دیگه تمومه ماجرا؟ و چند پیشنهاد
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.
به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: این روزها اگر کسی در اینستاگرام محصور باشد بدون تردید احساس می کند شهر توسط تروریست های وطنی اشغال شده است و جدی جدی «دیگه تمومه ماجرا».
غرض این متن اهل توهم نیست. برخی واقعا توهم زدهاند. مثل جریان جاهل برانداز که برای رفتن جمهوری اسلامی، تاریخ گودبای پارتی هم تعیین کردند؛ هرچند این روزها دستمایه طنز و تمسخر شدند. اما بخشی از جامعه ممکن است واقعا سندرم «مابیشماریم» را باور کنند. غرض این متن این گروهند. اما باید چه کرد؟
قبل از چه باید کرد، 2فرض را توجه کنیم:
فرض یکم: اغتشاش اخیر اساسا منشا ذهنی دارد. جنگی کاملا شناختی. کف خیابان شما را به خطا نیندازد. اغتشاش هم ساخته شده است برای تکمیل تصویر ذهنی. تصویری که سالهاست روی آن کار کرده اند. تصویر سازی برای هیولاسازی؛ اینکه هر ضعف و آسیبی در جامعه می بینید به حاکمیتی هیولاسیرت مرتبط است. عصبی کردن مردم، پروژه چندین ساله رسانه های اهریمنی است. اما این پروژه یک حلقه کم داشت. آنهم سرریز شدن این خشم اجتماعی در کف خیابان تا برای همه باور عمومی ایجاد شود که «دیگه تمومه ماجرا». به همین دلیل هم اغتشاش را محلی ترتیب دادند تا با کمترین هزینه انبان تصویری و رسانه ای شان تکمیل شود.
با این فرض، کل پروژه جریان برانداز یک جمله است: تحریف و قلب واقعیت. برای تغییر واقعیت اگر بهانه پیدا نکنند، دروغ می گویند مثل آب خوردن.
فرض دوم: ما همواره جماعتی از جامعه مومنین و انقلابی داشته و داریم که تمایل دارند در هر حادثه ای که نظام را تهدید می کند مثل فتنه 88 و آشوب 98 و غیره در وسط معرکه باشند و از کشور صیانت کنند. اما نقش آفرینی این جریان در این دوره باید تغییر کند. اساسا این اغتشاشات نیاز به حضور میدانی مردم ندارد؛ ناجا با تدبیر و سعه صدر، ماموریت خود را انجام می دهد. اما چه کنند؟
مطابق فرض اول ما با یک جنگ شناختی مواجهیم. اغتشاشات نیز برای کمک به همان جنگ ذهنی است. پس مردم عادی نیز باید در همان میدان آرایش جنگی بگیرند.
اما چه کنند؟ چند پیشنهاد:
یکم. هرکس در هر گروه فامیلی و دوستانه مارپیچ سکوت را شکسته و تلاش کند این پروژه ذهنی را افشا کند. پروژه ای که این روزها مهمترین ویژگی اش پمپاژ جنونآمیز دروغ به مردم است.
دوم. ائمه جماعت و گروه های تبلیغی، فرصت مساجد و هیئت های خانگی و هفتگی را دست کم نگیرند. بسیاری از حقایق در صفوف نماز و جشن و عزا باید تبیین و آشکار شود.
سوم. حضور در مدارس و دانشگاه ها. اساتید و معلمان و مربیان تربیتی و هرکس دیگری تلاش کنند این جریان جاعل رسانه ای را افشا کنند. امروز حقیقت روشن است تنها باید به دست مخاطب برسد.
چهارم. در هر جمعی هستید سکوت را بشکنید. اتوبوس و تاکسی و مترو و صف نان و غیره؛ با ادب و نزاکت و بدور از جدال و محاجه. کافیست ظلم ها و هتاکی ها و خشونتهای این جریان را برای مردم فهرست کنید. این روزها همه از صدمه اغتشاش به زندگی ها و کسب و کارها عصبانی اند.
پنجم. در هر سطحی می توانید در فضای مجازی فعال شوید. ولو در حد یک کامنت. هم در نقد ها و هم حمایت از افرادی که میداندار هستند. امروز صیانت از افراد مردد در فضای مجازی یک ماموریت انسانی است. چه بسا بسیاری از جمله سلبریتی ها در فشار کامنت های سازمان یافته و هجمه رباتیک، مستاصل شوند و تغییر موضع دهند.
توضیح یک خط است: مسیر اصلاح در نقد و اعتراض است نه جنگ و آتش.
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.