در انتظار بازگشت کاپهای پرسپولیس از خانه به موزه / آخرین گل سلطان: جام همینجاست!
احتمالا شما هم این جمله را بار ها شنیده اید که در دهه 60 تمام باشگاه پرسپولیس در صندوق عقب خودروی علی پروین خلاصه میشد. واقعیتی نزدیک به وقایع تاریخ.
به گزارش ورزش سه، علی پروین؛ بدون تردید این نام مهمترین و موثرترین فرد در تاریخ باشگاه پرسپولیس است؛ چه در کسوت بازیکن که تا روزهای واپسین هرگز پیراهن این تیم را از تن خارج نکرد چه در قالب سرمربی که پر افتخارترین فرد، داخل باشگاه به حساب می آید. یک جام آسیایی و چند جین کاپ داخلی. علی پروین هرگز به سادگی لقب «سلطان» را از آن خود نکرد؛ این پسوند درخور با «خون دل» حاصل شد. از این رو وقتی در مورد علی پروین مینویسیم میدانیم که بحث در مورد چه فردی و با چه پیشینه ای است. اما اینک به بهانه تاسیس موزه باشگاه پرسپولیس، باز هم نام این دو به یکدیگر گره خورده است. موضوع مهم و قابل پرداخت، جامهای کسب شده «پرسپولیس» توسط علی پروین است که به واسطه دلایلی (احتمالا خیلی از آنها به اقتضا زمانش موجه) در خانه شخصی او محفوظ مانده است. علی پروین پیش از این چندبار توضیح داده بود که هرگاه، باشگاه جای مطمئنی برای این جام ها پیدا کند حتما آنها را به آنجا منتقل میکند. قطعا تا گذشته نه چندان دور، می شد تا حدودی حق را به بازیکن افسانه ای باشگاه پرسپولیس داد چرا که تغییرات متوالی در مدیریت و حتی مشخص نبودن مالک و نام اصلی باشگاه، همه و همه دلایل قابل قبولی بود که هر هراسی را به دل راه می داد. چرا که ضمانتی برای گم شدن آنها وجود نداشت.
وقتی در یک شب، سه دانگ ساختمان باشگاه پرسپولیس بواسطه بدهکاری فدراسیون فوتبال به یک مجموعه دولتی، تصرف میشود، می بایست هم نسبت به خیلی از چیز ها حساسیت به خرج داده میشد. اما حالا وضعیت کاملا دگرگون شده و پرسپولیس صاحب یک مجموعه ورزشی مجزا به اسم شهید کاظمی است. در آنجا تمرین میکند و حتی با افزایش سکو ها و تجهیز ملزومات، شاید روزی بتوان از آن به عنوان ورزشگاه خانگی بهره برداری کرد. اینک رضا درویش در کسوت یکی از دوستان قدیمی و مورد اطمینان علیپروین در راس کار است و در اقدامی مهم و حرفه ای میخواهد «موزه» باشگاه را در این مکان تاسیس کند. موزه ای که بدون شک بهترین مکان برای «حفظ» و «نمایش» همه دستاوردهای تاریخی این باشگاه به شمار می رود. اگر چنین شود حتی با تغییر مدیریت و حتی مالکیت از دولت به شخص حقیقی و حقوقی باز هم این جامها بدون هیچ هراسی در موزه باقی خواهد ماند. درست شبیه ملی کردن یک صنعت یا مکان که دیگر قابل واگذاری و بحث نیست. بدون شک خیلی از هواداران نسل جدید پرسپولیس با دیدن این جام ها پی به کار بزرگ پروین و سایرین در دهه شصت و هفتاد می برند.صرف نظر از درآمد اقتصادی بابت موزه، باید اولویتهای فرهنگی و مهم تر، جذب نونهالان با دیدن واقعیت های ملموس را مد نظر قرار داد. تصور کنید پسر بچه 7 ساله ای که در مادرید به دنیا آمده و فارغ از اینکه والدینش رئالی هستند یا نه وقتی با آنها به موزه رئال می رود و آن توفان جامهای پرتعداد را میبینند عمیقا تحت تاثیر قرار میگیرد و متوجه میشود که چرا عوض اتلتیکو باید طرفدار رئال مادرید باشد.
