دور تند تقلید در رسانه ملی / فرهنگ کپی شدنی نیست
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه قربانی رضوان؛ این روزها دیگر همه در این که میزان درصد عدم استقبال مخاطبان از برنامههای تلویزیون رسانه ملی سیری صعودی یافته است متفق القول هستند. درصدی سر به فلک کشیده که به دلایل مختلفی هر روز نگران کنندهتر بالا میرود؛ دلایلی همچون محتوای تکراری، پرداخت ضعیف به موضوعات، عدم جذابیت در ارائه محتوا و فرم و تقلیدهای مکرر و جزء به جزء! پدیدهی...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه قربانی رضوان؛ این روزها دیگر همه در این که میزان درصد عدم استقبال مخاطبان از برنامههای تلویزیون رسانه ملی سیری صعودی یافته است متفق القول هستند. درصدی سر به فلک کشیده که به دلایل مختلفی هر روز نگران کنندهتر بالا میرود؛ دلایلی همچون محتوای تکراری، پرداخت ضعیف به موضوعات، عدم جذابیت در ارائه محتوا و فرم و تقلیدهای مکرر و جزء به جزء!
پدیدهی کپی برداری از برنامههای خارجی سالهاست که به شیوهای خاص برای برنامه سازی تلویزیونی تبدیل شده است. شیوهای که مهمترین علت انجام آن برای جذب مخاطب بیشتر بیان میشود. مسئله کپی برداری از جمله شیوههای پذیرفته شده در سراسر دنیا است. به این شکل که کشوری یک نمونه اولیه و ایده آل را در اتاق فکر خود تدوین میکند و یک گروه خلاق برنامه ساز آن را در نمونه گسترده یک برنامه ملی میسازد. سایر کشورها پس از آنکه با حجم عظیم استقبال مخاطبان ملی آن برنامه مواجه میشوند با پرداخت حق کپیرایت به طراح ایده برنامه اصلی، اجازه استفاده و به عبارتی کپی برنامه را میپردازند. حقی که در ایران برای برنامه سازی قانون گذاری نشده است و دست برنامه سازان باز باز است تا هرچه میخواهند از برنامههای خارجی کپی کنند.
سالهای کمی از دورانی گذشته که برنامه سازان دست به تقلید از برنامههای خارجی میزدند و مخاطبان متوجه الگو گیری این برنامهها نمیشدند. اما امروز اگر برنامهای در رسانه ملی پخش شود به فاصله کوتاه چند ساعته در شبکههای اجتماعی الگو اصلی آن منتشر میگردد و معلوم میشود که از طراحی صحنه گرفته تا محتوای برنامه تقلیدی است.
اوایل مشخص شدن تقلیدی بودن برنامه و به قولی باز شدن دست برنامه ساز در کپی برداری برچسب عدم خلاقیت در ارائه محتوا و به نوعی شرمندگی برای برنامه ساز را همراه داشت. با گذشت زمان و تکرار مکرر برنامه سازی اقتباسی دیگر مخاطب به روبه رو شدن با این برنامهها عادت کرد. اما حالا امروز کار به جای رسیده است که دیگر برنامه ساز اجازهی رو شدن دست خود در تقلیدی بودن برنامه را نمیدهد و زحمت جستجو را از مخاطب کم میکند و خودش به تلقیدی بودن برنامه اش اعتراف میکند؛ اما این قول را میدهد که مخاطب با آنکه با برنامه کپی شده مواجه است، اما شاهد یک کپی خیلی خوب خواهد بود!
اما چرا این شیوه پذیرفته شده در جهان در کشور ما به شکل بی رویهای درحال استفاده است؟! تا کجا قرار است برنامههای جدید رسانه ملی الگوی از برنامههای خارجی باشند؟! این الگوبرداری به حدی رسیده که در اولین قسمت فصل جدید برنامه «دورهمی» مهران مدیری اینگونه اعتراف کرد که دورهمی کپی جزء به جزء یک برنامه خارجی است: «سعی کردیم خیلی خوب کپی کنیم.» این اعتراف مدیری به کپی سازی نه از روی احترام به مخاطب بلکه از سر آگاهی به این نکته است که امروز دیگر نمیشود چراغ خاموش کپی کرد و ادعای خلاقیت داشت، چون خیلی زود مچ برنامه ساز باز میشود!
از طرفی اعتراف به تقلیدی بودن برنامه با این توجیه که مشابه این دست برنامهها در همه جای جهان تولید میشود بسیار مضحک است. زیرا اگر در دیگر کشورها تقلیدی در برنامه سازی صورت میگیرد با رعایت قانون کپی رایت است. بعلاوه این کشورها در تقلیدهای خود خلاقیت و نوآوری را کنار نمیگذارند و الگوبرداری تنها از روی فرم انجام میگیرد. دروهمی 5 فصل دوام آورد و حالا در قالب مسابقهای تلویزیونی با همان برند «دورهمی» فصل جدید خود را آغاز کرده است. این تکیه زدن بر برند دورهمی و مهران مدیری نشان میدهد که تلویزیون هنوز در برهوت برنامه سازی خلاقانه گرفتار است و با همان نام و نشان و روال آشنای کپیسازی دست به ساخت برنامه زده است. برنامهای که تقلید از مسابقه آمریکایی «Mental Samurai» است.
