رابطه پنهانی با منشی 18 ساله / 7 سال هر شب مرا به باغش می برد!
نمی خواهم خودم را به خاطر بلاهایی که به سرم آمده است بی تقصیر قلمداد کنم و به یقین مقصر اصلی بروز این بدبختی ها خودم هستم، اما صاحبکارم هم از شرایط خاص و وضعیت مبهم زندگی من..
نمی خواهم خودم را به خاطر بلاهایی که به سرم آمده است بی تقصیر قلمداد کنم و به یقین مقصر اصلی بروز این بدبختی ها خودم هستم، اما صاحبکارم هم از شرایط خاص و وضعیت مبهم زندگی من سوءاستفاده کرد و حالا بعد از 7سال تازه فهمیده ام که جوانی و آینده ام تباه شده است...
به گزارش عرشه آنلاین، دختر 25ساله که برای اعلام شکایت از صاحبکارش به کلانتری شهیدنواب صفوی مراجعه کرده بود، در حالی که اشک می ریخت و مدام بر روزهای گذشته اش افسوس می خورد به مددکار اجتماعی کلانتری گفت: فریب چرب زبانی و وعده و وعیدهای توخالی صاحبکارم را خوردم و او با معتاد کردن من، همه آرزوهای دوران جوانی ام را نابود کرد. این دختر ادامه داد: در یک خانواده 5نفره به دنیا آمدم و 2خواهر بزرگ تر از خودم داشتم که آن ها ازدواج کردند ولی خواهر بزرگم که به موادمخدر آلوده شده بود از همسرش جدا شد.
این در حالی بود که متأسفانه من هم پایبند به مسائل اخلاقی و شرعی نبودم و هیچ گاه به آموزه های دینی توجهی نکردم. حتی در دوران تحصیل هم چنین وانمود می کردم که انسان باید مانند غربی ها آزاد باشد و هر طوری که دلش می خواهد در جامعه رفتار کند.
همه این تفکرات هم از آن جا نشأت می گرفت که من راهنمای درستی در خانواده ام نداشتم. مادرم اعتیاد شدید به موادمخدر داشت و همواره درگیر مشکلات مواد مصرفی اش بود، پدرم هم سکته مغزی کرده بود و کاری به کسی نداشت.
همین آزادی عمل در خانه موجب شده بود تا با آرایش های غلیظ و پوشیدن لباس های کوتاه و تنگ خودم را در نظر دیگران زیبا جلوه بدهم.
بعد از گرفتن دیپلم و برای یافتن شغل روانه بازار شدم تا این که صاحب یک فروشگاه لباس با دیدن وضعیت ظاهری ام قبول کرد که به عنوان منشی در مغازه اش کار کنم. حدود 2ماه بعد از این ماجرا، فهمیدم که صاحبکارم با ریختن قرص های متادون در فلاسک چای مرا معتاد کرده است به طوری که هنگام نشئگی هر کاری می خواست برایش انجام می دادم.
او با چرب زبانی مرا فریب داد و عنوان کرد که همسرش دارای بیماری ام اس است و قصد دارد با من ازدواج کند و همین موضوع هر روز وابستگی مرا به او بیشتر می کرد. آن زمان 18سال بیشتر نداشتم و هر شب بعد از تعطیلی مغازه، صاحبکارم مرا به باغ ویلایی اش می برد که در آن جا کم کم مرا به موادمخدر هم آلوده کرد و حالا بعد از گذشت 7سال که مورد سوءاستفاده های او قرار گرفته ام و جوانی ام تباه شده است، تازه می فهمم که او به عمد مرا معتاد کرد تا با دادن حقوق یک شاگرد معمولی و وعده ازدواج مرا مورد سوءاستفاده قرار دهد. حالا که به خود آمده ام می بینم که چقدر در اشتباه بودم و چگونه زندگی ام را به تباهی کشانده ام. به همین دلیل می خواهم از صاحبکارم که مرا به روز سیاه نشانده است شکایت کنم.
منبع: خراسان
هم اکنون دیگران می خوانند-
منتظر شهریور جهنمیتر از هرسال باشید / پیش بینی یک اتفاق ناخوشایند در شهریورِ
-
خداحافظ چلوکباب!
-
تصویر جنجالی از «ثریا قاسمی» در نقش همسر پیامبر
-
اتفاق هولناک در تهران / مرگ دو کودک در بوستان زیتون + عکس
-
ضربالاجل ثبت احوال برای تعویض شناسنامههای قدیمی | هزینه تعویض شناسنامه های جلد قرمز
-
ماجرای اسیدپاشی یک زن روی صورت داریوش خواننده + عکس
-
آزارجنسی پسربچه 12 ساله / اقدام شیطانی 2 مرد خارجی در کرج