بازیکنان و مربیان می آیند و میروند اما این جام ها تا ابد در معبدگاه اصلی شان باقی می مانند تا نسل های آتی که فقط فیلم و عکس اسطوره های پیشین را دیدند با رویت این جام ها، قسمتی از بزرگی تاریخ باشگاه محبوب شان را با همه وجود درک و لمس کنند. حالا تصور کنید یک جوان دهه هفتاد و هشتادی که حتی به ندرت فیلمهای قهرمانی پرسپولیس در دهه 60 و 70 را دیده، ناگهان از نزدیک آن جام ها را ببیند. بالای هر جام میتواند همانند دیگر باشگاههای جهان، مانیتوری باشد و به صورت فیلم توضیح داده شود این کاپ ها توسط چه کسانی و در چه شرایطی کسب شده است. یا دست کم درج یک کد QR که با گرفتن دوربین تلفن همراه بتوان واقعیت را ملاحظه کرد، درست مشابه تورق یک کتاب تاریخ مصور و جذب کننده. این دلیل اصلی تاسیس موزه در همه باشگاه های اصیل جهان است. چه کسی است چه الان چه ده ها سال بعد وارد موزه بارسا شود و روح مسی و ژاوی و دیگر افراد تیم رویایی را کنار آن جام ها احساس نکند؟ هنوز میشود گل های دی استفانو و رونالدو را در موزه رئال احساس کرد و در میلان با اولین نگاه به پیراهن قدیمی روسونری، مثلث هلندی و رویایی این تیم در دهه نود را تجسم کرد و روح خویشتن را درگیر یک رویاپردازی بی انتها کرد. لازمه همه اینها تاسیس موزه و حضور فیزیکی جام هاست.
از این رو زمانش فرا رسیده که علی پروین کار ناتمامش در باشگاه پرسپولیس را تمام کند. دیدن آن کاپ ها از نزدیک به هوادار امروزی راحتتر توضیح میدهد چطور در دوره جنگ و باران موشک از آسمان کشور همسایه، پروین در صندوق خودرویش، پرسپولیس را زنده نگه داشت. اجازه دهید اصلاح کنم تنها زنده نگه داشتن نبود، بلکه بزرگی دهه 50 را در آن دوره دشوار کشور تکرار کرد و تکرار تا پرسپولیس کماکان پر طرفدار ترین باشگاه ایران باقی بماند.
با یک جست و جوی ساده اینترنتی جامهای پرتعدادی را میبیند که علی پروین در خانه اش با آنها عکس انداخته و احتمالا همانند مهمترین اجزا لاینفک زندگی شخصی اش از این مجموعه حفاظت کرده است. اما حالا پرسپولیس صاحب همه چیز است. ورزشگاه شهید کاظمی و موزه آن تمام و کمال برای باشگاه پرسپولیس و هواداران میلیونیاش باقی می ماند.
این کمترین حق هوادار باشگاه است که دست فرزندانش را بگیرد و به موزه باشگاه ببرد و با هیجان برایشان بگوید؛ دخترم این اولین جام اهدا شده در تاریخ لیگ برتر ایران است ، جامی که در سال 1381 و یک روز میانه هفته، معجزه آسا توسط پروین و پسرانش صید شد. کاپی که آن روز کمتر کسی شک به بالا رفتنش در بندر انزلی داشت اما چند صد کیلومتر به سمت جنوب شرقش، پروین و شاگردانش آن را از دهان رقیب بیرون کشیدند و تا ابد به اسم پرسپولیس زدند. کمی راه بروند و به جام ها متوالی باشگاه های تهران برسند و پدر بگوید که چگونه پروین چندین سال متوالی به عنوان مربی بازیکن این کاپ ها را در دل جنگ هشت ساله، برای پرسپولیس به دست آورد. از کنار تنها جام آسیایی پرسپولیس که با شکست رقبای بزرگی همانند الهلال به دست آمد، بروند تا برسند به جام دوم پرسپولیس در لیگ برتر. پدر این بار رو به پسرش بگوید؛این همان جامی است که با گل دقیقه 96 سپهر حیدری، از هواپیمای برخاسته از آزادی و در آستانه فرود در اصفهان از سپاهان هایجک کردیم. آن کودکان شاید بتوانند لحظه ای به آن جام دست بزنند و یا از پشت محفظه شیشه ای تجسم کنند در میانه اردیبهشت 1387 و در حضور 90 هزار هوادار چگونه یکی از رویایی ترین جام های این باشگاه توسط بازیکنان وقت پرسپولیس بدست آمد.
و همانطور که پیشتر شرحش رفت همه این اتفاقات مستلزم تاسیس موزه باشگاه است و در مرحله دوم جمع آوری همه جام های طلایی دهه شصت و هفتاد.
در ادامه شاید دری گشوده شود تا جامهای دهه پنجاه و آنهایی که مشخص نیست اینک در کجا و در دست چه کسانی هستند با یک فراخوان بازگردانده شوند. جای جام همینجاست و دشت نخست در دست سلطان. همه چشم ها به تاسیس موزه و تکمیل آن توسط پروین است؛ وقت آن رسیده که او آخرین گلش را برای پرسپولیس بزند. درویش پاسش را داده و همه منتظر لحظه طلایی هستند. منتظر تکمیل موزه پر افتخارترین تیم فوتبال ایران باشید.
مهدی طاهرخانی