چهارشنبه 7 آذر 1403

«دسته جدا افتاده‌ها»، داستان یک سرقت به سبک گدار

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
«دسته جدا افتاده‌ها»، داستان یک سرقت به سبک گدار

ساخته ژان لوک گدار بر اساس رمان ثروت احمق‌ها از دولورس هیچنز محصول سال 1964 اثری مهم در موج نوی فرانسه محسوب می‌شود؛ روایتی از یک سرقت با فرمی متفاوت که تعاریف مرسوم از پرداخت سینمایی را دستخوش تغییر کرده است.

فیلم سینمایی «دسته جدا افتاده‌ها / Band of Outsiders» ساخته ژان لوک گدار بر اساس رمان ثروت احمق‌ها از دولورس هیچنز محصول سال 1964 اثری مهم در موج نوی فرانسه محسوب می‌شود؛ روایتی از یک سرقت با فرمی متفاوت که تعاریف مرسوم از پرداخت سینمایی را دستخوش تغییر کرده است.

به گزارش «تابناک»؛ دوره دوم موج نو سینمای فرانسه بین سال‌های 1966 تا 1968 رخ داد. در این دوره گفتمان‌ها سیاسی‌تر شد. در این دوره اسطوره‌های بورژوازی از بین رفت و مسائلی مانند ازدواج و خانواده در فیلم‌ها مطرح نمی‌شد. به جای آن‌ها موضوعاتی مانند سیاست‌ورزی دانشجویان، بلوغ، مصرف‌گرایی و ویتنام در فیلم‌ها رواج یافت. رویه فیلم‌سازی در این دوره یعنی تکنولوژی آن، رویه اجتماعی یعنی مصرف را آشکار می‌کرد؛ به این معنا که دیگر فیلم‌های هالیوودی با تولیدات عظیم، سرمشق نبودند و دوربین روی دست، حذف ستاره‌ها و استودیو به عنوان ضد سینما در برابر فن آوری فیلم سازی در آمریکا، به روی کار آمد.

تنش‌های شخصی و پس از آن تنش‌های سیاسی که نسل‌های جوان‌تر با آن‌ها روبه رو بودند، درون مایه فیلم‌ها را تشکیل می‌داد. موج نو تلاش می‌کرد از سوژه‌های متفاوت و سبک روایت متفاوت در ساخت و تهیه فیلم استفاده کند و بر خلاف سینمای کلاسیک آمریکا، از ستاره‌های سینمایی استفاده نمی‌کرد و به همین دلیل استفاده از نابازیگر زیاد دیده می‌شود.

در این دوران گدار نیز نقش بسیار پررنگی داشت و آثارش همراستا به نگاه اعتراضی اجتماعی و سیاسی عصیانگرش حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشت. پربار‌ترین دوران کاری گدار، دهه 60 میلادی است. این کارگردان فرانسوی در آن دهه، برخی از درخشان‌ترین آثارش را آفرید؛ یکی از آن آثار، «دسته جداافتاده‌ها / Band of Outsiders / Bande part» محصول 1964 است؛ فیلمی که بر مبنای رمان «ثروت احمق‌ها» از دولورس هیچنز ساخته شده و از آثار مهم تاریخ سینمای جهان به شمار می‌رود.

گدار این فیلم 95 دقیقه‌ای را با بودجه‌ای 120 هزار دلاری در پاریس ساخت و در آمریکا نیز به نمایش درآمد؛ هرچند به اندازه‌ای که در اروپا مورد استقبال قرار گرفته بود، در این کشور با اقبال تماشاگران روبه رو نشد و سینمای او دست کم در آن دوران نتوانست میان عموم مردم مخاطبان وسیعی داشته باشد و نگاه تازه‌اش در سینمای آمریکا فراگیر شود.