*س_ فرهنگ را نمیتوان کپی کرد!_س*در بحث الگوگیری و تقلید مهمترین مسئله سنخیت فرهنگی برنامه الگو گرفته شده است. هر کشور میتواند مورد هجوم نفوذ فرهنگی سایر کشورها باشد. در این راه نیز ابزارهای مختلفی به کار گرفته میشود که از جمله آن میتوان به رسانه تصویری اشاره کرد. این الگوگیریها خطر تهاجم فرهنگی از طریق صداوسیما به عنوان مهمترین رسانه جمهوری اسلامی ایران را دو چندان کرده است. صداوسیما بعضا بدون آنکه بداند درحال معرفی فرهنگ جوامع غربی شده است. برنامههایی داخلی که با الگوگیری شلخته خود تنها به محلی برای معرفی برنامههای درجه یک خارجی شده اند و مخاطب را برای دنبال کردن نمونه اولیه آن به منبع اصلی راهنمایی میکنند. جدای از الگوی گیری شلخته باید به تقلید از برنامههایی که جنبه سیاسی نیز پیدا میکنند اشاره کرد.
به طور مثال برنامه «سیم آخر» که چند وقتی است از شبکه سه سیما درحال پخش است. این برنامه در ابتدا با نام بمب معرفی شد، اما بعد از گذشت چند وقت تغییر نام داد. چند قسمت از این برنامه پخش شده بود که مشخص شد این برنامه نیز از دسته برنامههای تقلیدی سیما است، آن هم تقلید از برنامه کانال 12 تلویزیون اسراییل!
"ایدو روزنبلوم" مجری مسابقه اصلی "بوم" که 6 سال پیش از کانال 12 تلویزیون اسراییل پخش میشد با ابراز شگفتی از درنوردیده شدن ایده این مسابقه در مرزهای بین المللی حتی در ایران، درباره تقلید شبکه تلویزیونی ایران از این ایده مسابقه "بوم" به تایمز اسراییل گفت:«چه قانونی چه غیرقانونی در نهایت آخر شب مردم ایران و اسراییل از مسابقهای لذت میبرند که موضوع اصلی آن خنثی کردن بمب است.»
او افزوده: «من هیچ گاه فکر نمیکردم که این ایده به قدری سرگرم کننده و جذاب باشد که باعث شود ایران دست خود را روی بمب اسراییلی بگذارد... این قدرت فرهنگ و سرگرمی است که میتواند روی شکافها پل زده و باعث کاهش تنش از راههای غیرقابل تصور شود.» باید دید این الگوبرداری تا کجا قرار است به بهانهی جذب مخاطب پیش برود و گاها آغشته به سیاسی کاریها نیز بشود؟!
نگرانیها بیشتر از این رو است که گام بعدی اقتباس از طراحی صحنه و فرم برنامههای این کشورها، الگوبرداری از محتوای آنها باشد. از آن جا که ابزارهای فرهنگی هر جامعه با خواستگاه فرهنگی همان جامعه متناسب است، محتوای تولیدی این ابزارها هم متناسب با همان فرهنگ خواهد بود. به این علت تقلید و کپی محتوای برنامههای خارجی میتواند شاهراه ورود فرهنگ کشور مبدا به کشور مقلد باشد.
اگر این نوع نگاه مقلدانه صرف ادامه داشته باشد نه تنها به خود اصحاب رسانه و تلویزیونیها ضربه میزند بلکه مخاطب با با نسخه اصلی با کیفیت برنامهها آشنا میکند. نسخههایی که به راحتی برای تماشا در دسترس هستند و مخاطب ایرانی را مهمان فرهنگ خارجی میکنند. فرهنگی که آرام آرام میتواند در صورت ادامه داشتن بی توجهی مسئولان در آداب ایرانی رسوخ کند و ریشه بدواند.
*س_ تقلید خوب، تقلید بد!_س*با نگاهی به آنچه رسانه ملی از قاب تلویزیون به عنوان برنامههای سرگرمی و تفریحی در چند ماه گذشته ارائه کرده است میتوان میزان درصد الگوگیری برای ساخت برنامهها را متوجه شد. چند سالی است که برنامه «عصر جدید» جدای از مجری آن که شخص شناخته شدهای است از سوی مخاطبان به علت جذابیت محتوایی و فرم آن مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه نمونه تقلیدی برنامه آمریکایی American got talent است. در واقع عصر جدید با ایرانیزه کردن این برنامه در محتوا و تقلید جزء به جزء آن در فرم مخاطبان زیادی را جذب کرده است.
