شنبه 3 آذر 1403

درباره اظهارات عبدالکریم سروش؛ آنتی‌نومی انتخابات یا انسداد رادیکالیسم؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
درباره اظهارات عبدالکریم سروش؛ آنتی‌نومی انتخابات یا انسداد رادیکالیسم؟

انسدادی که جناب سروش و امثال تاج‌زاده اسیرش شده‌اند، محصول عدم اتکا به تجربه‌ی سیاست و نتیجه‌ی قدم گذاشتن در مسیری است که بیشتر جنبه‌ی فانتزی و قدرت‌طلبانه و خروج از چارچوب سیاست داشته است.

- اخبار سیاسی -

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - عبدالله عبداللهی: آقای عبدالکریم سروش در کلیپی حدوداً 10 دقیقه‌ای راجع به انتخابات 11 اسفند، گفته است که آن را شبیه به آنتی‌نومی‌های کانت می‌داند؛ آنتی‌نومی‌ها در کانت، مسائل جدلی‌الطرفینی در متافیزیک هستند (مثل حدوث یا قدم عالم؛ اراده آزاد و...) که هم می‌توان به نفع آنها استدلال کرد و هم علیه آنها؛ لذا نمی‌توان با خرد نظری درباره آنها جمع‌بندی مشخصی ارائه کرد و به سود یکی از آنها رای قاطع داد. سروش بدین‌ترتیب می‌گوید که هم آنها که در بیانیه 110 نفره موسوم به روزنه‌گشایی گفته‌اند در انتخابات مشارکت کنیم حرفشان محل اعتناست و هم اینکه فردی مانند تاج‌زاده که به عدم مشارکت گرایش دارد می‌تواند محق باشد.

آقای سروش نهایتاً اینطور جمع بندی می‌کند که 1- خودش در این انتخابات رای نخواهد داد و 2- درباره اینکه مشارکت کنیم یا نکنیم مثل آنتی‌نومی‌ها نمی‌توان رای قاطع داد، لذا باید به خود مردم سپرد، هرکاری که فکر می‌کنند درست است را انجام بدهند.

درباره‌ی این بیانیه شفاهی انتخاباتی آقای سروش، نه صرفاً از آن جهت که جناب سروش مرجعیت مهمی در امر سیاسی داشته باشد، بلکه بدان دلیل که صورت مسئله قابل توجهی است و بعضاً درباره آن صحبت می‌شود، می‌توان چند نکته را گفت:

1- مسیر مسدود نه به انتخابات:

اینکه آقای سروش یکسره نمی‌تواند به رادیکال‌ها بپیوندد و رای به تحریم نمی‌دهد و در چند انتخابات پیشین هم نظر به مشارکت داده و حتی از عبدالناصر همتی هم در انتخابات 1400 دفاع کرده، از یک سو امر مثبتی است و از دیگر سو هم نشان می‌دهد که مخالفت با انتخابات حتی برای فردی مثل سروش هم نمی‌تواند موضع قابل دفاعی باشد!

2- یک اشتباه ساده ولی مهم:

آقای سروش گفته که در این انتخابات 11 اسفند رای نخواهد داد؛ اشتباه جالب توجهی که ایشان کرده این است که فکر می‌کند خارج‌نشینان در این انتخابات که جنبه‌ی بخشی و حوزه‌ای دارد می‌توانند شرکت کنند. طبق قانون و البته متناسب با جنس انتخابات، آن دست از انتخاباتی که جنبه‌ی ملی دارد، مانند ریاست‌جمهوری، حتی در خارج از کشور نیز برگزار می‌شود و ایرانیان خارج نشین، مثل انتخابات 1400، 1396، 1392 و مشابه آن می‌توانند در آن شرکت کنند و رای بدهند؛ اما انتخاباتی نظیر مجالس شورای اسلامی و خبرگان و حتی شورای شهر که جنبه‌ی بخشی و حوزه‌ای دارد، در خارج از کشور برگزار نمی‌شود. این اشتباه فی‌نفسه شاید خیلی اهمیتی نداشته باشد؛ افراد خیلی زیادی ممکن است جزئیات این قانون را ندانند، اما برای بیانیه انتخاباتی شفاهی فردی مثل آقای سروش، قاعدتاً مهم است که چنین موضوعی را بدانند!

3- آنتی‌نومی کانت یا پارداوکس رادیکالیسم:

