در سوگ فرزند «ایران»
تاریخ هزار بار و هزار و یک بار تکرار شود، شخصیت هایش نو به نو شوند و بازی را از نو بسازند، باز همان تقدیر اول، تکرار میشود. باز سهراب میان بازوان پر گره رستم بالا میرود و بی خیال همه چشم های نگران میشود که بلکه این بار رستم رحمش بیاید و باز هم نمی آید. شانه های سهراب که به خاک می خورد، همه آه می کشند از زبری خاک و دردی که به جان می پیچد و آن خنجر. آن خنجر که هر بار و با هر رستم یک...
باز سهراب میان بازوان پر گره رستم بالا میرود و بی خیال همه چشم های نگران میشود که بلکه این بار رستم رحمش بیاید و باز هم نمی آید. شانه های سهراب که به خاک می خورد، همه آه می کشند از زبری خاک و دردی که به جان می پیچد و آن خنجر. آن خنجر که هر بار و با هر رستم یک بار میان سینه جمعی می نشیند. زانوها را خم میکند، سهرابی بر روی دست ها میرود، سیاوشی در خاک پنهان میشود و دنیای اسفندیاری سیاه میشود. رسم روزگار است یا سرنوشت که به هر جانی، زلف گره می زنیم، آب میشود و فرو می رویم. پیروز از جان ما بود، از خون و پی تک تک مان. نفس به نفس اش آمدیم، قربان خط به خط تن و بدنش رفتیم همه این 10 ماه و حالا انگار باز سیاوش به زمین افتاد و پهلوی سهراب پاره شد.
باز جانی از همه ما زخم برداشت. آن هم به خطای پزشکی و غفلت. چنان که رستم خطا کرد و عمری است به طول تاریخ سرکوفت قضاوت را بر دوش می کشد. انگار که صلیبی است بر دوشش. به اندازه همه بی خبری هایمان و بی خیالی هایمان، یوز ایرانی، در گوشه رینگ قرار گرفت و تیغ تیز انقراض بیخ گلویش نشست. ما در دنیای خودمان بودیم. خیالمان یک روز به دلار بود و روز دیگر به ثبت نام پراید و وارداتی که بسته شد و باز شد و باز بسته شد. میان اقتصاد و سیاست و اجتماع، تاب می خوردیم که «ایران» مان بار شیشه دارد. یوزپلنگی از گونه ای نادر در دنیا. ایران بارش را که زمین گذاشت و یک توله به دنیا آورد، دیگر نفس به نفس توله هایش شدیم. انگار که نوزادی است از بطن خودمان. دو تای اول که جان به جان رفتند، پیروز شد همه آرزو و امیدمان. انگار که مرهم همه زمین خوردن ها و شکست ها و فروریختن هایمان قد کشیدن او بود.
بازی پزشکی با جان پیروز
پیروز از همان ابتدا در قد و قامت یک شخصیت ایرانی محبوب در دل همه جا باز کرد و لحظه هایش را همه دنبال می کردند. خوب وزن می گرفت، قد می کشید و در حال نزدیک شدن به فصل جفت گیری اش بود تا اینکه عکس هایی از او منتشر شد با این توضیح که مشکل یبوست دارد. در مقابل همه نگرانیها، سازمان محیطزیست اطمینان داد که اوضاع تحت کنترل است. کنترل ها تا آنجا پیش رفت که یوز 10 ماه چیلیک چیلیک اشک می ریخت و درد می کشید و تازه این وقت بود که اعلام شد مشکل گوارشی حاد است، کلیه از کار افتاده است. پیروز نیازمند دیالیز است. دستگاه دیالیز در ایران وجود ندارد. بخش خصوصی قبول مسوولیت کرد. دیالیز شد و میان بازوان علیرضا شهرداری، تیمارگر شبانه روزش نوازش می شد. دوشنبه شب همه با بیم و امید خوابیدند و صبح، میزبان عزای جمعی شدند. پیروز تاب نیاورد. بررسی هایی وجود دارد که از خطای پزشکی خبر میدهد. خطایی که همان ابتدا رخ داده و منجر به از کار افتادن کلیه پیروزمان شد.
