در نخستین شب رویداد ملی «ایرانسرا» چه گذشت؟
همزمان با روز شعر و ادب فارسی، رویداد ملی شعر و موسیقی «ایرانسرا» طی دو شب متوالی با حضور شاعران و هنرمندان شاخص کشور برگزار میشود.
همزمان با روز شعر و ادب فارسی، رویداد ملی شعر و موسیقی «ایرانسرا» طی دو شب متوالی با حضور شاعران و هنرمندان شاخص کشور برگزار میشود که دوشنبهشب نخستین برنامه آن اجرا شد. این رویداد در روزهای 27 و 28 شهریورماه، از ساعت 19 الی 21 در تالار سوره حوزه هنری برگزار میشود و حضور در آن برای عموم آزاد است. در شب نخست این رویداد (27 شهریور)، یوسفعلی میرشکاک، حامد عسکری، محمود اکرامی، محمدرضا ترکی، مرتضی امیری اسفندقه، هادی سعیدی کیاسری، سعید بیابانکی، محمدسعید میرزایی، اردشیر رستمی، احمد بابایی، قادر طراوت پور، امید مهدی نژاد، همایون علیدوستی، رضا یزدانی، حسنا محمدزاده، اعظم سعادتمند، پونه نیکوی و نفیسه سادات موسوی به شعرخوانی و حسین حقیقی و امیر حقیقت نیز به اجرای موسیقی پرداختند.
میلاد عرفانپور، مدیر مرکز موسیقی و سرپرست آفرینشهای ادبی حوزه هنری در آغاز این رویداد که با اجرای محمدجواد شرافت برگزار شد، در سخنانی کوتاه ضمن خوشامدگویی به حضار گفت: مرکز آفرینشهای ادبی بنا دارد در دور جدید به برنامههای نوآورانه با سویه تولید و آفرینش تکیه کند و پیش رود.
وی افزود: رویداد ملی «ایرانسرا» در دو شب متوالی میزبان اهالی شعر و موسیقی است و در کنار آن نمایشگاهی از آثار تولیدی مرکز موسیقی و آفرینشهای ادبی حوزه هنری نیز برپا شده است.
شعرخوانی میرشکاک
یوسفعلی میرشکاک نخستین شاعری بود که در این رویداد به شعرخوانی پرداخت. بخشی از شعر او به این شرح است:
عاشقی گربدانی چه چیزیست، هر دوگیتی به چشمت پشیزیست
هردمت، چون خدا رستخیزیست، میشناسی خدا را؟ همان عشق
عاشقی کیمیای وجود است جسم وجان عشق را در سجود است
عشق بنیان بود و نبود است کفر و دین، آشکار و نهان، عشق
عشق کرده ست این نغمه را ساز، دیده پایان ره را در آغاز
درکشیدهاست و در میکشد باز از میخویش رطل گران عشق
سِر هستی تویی گرنباشی، پا توان بود اگر سر نباشی
فقر باشی توانگر نباشی، تا کند فارغت زین و آن، عشق
تا مرا بر زمین مرده دیدی، از فراسوی هستی رسیدی
روح در قالب من دمیدی، آهای مادر مهربان؛ عشق
همسایه خورشید
در ادامه این مراسم هادی سعیدی کیاسری شعری تقدیم کرد و سپس محمود اکرامیفر شعری با عنوان همسایه خورشید خواند.
بخشی از شعر همسایه خورشید به شرح زیر است:
ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایه خورشید چو «الوند» بمانی
سرزندهتر از صبح خراسان بدرخشی
شادابتر از سیب «سمرقند» بمانی
در سایه مردان «حماسه - غزل» خود
بِشکوهتر از روح «دماوند» بمانی
گفتند تورا مرز هنرخیز و گهرخیز
وقت است از آنگونه که گفتند بمانی
وقت است که «کارون» بشوی راه بیفتی
وقت است که سرشار چو «اروند» بمانی
وقت است از آنگونه که تاریخنویسان.
در وصف تو مبهوت بمانند، بمانی
درگیر سخنهای نه چندان خوش و ناخوش
سرگرم خودت، تا کی و تا چند بمانی؟
ایرانِ سراسر غزل و عشق و حماسه
امید که دور از تب ترفند بمانی
پرشورتر از قبل بجوشی و ببالی
در سایه الطاف خداوند بمانی
پونه نیکوی هم در این رویداد شعری با مطلع «افلاک را به رقص درآورده عقل سرخ» تقدیم کرد. همچنین امید مهدی نژاد شعری با مطلع «گوش جان بگشای بر آوای موسیقی» خواند و محمدرضا ترکی شعری با مطلع «دل ساده به یک شکرخند سپردم» تقدیم کرد.ای عشق!ای تولد دیگر!
