رجزخوانی محمدرضا ترکی برای عاملان جنایت کرمان و صهیونیستها
محمدرضا ترکی استاد دانشگاه و و شاعر نام آشنای کشورمان در واکنش به جنایت کرمان و شهادت تعدادی از هم وطنانمان دو شعر سروده است.
به گزارش خبرنگار دین تسنیم، محمدرضا ترکی استاد دانشگاه و و شاعر نام آشنای کشورمان در واکنش به جنایت کرمان و شهادت تعدادی از هم وطنانمان دو شعر سروده است. شعر اول که رجزخوانی شب نام دارد، در ادامه میآید:
چنین آواز میخواند شب تاریک: «تاریکید و در ظلمت نهان، ما نه شما از نسل بیقدران تاریخید و پست و رایگان، ما نه
شروع قصه با خون بود و خنجر در کف قابیل و... زاغ مرگ شما عادت به مردن داشتید از اول این داستان، ما نه
و از هر قطره خون شما، نیلوفری رویید از آن روز سیهپوشان این دشت جنون گشتید چون نیلوفران، ما نه
دهان واکرد هرجا زخم تیغی، بیمحابا بر شما خندید نه از دشمن که حتی خوردهاید از دوستان زخم زبان، ما نه
شما قامت به خون بستید، چون منصور در آن رکعتان عشق در آن ساعت که میدادند بر گلدستههای شب اذان، ما نه
هزاران تن اگر بر خاک افتد از شمایان، هیچ باکی نیست به رگبار و به طوفان انسها دارید چون برگ خزان، ما نه
یقیناً گوشهای بسته دنیا بدهکار صداتان نیست اگر فریادتان پیچیده باشد در زمین و آسمان، ما نه
ندایی از گلوی ما برآمد، هر طرف پیچید چون تندر شما بر شعله میپیچید، همچون شمعهای نیمهجان، ما نه
یقیناً خون ما رنگینتر است از خونتان، هرچند گستردهست شبیه دشتهای ارغوان، خون شما تا بیکران، ما نه
ولی ما مثل شب بیانتهاییم و پر از راز و هراسآور شما خورشید هم باشید میگردید در ظلمت نهان، ما نه...!»
رجز میخوانَد اینسان شب، کریه و تلخ و رعبآور، ولی دارد هراسآلوده، پنهان، سوزها و لرزها در استخوان، ما نه
که ما با کاروان عشقورزان از دل تاریخ در راهیم به پایان میرسد با خستگی، با مرگ، راه کاروان، ما نه!
شعر افشین علا در پاسخ به اهانت علی کریمی: کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟ غذا و شربت نذری نشانه شرف استشعر دوم این شاعر که از کنعان تا کرمان نام دارد نیز در ادامه میآید:
از آن زمان که گرگ شدید و برادری از آنِ خویش را در چاه مظلمه افکندید تا این زمان که اینهمه کودک را در غزه در چاه خون و مرگ نگون کردید کودککشیست رسم شمایان!
خشم خدای یوسف و بنیامین نفرین تلخ مریم و موسیتان تا قرنهای قرن آواره کرد و خسته و سرگشته تا با شما چه کند آهِ این مادران این کودکان این دیدگان ابری ترگشته!
دیگر نمیرهاندتان این بار از شومناکی این نفرین فرمان و عاطفه کوروش ای قوم پربهانه کودککش!