دکتر بابک باستانی، دامپزشک سازمان حفاظت محیطزیست، گفته است: «پیروز، وارد فاز حاد نارسایی کلیوی شده بود. البته بار اول نبود که این مشکل به وجود آمد، بلکه در دو نوبت جداگانه نیز دچار چنین مشکلی شده بود. بار اول دکتر پیتر کالدول - دامپزشک یوزهای آفریقایی - ایران بود و اعلام کرد که حیوان با مشکل نارسایی کلیه مواجه است. درنتیجه ما در تمام مدت درحال درمان بودیم. بار دوم که این مشکل رخ داد خودم توانستم مساله را مدیریت کنم اما این دفعه بدترین حالت ممکن بود که اتفاق افتاد.» مرگ پیروز به عنوان گونه ای نادر و ارزشمند که اتفاقا رابطه عمیق عمومی با جامعه برقرار کرده بود، چنان تاثیرگذار بود که فراکسیون محیطزیست مجلس بلافاصله جلسه ای در مورد پیگیری ماجرا تشکیل دهد.
جلسه ای که دکتر پیام محبی، رئیس جامعه دامپزشکان ایران نیز در آن حضور داشت و مسوولان سازمان محیطزیست به عنوان مطلعان اصلی، غایب بودند و در نتیجه گزارشی از عملکرد خود ارائه نکردند. این جلسه از آن جهت مهم است که همچنان دو توله دیگر در توران هستند و احتمال بارداری «ایران» داده می شد، شرایطی که به نظر می آید نیاز به دقت و تمرکز بالایی برای ممانعت از انقراض یک گونه آسیایی دارد. دکتر محبی در گفت وگو با «دنیایاقتصاد» بعد از شرح حالی که از دامپزشکان معالج و قبلی و کارشناسان محیطزیست دریافت کرده، می گوید: «مشکلات گوارشی پیروز متعاقب مشکلات کلیوی او بوده که بر اثر تجویز داروی اشتباه رخ داده است.» این تجویز اشتباه به گفته رئیس جامعه دامپزشکان ایران از این قرار بود که پیروز بعد از تولد، برای نگهداری ویژه به تهران منتقل شد.
دامپزشک ایرانی که از قضا در ایران حضور نداشت، در یک مشاوره تلفنی و بعد از دریافت شرح حال، نوعی آنتی بیوتیک تجویز میکند که اصلا موردنیاز نبوده، اما کلیه پیروز را از کار می اندازد. به گفته دکتر محبی و بر اساس اسناد موجود، در تاریخ 25 مه2022 برابر با چهارم خرداد 1401 از کار افتادن کلیه پیروز مشخص و محرز میشود. البته این خبر به دست هواداران او نمی رسد. مانند پنهان کاری که در مورد بیماری های صعب العلاج میشود. با توجه به آگاهی پزشکان پیروز، علم به وضعیت او میتوانسته در درمان به قصد طولانی شدن عمر او تاثیر داشته باشد. دکتر محبی می گوید: «این شرایط قابل مدیریت بوده است، اما موضوع اصلی داروی تجویزی به پیروز بوده است.» مدیریت به این معناست که در صورت امکان فاکتورهای کلیوی را پایین می آورند و از نظر غذایی بار کلیه را کاهش میدهند و طول عمر را افزایش میدهند.
به این معنا که برخی غذاها موجب افزایش کار کلیه و برخی باعث کاهش کار کلیه میشود و متابولیسم کمتری نیاز است. این دارو در شرایطی برای پیروز و به صورت تلفنی تجویز شده که امکان حضور و معاینه دامپزشکان بر بالین او وجود داشته است. به گفته او این شیوه درمان از دامپزشکی از پزشکی ریسک بالاتری دارد و عجیب است که با چه جراتی این پزشک اقدام به چنین کاری کرده است. در اصل اقدامات ثانویه باید در حاشیه قرار بگیرد و موضوع اصلی خطایی است که رخ داده که تاکنون پنهان مانده و کسانی که با مشاوره اشتباه موجب وقوع این درمان ویرانگر شده اند.
هنوز وضعیت بارداری «ایران» مشخص نیست، اما تک به تک این رفتارها مهم است بهخصوص آنکه قرار است این نسل و نژاد حفظ شود و نمیتوان روی خط پیشین راه رفت. البته موضوعی که بسیار مورد انتقاد است و دکتر محبی هم به آن اشاره میکند، نوع نگهداری پیروز به عنوان حیوانی است که باید در طبیعت - حتی در شرایط حفاظت شده - نگهداری شود در حالی که تبدیل به یک اینفلوئنسر و گربه خانگی شد و تلاش برای انتقال آنها به توران هر بار با مخالفت مواجه می شد و نشان میدهد اراده ای برای نگهداری او در تهران وجود داشت.
--> اخبار مرتبط