مرتضی امیری اسفندقه نیز در این رویداد شعری تقدیم کرد که در ادامه با هم میخوانیم:
با تو اگر دوباره قراری نداشتم
هرگز به کار آینه کاری نداشتم
مثل دلم تمامی آیینههای من
درهمشکسته بود که یاری نداشتمای عشق!ای تولد دیگر! خوش آمدی
وقتی که هیچ راه فراری نداشتم
بین هزار آینه کوچک و بزرگ
آیینهات شدم که غباری نداشتم
به محفلی که سخن از لطایف غزل است
قصیده هر که بخواند خروس بیمحل است
ما قصیده گرچه بسیار و مسلم گفتهایم
عاشقانه در جوانیها غزل هم گفتهایم
چه غزلها زیر باران شبانه... تازه... تر...
چه غزلها زیر برف صبح، نمنم گفتهایم
چه غزلها در جنوب داغ سرشار از عطش
چه غزلها در شمال سبز و خرم گفتهایم
خوردن سیلی ز یاران در غزل گفتن نداشت
در قصیده گفتهایم و سخت محکم گفتهایم
برنمیداریم دست از آرمانهای وطن
بارها این قصه را در گوش عالم گفتهایم
اجرای موسیقی
اجرای دو قطعه موسیقی با خوانندگی امیر حقیقت یکی دیگر از برنامههای این رویداد بود. قطعه اول اجرا شده حقیقت با عنوان «سرو آزاد» با شعری از میلاد عرفانپور بود و قطعه دوم با عنوان «فوق العاده» با شعری از محمدمهدی سیار بود که تالار سوره حوزه هنری را به وجد آورد.
حامد عسکری هم یکی دیگر از شاعرانی بود که با حضور در این رویداد به شعر خوانی پرداخت. بخشی از شعر عسکری به شرح زیر است:
چنان دلشوره گنجشک در بورانم انگاری
که خنجر میکشد قندیل دی بر جانم انگاری
پریشانی مطلق نیستم حرفی به دل دارم
تماشا کن مرا نقاشی طفلانم انگاری
به چه مانم؟ به شمعی سوخته در چادر چوپان
که هر شب از طناب شعله آویزانم انگاری
همچنین اعظم سعادتمند در ادامه این رویداد شعری با مطلع «ابراز کن قدری فلزات مذابت را» و محمد سعید میرزایی شعری با مطلع «ستاره آبی قلب گلوله خورده من» تقدیم کرد.
بازیگر سریال شهریار از استاد گفت
اردشیر رستمی کاریکاتوریست، تصویرساز، مجسمهساز، معمار، طراح لباس، شاعر و بازیگر سینما و تلویزیون نیز در این رویداد حضور یافت و شعری به یاد استاد شهریار خواند. رستمی که به عنوان بازیگر با بازی در سریال شهریار به شهرت رسید با بیان خاطرهای از استاد شهریار در مورد برپایی بزرگداشت مولانا در تبریز گفت: در دورهای از زیست و حیات استاد شهریار مراسم بزرگداشتی برای مولانا برگزار میشود و از استاد شهریار برای شرکت در آن دعوت میشود. استاد ابتدا این دعوت را نمیپذیرد، اما پیش از آغاز مراسم نظرش تغییر میکند و به خود میگوید که تبریز شهر شمس، استاد مولانا است و چرا در این بزرگداشت شرکت نکنم. پس شعری برای این بزرگداشت میسراید و در آن شرکت میکند. بخشی از آن شعر چنین است:
میرسد هر دم صدای بالشان
میرویمای جان به استقبالشان
کاروان کوی دلبر میرسد
هر زمانم ذوق دیگر میرسدهای و هیهای شتربانان شنو
شور و شهناز هدی خوانان شنو
عارفان بسته قطار قافله
سوی ما با زاد راه و راحله
نامنظم میرسد بانگ جرس
در شمار افتادشان گویی نفس
کاروان اِستاد گویی هوش دار
صَیحهی ملاستای دل گوش دار
«شهر تبریز است کوی دلبران
ساربانا بار بگشا ز اشتران»
شهر تبریز است و مشکین مرز و بوم
مهد شمس و کعبه ملای روم
کاروانا! خوش فرود آی و درآیای به تار قلب ما بسته درآی
شهر ما امشب چراغان میکند
آفتاب چرخ مهمان میکند
سعید بیابانکی هم در این رویداد حاضر شد و شعری با مطلع «ز راه دور سلامی برای من بفرست / دو تار تربت جامی برای من بفرست» تقدیم کرد.