اودیل (کارینا)، آرتور (براسور) و فرانتس (فری) در کلاس آموزش زبان انگلیسی با هم آشنا می‌شوند. اودیل به آرتور و فرانتس می‌گوید که مستأجر خانه عمه ویکتوریایش (کولپین) مقدار زیادی پول نقد در یکی از اتاق‌هایش نگه می‌دارد؛ پول‌هایی که متعلق به آقای استولتس، دوست عمه ویکتوریاست. آرتور، دوستش فرانتس و محبوبه او، اودی را متقاعد می‌کند تا پول‌های موجود در گنجه عمه ویکتوریا را بدزدند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند پس از اجرای نقشه و موفقیت در دزدی، با پول‌ها به آمریکا فرار کنند، ولی نقشه آن‌ها طبق برنامه پیش نمی‌رود و رویدادهای غیرمنتظره‌ای برایشان رخ می‌دهد. وقتی سراغ گنجه می‌روند، چیزی نمی‌یابند. آرتور، ادویل را کتک می‌زند و دست و پای عمه ویکتوریا را می‌بندد و او را در گنجه حبس می‌کند تا جای پول‌ها را بگوید؛ اما چندی بعد او را بی‌جان می‌یابد و این آغاز اوج گیری داستانی است که «ژان لوک گدار» به خوبی به تصویر کشیده است.

فیلم به روشنی مرز بین واقعیت و تخیل در آثار گدار نمایش می‌دهد. سه شخصیت اصلی از حومه پاریس می‌آیند، زندگی بی‌هدف دارند و نقشه دزدی را طرح‌ریزی می‌کنند که به خشونت می‌انجامد. حتی خانه‌ای که قصد سرقت از آن را دارند، شبیه خانه ارواح است. واقعیت و تخیل به گونه ای در هم می‌آمیزند که نمی‌توان آن‌ها را از هم تشخیص داد. آرتور خود را درگیر ماجرایی می‌کند که هجویه‌ای بر ماجراهای فیلم‌های جنایی هالیوودی به نظر می‌رسد؛ مرگ خودش نیز هجویه‌ای بر این ماجراست. در واقع وجوه تمایز بین کمدی و تراژدی کمرنگ شده‌اند.

برای سنجش اهمیت تاریخی «دسته جدا افتاده‌ها» ی ژان لوک گدار، باید بدانیم این اثر چهار سال پس از «به پیانیست شلیک کن» فرانسوا تروفو و سه سال قبل از «بانی و کلاید» آرتور پن ساخته شده است. هر دو فیلم دسته جدا افتاده‌ها و به پیانیست شلیک کن، تریلرهای کم بودجه سیاه و سفیدی فرانسوی هستند که از رمان های جنایی آمریکایی برای کالکشن مشهور سری سیاه که به فرانسوی ترجمه شده اقتباس شده اند، و در باکس آفیس هر دو سوی اقیانوس اطلس سر افکنده شدند. اما امروزه در ذهن مردم مظهر افتخار موج نوی فرانسه به شمار می روند.

در مقابل، بانی و کلاید، فیلم رنگی هالیوودی که تاثیر زیاد از این دو فیلم گرفته، یک موفقیت چشمگیر بود، و تصاویر شور انگیز از خشونت، جهت حرکت سینمای آمریکا را برای همیشه تغییر داد. همه این فیلم‌ها ترکیبی از تراژدی و شوخی، خشونت و عشق، به همراه لحن احساسی مبهم هستند. وقتی دسته جدا افتاده ها و به پیانیست شلیک کن برای اولین بار به نمایش درآمده بودند، تماشاگران نمی دانستند که چه چیزی باعث به وجود آمدن این ترکیب شده است، اما وقتی آنان بانی و کلاید را دیدند از این تضادها به وجد آمدند.

این ممکن است به خاطر رنگ فیلم، ستارگان، و تجملات آن باشد که آخری از همه مسحور کننده‌تر است؛ خشونتی پر زرق و برق، و روایت داستان سر راست تر. دلیل هرچه باشد، تماشاگران روی هم رفته بیش از منتقدان در سال 1967 برای دیدن فیلم انتظار می‌کشیدند. حتی می‌توان گفت هنگامی که فیلم‌های موج نو از ایجاد جذابیت برای بیننده عادی سر باز می‌زدند، نامتعارف بودن و جست و خیز سارقان مسلح بانک در بانی و کلاید واکنشی تلخ و شیرین گونه برانگیخت، که این نوعی پست مدرنیسم فیلم به وجود آورد.

«دسته جدا افتاده‌ها»، داستان یک سرقت به سبک گدار 2
«دسته جدا افتاده‌ها»، داستان یک سرقت به سبک گدار 3
«دسته جدا افتاده‌ها»، داستان یک سرقت به سبک گدار 4