«اعجوبهها» با اجرای نه چندان قابل توجه مهران غفوریان برنامهای با موضوع رقابت کودکان برای کشف استعدادهایشان بود. برنامهای که پیش از آن در ایران نمونه نداشت، اما خیلی زود مشخص شد که نمونه کپی شده برنامه استیو هاروی، مجری آمریکایی، با عنوان «کلهگندههای کوچک Little Big Shots» است. اعجوبهها را میتوان یک تقلید بزرگ و اعجوبه از الگوی آمریکای خود دانست، چون هم در محتوا و هم در فرم عاری از خلاقیت و شیوهی نو در ارائه بود. به این تقلید سرتاسری میتوان اجرای ضعیف مهران غفوریان را هم افزود تا به راحتی یک برنامه با هزینه مالی سنگین هم تقلیدی باشد و هم ازسوی مخاطب کاملا رد شود.
مسابقه «زوجینو» با اجرای باربد بابایی، در ادامه موج این سالهای کپی سازی تلویزیون تقلیدی از مسابقه خارجی family feud است. برنامهای که در دکور و رنگ مبل و تیپ مجری هم مانند الگوی خارجی عمل کرده و بدون توجه به لزوم بازنگری محتوایی به مرحله اجرا رسیده و حتی با اثرات مخرب فرهنگی نیز همراه شده. از جمله این موارد برخورد عادی و گاها صمیمانه مجری با شرکت کنندگان خانم و بی توجهی به شان شرکت کنندگان خانم برای ایجاد موقعیتهای طنز اشاره کرد.
«مسابقه ایران» با اجرای سام درخشانی با کپی از مسابقه خارجی Pressure pad، فصل اول دورهمی با کپی از برنامه هندی Comedy nights with kapil، «برنده باش» با الگوگیری از «Who Wants to Be a Millionaire»، ساخته شده اند. اینها نمونهی از برنامههایی است که رسانه ملی با ساخت آنها توانسته مخاطبان را پای تلویزیون بکشاند. برنامههایی که همه نمونه خارجی هستند و هرکدام به فراخور با تغییری جزئی در فرم و محتوا ایرانیزه شده اند.
اما جای برنامههای خلاقانه ملی در میان این برنامهها خالی است. با این وجود میتوان به برنامههایی همچون «خندوانه» که حالا بعد از چند فصل باز هم توانسته روی پای خود بایستد اشاره کرد. ایده اولیه خندوانه و آیتمهای خاص آن را میتوان نمونه قوی از برنامههای خلاقانه و فکرشده رسانه ملی حساب کرد. با آنکه این روزها خندوانه گرفتار تکرار در محتوا و فرم اجرا شده است، اما ایده اولیه آن و روزهای پر بیننده اش را نمیتوان نادیده گرفت.
برنامه «رخداد» که این روزها از شبکه افق پخش میشود نیز از جمله برنامههای نو با ایده داخلی است. برنامهای با محوریت سیاسی که شرکت کنندگان در آن اطلاعات سیاسی خود را محک میزنند. از میان برنامههای ایرانی با ایدهای نو میتوان به مستند مسابقه «خانه ما» نیز اشاره کرد. خانه ما چند سالی است که با محوریت پرداخت به مسائل اقتصادی با رویکردی خانواده محور مسابقه سرگرم کننده و درعین حال آموزندهای را ارئه میدهد.
با نگاهی به میزان برنامههای تولید شده در چند ماه گذشته میتوان نتیجه گرفت که درصد برنامههایی که الگویی از نمونههای خارجی هستند بسیار بالاتر از برنامههای خلاقانهی داخلی است. نگاه به میزان درصد استقبال مخاطبان از هر دو نمونه نشان میدهد که اگر مسئولان احتمام بیشتری را برای تولید برنامههای داخلی بگذارند و به برنامه سازان برای ساخت برنامههای دست اول اعتماد کنند میتوانند به اندازه برنامههای الگوگیری شده مخاطبان را جذب خود کنند. شاید فرایند جلب و اعتمادسازی برای مخاطب فرایند طولانی را سپری کند، اما رسیدن به روزی که برنامهسازان ایرانی خود صادرکننده ایدههای برنامه سازی باشند دور از دسترس نیست.
*س_ تا کی کپی کاری؟!_س*عواملی همچون ناتوانی در مدیریت بودجه و تخصیص بهینه منابع، عدم مدیریت درست بر بخشهای اجرایی مختلف، یا رسوخ فرهنگ غلط بیگانه در خود فیلم سازان و اصحاب رسانه و یا مواردی از این دست از جمله علتهای افزایش کپی سازیهای این دوران بوده است
. تنها راه حل برون رفت از این معضل اعتماد به جوانان باانگیزه و دغدغهمند حوزه فرهنگ است. جوانان خلاقی که ایدههای نابی که متناسب با شان و فرهنگ مردم ایران است را در دست دارن و تنها چشم به راه حمایت مسئولین اند. برنامههایی داخلی که بتواند عامل نزدیکی ما با همسایه هایمان شوند و به شکلی غیر مستقیم به معرفی تواناییها و حتی جذب توریست فرهنگی اجتماعی بپردازند.