همچنین قادر طراوت پور شعری با مطلع «چنان کبکی که صبح و شامهای در گلو دارد» و حسنا محمدزاده شعری با مطلع «پرم دوباره پر از شط دختران شهود» تقدیم کرد.
به یاد آرتین.
اما احمد بابایی در این رویداد که با عنوان «ایران سرا» برگزار میشد شعری به یاد «آرتین» پسر 5 ساله حادثه تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ که در این حادثه تلخ تروریستی، پدر، مادر و برادرش را از دست داد تقدیم کرد. متن این شعر با عنوان «راز بغض آرتین» به شرح زیر است:
شعرم از حیرت و جنون پر شد
بوی باروت و عطر خون پر شد
روی گلها کبود میبینم
رد پای یهود میبینم
یک طرف نعره، یک طرف ناله
خشم پاییز و غربت لاله
شب شکستن شده گناه چراغ
شاهدم: زخمهای شاه چراع
بُهت در هر نگاه میبینم
در حرم، قتلگاه میبینم
باورم نیست آنچه میشنوم
نکند اشتباه میبینم
گرگ پیراهن عزیز درید
حُسن یوسف به چاه میبینم
خون که آیینه کاری حرم است
خاک را غرق آه میبینم
وسط زندگی و آزادی
یک زن بیپناه میبینم
گرچه تلخ است... این شهادت را
عشق در یک نگاه میبینم
باز سنگین شدهست سینه ام، آه
شمر در بارگاه میبینم
در نگاه یتیمِ ترسیده
روضهای رو به راه میبینم
من به یاد رقیهام، هرجا
کودکی بیگناه میبینم
کو یلِ شرزه شیر ما قاسم؟
کو عموی یتیمها قاسم؟
آه قاسم! زمان غربت ماستها کجا ماندهای؟ حرم، تنهاست
فتنه، آغوش باز تکفیر است
حاج قاسم! زمانه، دلگیر است
در شب فتنه، دلشکسته شدیم
ما از آشوب هرزه، خسته شدیم
مادری داشت دست و پا میزد
بغض "آرتین" تو را صدا میزدای یلِ شرزه شیر ما قاسم!ای عموی یتیمها قاسم!
هرکه در فتنه مرد میدان شد
وارث غیرت شهیدان شد
گرچه باران گرفته چشمم را
گرچه زلف دلم پریشان شد
گرچه داغ برادرم دیدم
او به خوان بتول مهمان شد
گرچه شد پاره پاره، مشک عمو
گرچه آیینه، تیرباران شد
گرچه و صدهزار گرچهی تلخ
هرچه گفتم یک از هزاران شد
باخبر باش رود، دریا گشت
باخبر شو نسیم، طوفان شد
پیش خشم دو دم، دم از مردی؟!
شک مکن هرکه زد پشیمان شد!
یادمان مانده شیوههای قدیم
پیش از این عمرو عاص، عریان شد!
راز بغض دیار ما، آرتین!
طفل معصوم و بیصدا، آرتین!
پسرم! از قدیم در یاد است
بغض، گاهی مرور فریاد است
پیش چشم تو بیهوا کشتند
پسرم! شادی تو را کشتند
بغض بستهست راه حلقومتای فدای دو چشم مظلومت
رد خون در حرم زده نامرد
بازیات را به هم زده نامرد
بغض کردی و قلب ما خون است
پسرم! راز قصهها خون است
تن و جانم فدای جان و تنت
قصهها دارم از همین وطنت
راز بغض دیار ما، آرتین!
طفل معصوم و بیصدا، آرتین!
سالها پیش راهها کج بود
گوئیا دلخوشی، سرِ لج بود
خصم، آتش به جانمان زده بود
مُهرها بر دهانمان زده بود
شادی از پیچ و تابِ غصه رسید
ناگهان، مرد خوب قصه رسید
پیر فرمود: ها! بزرگ شوید!
با خداتان حریف گرگ شوید
این وطن، دلپذیر شد، آرتین!
گربهی نقشه، شیر شد، آرتین!
نازنیم! به صبر، حد داریم
پسرم! دشمنان بد داریم
چقدَر نذر این حریم شدند
چقدَر کودکان، یتیم شدند
از دل جنگ تا دفاع حرم
ایل ما آبدیده شد، پسرم!
