چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403

رد پای «مردم» را در این اعتراض‌ها نمی‌بینم / اعتراض، قواعدی دارد و فرد معترض، این‌چنین رفتار نمی‌کند

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
رد پای «مردم» را در این اعتراض‌ها نمی‌بینم / اعتراض، قواعدی دارد و فرد معترض، این‌چنین رفتار نمی‌کند

مهدی جمشیدی گفت: آنچه که دیدیم، «اغتشاش» و «شورش» بود، نه «اعتراض». معترض، به دیگران آسیب نمی‌زند و اموال عمومی را تخریب نمی‌کند و شعارهای ساختارشکنانه و حتی ضد دین، سر نمی‌دهد. اینان به دنبال یک «جرقه» برای حمله بودند و این مرگ، همان جرقه بود.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ با اعلام خبر فوت مهسا امینی بعد از فراخوانی در گشت ارشاد، اعتراضات گسترده در نقاط مختلف کشور شکل گرفته و در بسیاری از نقاط به اغتشاش و درگیری کشیده شده است. اما منشا این اعتراضات، عوامل گسترش ناگهانی آن و راهکارهای درست رویارویی با آن، موضوعاتی مهم و پیچیده است که بررسی آنها، نیازمند دریافت نظر نخبگان است.

آنچه در پی می‌آید، مصاحبه ای با «مهدی جمشیدی» عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است: چه شد که فوت خانم امینی منجر به این میزان اعتراض شد؟ جریان اغتشاش در کمین نشسته بود و مترصد شکار بود. ما این طعمه را در اختیار او قرار ندادیم، چون مسأله، «واقعیت» نیست، بلکه «روایت از واقعیت» است مهدی جمشیدی: اولاً، من معتقدم که جریان اغتشاش در کمین نشسته بود و مترصد شکار بود. ما این طعمه را در اختیار او قرار ندادیم، چون مسأله، «واقعیت» نیست، بلکه «روایت از واقعیت» است؛ یعنی واقعیت، چه خوب و چه بد، او می‌خواست آن را به نفع خود مصادره کند و از «هیچ»، فاجعه ببافد. علت این مرگ، همچنان مبهم است، درحالی‌که از همان «لحظه نخست»، تیر اتهام به سوی پلیس امنیت اخلاقی روانه شد. بنابراین، هرگز نباید به این واکنش‌ها، خوشبین بود و آنها را حمل‌برصحت کرد. من در تحلیل‌هایم، بسیار کم از «فرضیه توطئه» استفاده می‌کنم، اما در اینجا، شواهدی وجود دارد که نمی‌توان نسبت به آنها بی‌تفاوت بود. ثانیاً، اعتراض‌های مجازی، «مجازی» هستند؛ یعنی در دیده مخاطب، «بزرگ» جلوه می‌کنند و ما «تصور» می‌کنیم در امتداد این ماجرا، موج اجتماعی بزرگی شکل گرفته است، درحالی‌که بسیار از کنکاش‌ها و جستجوها، چیزی بیش از اطلاع‌یافتن از «اصل داستان» نیستند. مسأله جامعه ایران، نه این مرگ است و نه عملکرد پلیس امنیت. می‌خواهند ما را در «محاصره کج‌روایت‌ها» قرار بدهند تا دچار «اختلال محاسباتی» شویم. مطالبه مردم در این اعتراضات چیست؟ آیا صرفا موضوع، حجاب و گشت ارشاد است یا موارد دیگری است؟ جمشیدی: اولاً من رد پای «مردم» را در این اعتراض‌ها نمی‌بینم. آنچه که مشاهده می‌کنیم، جماعت «بسیار اندک و ناچیز» ی هستند که در گوشه‌وکنار، می‌کوشند با قتل و جنایت و تعدی و آتش‌افروزی و وحشی‌گری، «توجه مردم» را به خود جلب کنند، اما خوشبختانه، مردم به آنها اعتنا نکردند. این جریان در جذب مردم، ناکام ماند و نتوانست به یک «جنبش مردمی» تبدیل بشود. پس نباید اینان را «مردم» قلمداد کرد. ثانیاً، اینان «معترض» هم نیستند؛ چراکه اعتراض، قواعد متفاوتی دارد و فرد معترض، این‌چنین رفتار نمی‌کند. در همین ماه‌های اخیر، ده‌ها تجمع اعتراضی در نقاط مختلف کشور در زمینه اقتصاد برگزار شد، اما به این وضع نینجامیدند. آنچه که