مسئله‌ی آقای سروش و ارجاع به انسداد تاج‌زاده ناشی از آنتی‌نومی انتخابات 11 اسفند است یا پارادوکس رادیکالیسم؟ طبیعتاً بحث اینجا خیلی فلسفی نیست، ولی به دلیل اصطلاحی که که جناب سروش انتخاب کرده، می‌شود توضیح داد که کانت آن مسائل را آنتی‌نومی می‌داند چرا که معتقد است به «تجربه» اتکا نمی‌کند و در چارچوب توانمندی‌های عقل نمی‌ماند، بلکه محصول خارج شدن خرد نظری از کار کردن در حدود تجربه و ورود به حیطه‌ای است که مصداق پا را فراتر گذاشتن از چارچوب‌ها و حدود و توانمندی‌های خرد نظری است. اتفاقاً با همین قاعده می‌توان استدلال کرد که این انسدادی که جناب سروش و امثال تاج‌زاده اسیرش شده‌اند، محصول عدم اتکا به تجربه‌ی سیاست و نتیجه‌ی قدم گذاشتن در مسیری است که بیشتر جنبه‌ی فانتزی و قدرت‌طلبانه و خروج از چارچوب سیاست داشته است. «تجربه‌ی رادیکالیسم» در کشور، در ادوار مختلف نشان داده است که محصول آن یا «ارتجاع» است، یا «انسداد» و یا «انتحار». رادیکالیسم آورده‌ای برای صاحبان آن ندارد و آنان را یا به واپس‌گرایی می‌کشاند، یا مجبورند نهایتاً با انتحار، از سیاست کنار بروند و یا اینکه به انسداد و خوددرگیری برسند.(اینجا را بخوانید) جناب سروش که تاج‌زاده‌ی رادیکال را مجتهد سیاست می‌داند و به همین دلیل نمی‌تواند توصیه به مشارکت را تجویز کند، چه تجربه موفقی از تاج‌زاده می‌تواند برای خود و دیگران بگوید؟ آشوب پس از انتخابات 88، موسوی را به صندلی ریاست‌جمهوری نشاند یا ملت را درگیر شدیدترین تحریم‌های خارجی تاریخی کرد و امروز هم میرحسین موسوی را به سیاست‌مدار کاملاً در حاشیه و عزلت‌نشین تبدیل کرده است؟ امثال تاج‌زاده، هم مردم را خسارت‌زده کردند، هم حیثیت کشور را بردند و هم موسوی نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس را به نابودی کشاندند! این یک انتحار تمام عیار هم علیه آبروی کشور بود و هم سرنوشت موسوی! پس از آن چه شد؟ در انتخابات 92 مجبور شدند زیر عبای شاگرد درجه دوم هاشمی جمع شوند؛ هاشمی که بود؟ فردی که تاج‌زاده‌ها پس از پیروزی‌شان در سال 76 او را دشمن شماره یک دموکراسی و آزادی و همه‌چیز می‌خواندند و به تکفیرسیاسی‌اش روی آوردند؛ حالا نتیجه‌ی آن رادیکالیسم تاریخی این شده بود که حاضر بودند زیر عبای شاگرد درجه دوم هاشمی هم جمع شوند! این تاریخ را می‌شود صفحه به صفحه ورق زد، اما برای خلاصه کردن داستان، اینطور بپرسیم که حالا به کجا رسیده‌اند؟ به جایی که به قول سروش، برخی‌شان نه می‌توانند مشارکت را تجویز کنند و نه تحریم را؛ سردرگم و پادرهوا مانده‌اند و به جای آنکه از «تجربه‌ی رادیکالیسم» خود دست بشویند، کانت را واسطه کرده و آنتی‌نومی‌اش را تحریف می‌کنند تا مبنایی برای انسداد خود بیابند! بخشی از گروه موسوم به اصلاح‌طلبانی که هم می‌خواستند قدرت سیاسی و حضور در حاکمیت را داشته باشند و هم از بدنه‌ی اپوزیسیون استفاده کنند (سیاست هم این و هم آن)، حالا به جایی رسیده‌اند که نه این را دارند و نه آن؛ اپوزیسیون آنها را هم مثل هواداران حاکمیت می‌داند و بلکه بدتر، بخاطر فرصت‌طلبی‌شان تکفیر می‌کند، و حاکمیت هم به آنان به دلیل تجربه‌ی بازی‌سازی‌شان برای اپوزیسیون بی‌اعتماد است! این به آنتی‌نومی کانت ربطی ندارد، پارادوکس رادیکالیسم است که گریبان‌گیر شده. راه‌حلش هم بازگشت به راه اصلاح‌طلبی است و نه گفتنِ همزمان به ارتجاع و رادیکالیسم و محافظه‌کاری. 4- نقص مسیر و مغالطه ربط «باید و هست»:

مسیر انتخابات در ایران اشکالاتی ندارد؟ حتماً می‌توان فهرست مفصلی از این اشکالات را بیان کرد: از گروه‌های خلق‌الساعه و اسم‌فامیل‌بازی‌های عجیب و غریب به جای ایده‌های روشن حکمرانی تا نامزدهایی که طی چند روز محدود باید مردم بفهمند که اینها می‌توانند ریل‌گذاری قانونی و حقوقی یک کشور 84 میلیون نفری را برای 4 سال انجام دهند یا خیر! تا ماسون‌یاب‌هایی که لیدر سیاسی می‌شوند تا ده‌ها حزب و گروهی که فقط خودشان و اطرافیانشان آنها را می‌شناسند و تحزبی که به مضحکه‌ای تبدیل شده تا نواقص زیادی که در فرآیندها وجود دارد و...؛ اما از نقص یک مسیر، تجویزی برای انسداد یا آلترناتیوهایی مانند رادیکالیسم و شورش یا ارتجاع را بیرون کشیدن، مصداق همان مغلطه‌ای است که آقای سروش ارجاع به آن را در مطالب و مقالاتش بسیار می‌پسندد! اگر در حوزه‌ی فلسفه اخلاق و به طور کلی فلسفه و منطق نمی‌توان لزوماً از هست‌ها، بعضی باید‌ها را بیرون کشید؛ مشخصاً در سیاست به این مهمی هم نمی‌توان از نقایصی که مسیر انتخابات دارد، توصیه‌ای به انسداد یا ارتجاع بیرون کشید. البته اگر به «تجربه» التفات کنیم و فانتزی‌ها را کنار بگذاریم.