر هخامنشی با آنچه پیش از آن در بین‌النهرین دیده بود می‌گشت، رفتن هرتسفلد را فرصت مناسبی دید تا فکرش را به مرحله عمل درآورد؛ یک چاله چهارگوش به اندازه تقریبی نیم‌متر در نیم‌متر و به ارتفاع نزدیک به 15 سانتی‌متر که در زاویه شمال‌غربی تالار مرکزی آپادانا بود، توجه کرفتر را جلب کرده بود. او حدس می‌زد که باید در این چاله سند مهمی از دوره هخامنشیان مدفون باشد، برای همین دستور حفاری داد. پس از چندی، در عمق 80 سانتی‌متری خاک و پس از برداشتن تخته‌سنگ ناهموار و بزرگی، جعبه سنگی چهارگوش، زیبا و منظمی دیدند که درون آن 2 لوح زرین و سیمین به خط میخی قرار داشت. همچنین زیر جعبه و درون خاک، 4 سکه طلا و 2 سکه نقره مربوط به دوره هخامنشی هم دیده می‌شد. 2 روز بعد یعنی 30 شهریورماه، به دستور کرفتر گوشه جنوب‌شرقی تالار مرکزی آپادانا هم مورد کاوش قرار گرفت که مجددا جعبه سنگی دیگری پیدا شد که درون آن‌هم 2 لوح زرین و سیمین و 6 سکه هخامنشی قرار داشت. رضاخان که از مضمون نوشته الواح مطلع می‌شود، اعلام می‌کند که این الواح قباله کشور ایران است و با آثار مکشوفه از تخت‌جمشید نباید مثل حفاری باستان‌شناسی شوش رفتار شود. در آن زمان طبق قراردادی میان فرانسوی‌ها با دولت ایران، هرآنچه از حفاری در شوش به دست می‌آمد به صورت مساوی میان فرانسه و ایران تقسیم می‌شد. پس از آن 2 لوح زرین و سیمین راهی موزه ملی می‌شود و 2 لوح دیگر به موزه سلطنتی کاخ گلستان سپرده می‌شود. با ساخته شدن برج آزادی تهران، به دستور محمدرضا پهلوی 2 لوح زرین و سیمین موزه کاخ گلستان به موزه آزادی برده می‌شوند و تا انقلاب اسلامی همان‌جا می‌مانند. پس از آن، هر دو لوح به موزه ایران باستان فرستاده می‌شوند اما شماره ثبت الواح تازه‌وارد با دو شیء دیگر تداخل پیدا می‌کند و یک نفر از این موضوع آگاه می‌شود؛ نصرت‌الله معتمدی، باستان‌شناس، رئیس اسبق موزه ملی ایران و امین‌اموال وقت الواح زرین و سیمین هخامنشی. زمان می‌گذرد تا سال 1377 که تغییراتی در سمت‌های امین‌اموال موزه ملی رخ می‌دهد. معتمدی به عنوان سرپرست، راهی کاوش‌های باستان‌شناسی تپه زیویه در کردستان می‌شود و زمانی که خبر نبودن یکی از الواح به گوش سیدمحمد بهشتی - رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی - می‌رسد او را به تهران فرامی‌خوانند. او در ابتدا اظهار بی‌اطلاعی می‌کند اما زمانی که لب به سخن باز می‌کند، قصه تلخ نابودی لوح زرین نقل رسانه‌ها می‌شود. معتمدی اعتراف می‌کند که یک لوح زرین از 4 لوح هخامنشی را تکه‌تکه و با کمک برادرزنش آب کرده و سپس این لوح ارزشمند را به طلافروشان به قیمت یک‌میلیون تومان فروخته است. معتمدی باستان‌شناس باسابقه‌ای بود که کاوش‌های بسیاری در محوطه‌های باستانی داشت، برای همین هم به خاطر شناختی که روی موضوع میراث فرهنگی داشت کسی باور نمی‌کرد این بلا را سر یکی از مهم‌ترین اسناد تاریخی ایران بیاورد. به گفته میرعابدین کابلی - از پیشکسوتان باستان‌شناسی - که از همدوره‌ای‌های معتمدی است، او در سال 1377 به جرم تخریب اموال ملی، به پرداخت عین‌المال محکوم و برای همیشه راهی زندان می‌شود. در هر صورت 4 لوح زرین و سیمین را دیگر به 4 لوح نمی‌شناسند، چراکه یکی از آنها دیگر نیست. گنجینه دوقلو «داریوش‌شاه می‌گوید: این کشوری است که من دارم از سکستان تا آن سوی سغد و تا کوشا (حبشه) و از هند تا اسپارت، که اهورامزدا به من بخشیده است. اهورامزدا مرا و خاندانم را پاس دارد.» این متن، بخشی از ترجمه متنی بود که به 3 زبان پارسی‌باستان، ایلامی و بابلی روی لوح نوشته شده بود. تنها بازمانده از دوقلوهای الواح زرین است که شباهت بسیاری با لوح نابود شده داشت در عکس پایین، کِرِفتر - کاشف الواح - کنار جعبه حاوی لوح که به درازا و پهنای 33 سانتی‌متر و قطر یک‌ونیم میلی‌متر بود نشسته است. این لوح به همراه لوح سیمین دیگری درون جعبه قرارداشت تماشاخانه

محاکمه و اعدام شهردار تهران؛ قاضی از ترافیک شهر تهران گله‌مند بود (فیلم)

مسافران هواپیما آنقدری که پول می‌دهند آش می‌خورند؟/ افزایش قیمت بلیت هواپیما حتی بیشتر از حقوق و دستمزد (فیلم)

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟ 2
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟ 3
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟ 4
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟ 5
داغ ابدی بر سینه گنجینه ملی ایران / چگونه «لوح هخامنشی» بی‌نظیر، «آب» شد؟ 6