فصل غوغای فتنه کوب رسید
تازه، قصه به جای خوب رسید
اهل جان از حصار تن رفتند
بهر آرامش وطن رفتند
زخم خوردند تا "تو" غم نخوری
حیلهی خصم بدقدم نخوری
شب شکستن شده گناه چراغ
شاهدم: زخمهای شاه چراغ
در دلت گرچه داغ مادر توست
دست شاهِ چراغ بر سر توست
آه آرتین! امید ایرانی
پسرم! از تبار شیرانی
اینقدَر بغض در خیال مکن
پسرم! خصم را حلال مکن
ختم آشوب میشود پسرم!
حال تو خوب میشود پسرم!
سعی کن زودتر بزرگ شوی
شیر باشی حریف گرگ شوی
راز بغض دیار ما آرتین!
طفل معصوم و بی صدا آرتین!
اجرای موسیقی حسین حقیقی
در ادامه این رویداد حسین حقیقی با قطعهای به نام «هناس» که برای فیلمی سینمایی محصول سازمان سینمایی سوره به همین نام ساخته شده است به اجرای موسیقی پرداخت.
خواننده این اثر که با شعری از محمدمهدی سیار تولید شده، حسین حقیقی است و تنظیم و میکس و مسترینگ آن را حسن بابا انجام داده است. آهنگسازی اثر را نیز شروین معینی بر عهده داشته است.
شعر این قطعه به شرح زیر است:
هنوز همون آدمم خودت بیا ببین هنوزم عاشقم همین خودت بیا
ببین قرارمی هنوز بهارمی هنوز ببین که هرچی دارم و ندارمی هنوز
چه باورت بشه باورت نشه تو بیشتر از گذشتهها کنارمی هنوز
هنوز دست من تو دستای توئه خود تویی ببین کی میگه رویای توئه
نفس بکش هوامو ببین که زنده موندم
ببین که جون گرفتم همین که از تو خوندم
نفس بکش تو دستم بذار هواتو داشته باشم
نفس بکش تو قلبم میخوام صداتو داشته باشم
از من گرفتنت، اما تو با منی از دست نمیدمت حق گرفتنی
قول بده بیای بازم تو خواب من بگی هناسمی بگم هناستم
بگم هناستم بگم هناستم
پرچم بالا
در ادامه حسین حقیقی قطعه دیگری با عنوان «پرچم بالا» اجرا کرد که شعر آن را خود سروده است. در ادامه متن شعر این قطعه را با هم میخوانیم:
وقتی توی شناسنامهم اسمتو میبینم...
پرچمتو میچسبونم این بالا رو سینم...
من تورو دوسِت دارم میخوام اینو همه دنیا بدونه!
هرکی مثل من عاشق ایرانه با من اینو بخونه!
سینه سپر، سربالا... مشتا گره، پرچم بالا...
یک، دو، سه میخونیم ما حالا!
تا خون توو رگامه این پرچم همرامه!
درد تو دردامه ایران...
هرجا که دلگیرم دستاتو میگیرم!
ازت جون میگیرم ایران...
قسم به اون که پشت و پناهه!
روزای خیلی خوبی توو راهه...
پشت سربالاییهای دنیا یه سرازیری روبراهه
توو این روزای پر از نامردی بین این همه راه و بیراهه!
ما دل بستیم به نشون پرچم به نشونی که اسم اللهه!
سینه سپر، سربالا... مشتا گره، پرچم بالا...
یک، دو، سه میخونیم ما حالا...
تا خون توو رگامه این پرچم همرامه!
درد تو دردامه ایران...
هرجا که دلگیرم دستاتو میگیرم!
ازت جون میگیرم ایران...
همایون علیدوستی از شاعران طنزپرداز نیز در پایان این رویداد شعری با عنوان «بزبز قندی شاعر میشود» تقدیم کرد و رضا یزدانی هم شعری با مطلع «گشتند دشمنانت ویرانتر از همیشه / ایران من بمانی ایرانتر از همیشه» خواند.
نخستین شب این رویداد با عکس یادگاری و دسته جمعی شاعران شرکت کننده در آن به پایان رسید.
گفتنی است؛ همزمان با روز شعر و ادب پارسی رویداد ملی شعر و موسیقی «ایرانسرا» با حضور شاعران و هنرمندان شاخص کشور برگزار میشود. این رویداد در روزهای 27 و 28 شهریورماه، از ساعت 19 الی 21 در تالار سوره حوزه هنری برگزار میشود و حضور در آن برای عموم آزاد است.
علاقهمندان برای حضور در این رویداد میتوانند به تالارسوره حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، نرسیده به پل حافظ، ساختمان حوزه هنری انقلاب اسلامی مراجعه کنند.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات