دوشنبه 5 آذر 1403

دعوت امام حسین (ع) بر تحمل مصائب سخت واقعه کربلا

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
دعوت امام حسین (ع) بر تحمل مصائب سخت واقعه کربلا

حضرت زینب (س) در پاسخ به دعوت امام حسین (ع) به صبر پیشه کردن، فرمودند:«به گونه ای صبر می کنم که صبر از من خسته شود.»

شدت سختی مصیبت حضرت علی اصغر (ع)

مصیبت جگرسوز حضرت علی اصغر (ع) به قدری بر امام حسین (ع) سخت بود که آن حضرت در حالی که گریه می کرد، به خدا متوجه شدند و عرض کردند:«خدایا خودت بین ما و این قوم، داوری کن. آن ها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند ولی به کشتن ما اقدام می کنند.»

از جانب آسمان ندایی شنیدند:

«ای حسین (ع) در فکر اصغر نباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.»

شجاعت یاران امام حسین (ع) از زبان دشمن

شخصی در سپاه عمر سعد در کربلا بود و در کشتن شهدای کربلا شرکت داشت. مردی از او پرسید:«وای بر تو چگونه راضی شدید تا فرزندان رسول خدا (ص) را در کربلا بکُشید؟»

او در پاسخ گفت:«سنگ در زیر دندان تو باد، اگر تو هم در کربلا بودی همان کار را که ما کردیم، انجام می دادی، گروهی از یاران حسین (ع) بر سر ما ریختند، دست هایشان بر قبضه شمشیر بود و خود را به مرگ می انداختند، می خواستند یا از آبشخور مرگ بنوشند و یا بر مرگ چیره گردند و اگر ما دست از آن ها می کشیدیم جان همه افراد سپاه را گرفته بودند.»

سپس گفت:«ای مادر مرده! اگر جلو آن ها را نمی گرفتیم، چه می شد و چه می کردیم جز این که همه ما نابود شویم؟»

مصیبت وداع اول 

پس از آن که حضرت عباس (ع) به شهادت رسیدند، امام حسین (ع) غریب و بی یاور شدند و دیگر هیچ کسی را پیدا نکردند که از او یاری بگیرند، صدای گریه و ندبه بانوان حرم و کودکان را می شنیدند و در این هنگام، فریاد زدند:

«آیا کسی هست تا از حرم رسول خدا (ص) حمایت و دفاع کند؟ آیا فریاد رسی هست تا به امید ثواب الهی به فریاد ما برسد؟»

سپس با بانوان حرم و کودکان وداع کردند و آن ها را به سکوت و صبر دعوت کردند و سپس، فرمودند:«خواهرم! جامه کهنه و بی ارزش به من بدهید که در زیر لباس های خود بپوشم تا آن را از تنم بیرون می‌آورند و مرا برهنه نسازند.»

شلوار کوچکی برایشان آوردند و فرمودند: نه، این جامه کسی است که ذلت و خواری دامنگیرش شده باشد. سپس، جامه کهنه دیگری را گرفتند و پاره پاره کردند و زیر جامه هایشان پوشیدند. سپس، پارچه دیگری طلبیدند و آن را پاره پاره کردند و برای این که به غارت نبرند، آن را پوشیدند.

مصیبت وداع با امام سجاد (ع) 

هنگامی که امام حسین (ع) تنها ماندند، به هر سو نگاه کردند برای خود یار و یاوری ندیدند و صدا زدند: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (ص) حمایت و دفاع کند؟»

این سخن آن چنان جگرسوز بود که وقتی بانوان حرم آن را شنیدند صدای گریه شان بلند شد و در این هنگام، امام سجاد (ع) که سخت بیمار و در بستر بودند برخاستند و با زحمت از خیمه شان بیرون آمدند و ناتوانی شان به حدی بود که نمی توانستند شمشیر خود را حمل کنند.

حضرت ام کلثوم (س) فریاد زدند: به خیمه برگرد.

امام سجاد (ع) فرمودند:«ای عمه، مرا رها کنید تا در رکاب پسر رسول خدا (ص) با دشمن بجنگم.»

امام حسین (ع) متوجه شدند و فریاد زدند:«ای اُم کلثوم، او را نگهدار تا زمین از نسل آل محمد (ص) خالی نگردد.»

امام سجاد (ع) فرمودند:«پدر جان، ندای شما رگ های قلبم را بُرید و آرامش را از من ربود، خواستم به میدان آیم و جانم را فدایت کنم.»

امام حسین (ع) فرمودند:«پسرم! شما بیمار هستی و جهاد بر شما واجب و روا نیست و شما حجت و امام بر شیعیان من هستی، شما پدر امامان و سرپرست یتیمان و بیوه زنان هستی، شما باید آن ها را به مدینه برسانی و نباید هرگز زمین از حجت و امام از نسل من خالی بماند.»

وداع جانسوز امام حسین (ع) با سُکَینه (س)

حضرت سکینه (س) نزد پدر آمدند و صدا زدند:«ای بابا، آیا تسلیم مرگ شده اید، پس از شما به چه کسی پناه ببرم.»

امام حسین (ع) فرمودند:«ای نور چشم من چگونه کسی که یار و یاور ندارد، تسلیم مرگ نشود، ولی بدان که رحمت و یاری خدا در دنیا و آخرت از شما جدا نمی شود. دخترم بر فضای الهی صبر کن و شکایت نکن، دنیا محل گذر است ولی آخرت، خانه همیشگی است.»

وداع امام حسین (ع) با حضرت زینب (س)

امام حسین (ع) بانوان را دلداری دادند و امر به صبر کردند و فرمودند: خداوند شما را از دست دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را نیکو گرداند و دشمنان، شما را به انواع عذاب مبتلا خواهند کرد و در عوض این مصائب، خداوند متعال چندین برابر از مواهب خود را به شما عنایت می کنند و به زبان چیزی نگویید که موجب کاهش مقام ارجمند شما می شود.

حضرت زینب (س) گریه می کردند و امام (ع) به ایشان فرمودند: آرام باش ای دختر مرتضی، وقت گریه طولانی است.

همین که خواستند به عزم میدان، از خیمه بیرون آیند، حضرت زینب (س) دامن امام (ع) را گرفتند و صدا زدند:«برادرم! آهسته باش، توقف کن تا شما را سیر ببینم و با شما وداع کنم، آن وداع جداکننده ای که بعد از آن، دیگر ملاقاتی با شما نخواهد بود.»

«برادرم آهسته برو و قبل از مرگ، اندکی با ما باش، تا با دیدار شما، درون سوزان و سوز قلب پریشان و بی‌قرارم خنک گردد.»

حضرت زینب (س) از برادر دل نمی کَندند، به دست و پای برادر افتادند و بوسیدند و سایر بانوان حرم، آن حضرت را محاصره کردند و گریه می کردند و امام حسین (ع) آن ها را آرام می کردند و به خیمه برمی گرداندند و سپس، خواهرشان را به تنهایی طلبیدند و ایشان را دلداری دادند.

«سرانجام، امام حسین (ع) دستشان را بر سینه خواهرشان حضرت زینب (س) کِشیدند، زینب (س) آرام گرفتند و دیگر بی قراری نکردند.»

امام حسین (ع) به حضرت زینب (س) فرمودند:«افرادی که صبر می کنند، پاداش بسیار در پیشگاه خداوند دارند، صبر کنید تا به پاداش های الهی برسید.»

آن گاه حضرت زینب (س) خشنود شدند و اظهار سرور کردند و عرض کردند:«ای پسر مادرم، خاطرت شاد و چشمت روشن باد چراکه مرا آن گونه که دوست داری و خشنود هستی، خواهی یافت.»

زبان حال حضرت زینب (س) در این وقت این بود:

«بر چیزی که تلخ تر از تلخی گیاه صبر است، صبر می کنم و بزودی چنان صبر می کنم که نیروی صبر، از قدرت صبر من درمانده گردد.»

آری به گونه ای صبر کنم که صبر از من خسته شود.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری قرآن و عترت