دیدیم، «اغتشاش» و «شورش» بودیم، نه «اعتراض». معترض، به دیگران آسیب نمی‌زند و اموال عمومی را تخریب نمی‌کند و شعارهای ساختارشکنانه و حتی ضد دین، سر نمی‌دهد. اینان به دنبال یک «جرقه» برای حمله بودند و این مرگ، همان جرقه بود. برای آنها مهم نیست که «علت مرگ» چیست، بلکه مهم این است که از آن، «بهره‌برداری حداکثری» کنند و بتوانند مردم را در امتداد حرکت خود، بسیج نمایند. ازاین‌رو، مشاهده می‌کنید که از یک مرگ مشکوک، «نفی تمامیت ساختار» را نتیجه گرفتند. روشن است که صداقتی در میان نیست و به این مسأله، به چشم یک «بهانه» و «دستاویز» می‌نگرند و می‌خواهد ماهی خویش را از آبی که گل‌آلود کرده‌اند، صید کنند. نباید گمان کرد که علت، نظام بود. «اراده پیشینی» وجود داشت، اما حماقت‌شان موجب شد از همان آغاز، دست به سلاح بردند و تخریب کردند چرا این اعتراض در بسیاری موارد به درگیری و اغتشاش کشیده شد؟ جمشیدی: از «آغاز»، هدف همین بود که درگیری خشن ایجاد کنند و امنیت جامعه را بفرسایند. پیام‌هایی که در همان نقطه نخستین ساخته شد، حاکی از این بود که قصد «تخریب» و «ساختارشکنی» و «هرج‌ومرج» دارند و به کمتر از «درگیری» و «نزاع خیابانی» راضی نمی‌شوند. کسی که مواجهه سخت را «آغاز» کرد، نیروهای گروهکی و وابسته بودند، نه نظام. نظام در برابر بدترین تخریب‌ها و اغتشاش‌ها، «مدارا» ورزید و «نجابت» به خرج داد، اما طرف مقابل، هرچه که توان داشت را برای «شدت‌بخشیدن» و «التهاب‌آفرین» به کار بست و فاجعه‌ها آفرید. در اینجا نیز نباید گمان کرد که علت، نظام بود. «اراده پیشینی» وجود داشت، اما حماقت‌شان موجب شد که حتی روند را به صورت «تدریجی»، غلظت و نبخشند، بلکه از همان آغاز، دست به سلاح بردند و تخریب کردند. از طرف دیگر، «همراه‌نشدن مردم» با اینان نیز بر خشم‌شان افزود و کوشیدند با خشونت و سبعیت، «نقص مردمی» و «خلاء اجتماعی» خویش را جبران کنند. طیف سنی، اجتماعی، طبقاتی شرکت‌کنندگان در این اعتراضات را چگونه می‌توان توصیف کرد و حضور این طیف، نشانه چیست؟ جمشیدی: مصاحبه‌ها و مشاهده‌ها نشان می‌دهد این اغتشاش‌ها، مشتمل بر دو لایه است: یک لایه عبارت از نیروهای «گروهکی» و «اجیرشده» که نقش هدایتی و سازمان‌دهی دارند و اغلب در پشت صحنه هستند؛ دیگری نیروهای «دهه هشتادی» که از طریق شبکه‌های اجتماعی غربی، سازمان‌دهی شدند و فریب خوردند. این عده، «بسیار اندک» هستند و این نشان می‌دهد که برخلاف تصور رایج، دهه هشتادی‌ها در برابر انقلاب نیستند. آن‌همه سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی، در نهایت به این نقطه رسیده که از میان انبوه نسل دهه هشتادی، «عده بسیار ناچیزی» جذب می‌شوند. از طرف دیگر، همین عده نیز «هویت ضدانقلابی» ندارند و مخالفت‌شان، «جنبه ایدئولوژیک» ندارد، بلکه بیشتر «هیجان‌زده» و «بازی‌خورده» و «سرگردان» هستند؛ چنان‌که پس از دستگیری، به‌راحتی می‌شکنند و اظهار پشیمانی و انفعال می‌کنند. نقش زنان در اعتراضات فعلی چه تفاوتی با گذشته دارد و این چه تاثیری بر روند آن می‌گذارد؟ جمشیدی: اغتشاش، هویتی ندارد که «طبقاتی» و «شأنی» باشد و بتوان گفت «زنان» در آن چگونه بودند. این اغتشاش، «خصوصیت زنانگی» نداشت و با این برش و از این زوایه نمی‌توان آن را فهمید. زن و حقوق زن، فقط همان «جرقه ابتدایی» بود و بس. از این مرحله به بعد، اغتشاش از نقطه آغاز خویش فاصله گرفت و درون و باطن خویش را آشکار کرد و نشان داد که مسأله‌اش، مواجهه با «اصل و اساس نظام جمهوری اسلامی» و «هویت دینی جامعه ایران» است. این هم از حماقت و خامی این جریان بود که ناگهان و دفعی، خویش را بیرون ریخت و آرزوهایش را در سطحی تعریف و آشکار نکرد که بتواند مردم را با خود همراه کند. آیا میل به خشونت در نسل جوان فعلی، بیشتر از گذشته شده؟ چرا؟ جمشیدی: در بخشی از نسل جوان این‌گونه است و این برخاسته از محتوای رسانه‌هاست. رسانه‌ها، نسل جوان را به سوی «خشونت» سوق می‌دهند و «تخریب» و «بی‌منطقی» و «وحشی‌گری» را ترویج می‌کنند. ابرانسان رسانه‌های نوپدید، انسانی است که همواره، «حمله‌ور» و «مهاجم» و «متجاوز» است. در یکی از مصاحبه‌ها، یکی از جوانان اغفال‌شده، تصریح کرد که بسیار از شخصیت سریال «یاغی»، متأثر است؛ سریالی که هم‌اینک از شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود. ما از تأثیر زیرپوستی و ناپیدای این الگوسازی‌ها و خط‌دهی‌ها غافلیم. از نیروی انتظامی انتظار می‌رفت و همچنان نیز می‌رود که هرچه بیشتر بگوید و توضیح بدهد و روشنگری کند و تصور نکند که کار میدانی، کافی‌ست رویکرد مسئولان کشور در این موضوع چطور بوده و چگونه می‌شد عملکرد بهتری در کاهش نارضایتی و خشونت و افزایش اعتماد عمومی ارائه داد؟ درست است که اعتماد سیاسی در اثر کارنامه پرخطا و ناکام دولت اعتدال‌گرا، به شدت آسیب دیده و درست است که وضع معیشتی مردم، خوشایند نیست، اما در عین حال، مردم می‌بینند که دولت جدید، در حال ایجاد «دگرگونی‌های اساسی» است و می‌خواهد ورق را به نفع «مردم» برگرداند. من هم سکوت هوشمندانه رهبر انقلاب را تمجید می‌کنم و هم همدلی صمیمانه رئیس‌جمهور را و هم خویشتن‌داری نیروی انتظامی را، اما سخت بر این باور که گرفتار «فقر روایت» هستیم و «زبان توضیح» مان دچار لکنت و اختصار است. از نیروی انتظامی انتظار می‌رفت و همچنان نیز می‌رود که هرچه بیشتر بگوید و توضیح بدهد و روشنگری کند و تصور نکند که کار میدانی، کافی‌ست. در معرکه «جنگ روایت‌ها»، باید گفت و بازگفت، وگرنه گرفتار چاله‌های روایتی می‌شویم و دشمن از ما، چهره واژگونه می‌سازد. ما به نیروی انتظامی، اعتماد داریم، اما در عین حال، از او می‌خواهیم که خودش، خودش را روایت کند. آیا تجدیدنظر در برخی قوانین و روش‌های ناکارآمد، زمینه‌ساز خدشه به نظام می‌شود؟ جمشیدی: اولاً باید «ناکارآمدی» به اثبات برسد. من برای تشخیص این‌که یک قانون یا روش، ناکارآمد است، «روایت‌های برساخته رسانه‌ها» را معتبر نمی‌دانم، بلکه باید دید که در میدان عمل، چه گذشته است. هم‌اکنون نیز به پژوهشی که به چنین پرسشی پاسخ داده باشد، دسترسی نداریم یا چنین پژوهشی انجام نشده است. ازاین‌رو، نباید «پیش‌داوری» کرد و تعبیر «ناکارآمدی» را مطرح نمود. ثانیاً، روشن است که طرح‌های اجتماعی باید به‌تدریج و در مواجهه با واقعیت، اصلاح شوند و کمال یابند. البته این خود نیز مشروط به آن است که تعارضی با شرع در میان نباشد. همچنین برخی از «تخلف یک شخص» یا «سازوکارهایی اجرایی معیوب»، نتایج کلی و عام می‌گیرند و قانون یا طرح را نفی می‌کنند. این قبیل گفته‌ها، غیرمنطقی و ناشی از جوزدگی است. هر زمان که حقایق آشکار شدند و فضا آرام گرفت و توئیت‌ها و غوغاسالاری‌ها و اتهام‌ها پایان پذیرفت، می‌توان در بستری عالمانه و عقلانی، به گفتگو نشست و نقایص احتمالی را کشف کرد، اما پیشاپیش و متأثر از موج‌سازی‌ها نباید از قانون موجود، عقب نشست.