رسم تکاندهنده هندیها برای عزاداری بر حضرت علی اصغر (ع)
استاد کالج اورینتال پتنا هند با اشاره به رسوم مردم این کشور در ایام محرم، گفت: تمام مردم هند اعم از شیعه، سنی و هندو برای امام حسین (ع) عزاداری میکنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سوگواره ادبی «کشته اشکها» در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی شب گذشته، 22 تیرماه، با حضور جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ فارسیزبان از کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علویتبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
در ابتدای این نشست سید تصور مهدی، شاعر پارسیزبان هند و استاد کالج اورینتال پتنا، در رابطه با عزاداری ایام محرم در هند گفت: در کشور ما هندوستان نیز همه جا چه در شهرها و چه در روستاها، به گونههای مختلف مراسم عزاداری سید الشهدا (ع) برگزار میشود.
وی ادامه داد: از نکات قابل توجه اینکه در هندوستان ایام عزاداری منحصر به دو ماه محرم و صفر نیست و یا در تاسوعا و عاشورا محدود نمیشود بلکه تا هشتم ربیع الاول یعنی دو ماه و هشت روز ادامه دارد. در این مدت هر روز به گونههای مختلف مانند مرثیه، سخنرانی، روضه، نوحه، هیئت و راهپیمایی و مراسم برگزار میشود. شیعیان هند برای عزاداری و برپا داشتن شعائر حسینی احترام بسیاری قائل هستند، اگر به حسینیه میروند یا در راهپیمایی شرکت میکنند، چه در زمستان و چه در تابستان با پای برهنه راه میروند. همچنین روز عاشورا نیز تا هنگام عصر فاقه میکنند.
به گفته این شاعر؛ هندوستان یک کشور 72 ملت است، در ماه محرم نه فقط شیعیان بلکه اهل تسنن و هندوها نیز برای سیدالشهدا علیه السلام مراسم عزا برگزار میکنند و یا در این مراسم شرکت میکنند و به گونهای اظهار ارادت دارند.
وی افزود: اهل تسنن هند مراسم محرم را با شور و حرارت فراوانی برگزار میکنند و برای این مراسم اهمیت زیادی قائل هستند. میان عامه مسلمانان هند، عید فطر و عید قربان اهمیت بسیار زیادی دارد ولی بعضی اوقات دیدهام کسانی که بیرون از خانه خود زندگی میکنند، خود را در دهه اول محرم هرجا که باشند، به خانه میرسانند تا در امامبارگاه (حسینیه) عزای حسینی را برپا کنند؛ در حالی که ممکن است در روزهای عید این مراجعت را نداشته باشند.
استاد کالج شرقشناسی در پتنا در رابطه با عزاداری هندوها در ایام محرم تصریح کرد: هندوها نیز برای ماه محرم احترام قائل هستند و ارادت و احترام ویژهای نسبت به سرور آزادگان جهان، امام حسین علیه السلام دارند. هندوها در بعضی از نقاط هند در خانههایشان برای امام حسین (ع) مراسم برگزار میکنند، علم و بیرق ابوالفضل العباس علیه السلام را برپا و در مراسمات هیئات عزاداری شرکت میکنند. در روستای زادگاه بنده یعنی روستای پیغمبر پور کلهوا که از توابع شهر مظفرپور در ایالت بیهار هند است، از دوران کودکی شاهد بودم که در روز عاشورا هر سال وقتی با هیئت راه میرویم بانوان هندو زیر پاهای عزادارن حسینی آب میریزند تا از شدت آفتاب پای آنها نسوزد. همچنین کنار شبیه تابوت امام حسین و علم ابوالفضل آب میریزند و این دستور در نقاط مختلف هند دیده میشود. این یک نوع احترام به عزاداران امام حسین علیه السلام و به شعائر حسینی است.
استاد کالج شرق شناسی در پتنا در پایان یادآور شد: یک رسم تکاندهندهای نیز در برخی از روستاهای هند دیده میشود. خانمهایی که به تازگی بچهدار شدهاند، در حسینیه روز عاشورا در کوزهای شیر میآورند، وقتی از آنها پرسیده میشود این شیر برای چیست؟ میگویند حسین بابا علیه السلام یک بچه شش ماهه داشت که خیلی تشنه بود، سه روز شیر هم نخورده بود، این شیر به نیت آن طفل خردسال و کودک تشنهلب امام حسین علیه السلام آورده شده است.
از ازل دست خدا را زینب کبری گرفت...در این سوگواره شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا عبداللهی، ایرج قنبری، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، نغمه مستشار نظامی، نجمه پور ملکی، فاطمه عارف نژاد، میترا ملک محمدی، صامره حبیبی، آمنه آل اسحاق، خدیجه دیلمی، ام البنین بهرامی، سمانه خلف زاده، سارا عبداللهی فر، آسیه مرادپور، لیلی حضرتی، نیره جهانشاهی، و صبا فیروزی حضور داشتند. بخشهایی از سرودههای ارائه شده در این مراسم را میتوانید در ادامه بخوانید:
علیرضا قزوه
از دست رفته دین شما، دین بیاورید! خیزید، مرهم از پی تسکین بیاورید!
دست خداست، این که شکستید بیعتش دستی خدایگونهتر از این بیاورید!
وقت غروب آمده، سرهای تشنه را از نیزههای بر شده، پایین بیاورید!
امشب برای خاطر طفل سه سالهام یک سینهریز، خوشه پروین بیاورید!
گودال، تیغ کند، سنانهای بی شمار یک ریگزار، سفره چرمین بیاورید!
سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدی است! فالی زنید و سوره یاسین بیاورید!
رضا عبداللهی
دل من تاقیامت با حسین است نمیترسم ز دشمن تاحسین است
مرا باخویشتن تنها گذارید دلم مشغول ذکر یاحسین است
سید مسعود علوی تبار
حا و سین و یا و نون یعنی تب سرخ حروف ناله تبدار دل از مطلب سرخ حروف
نغمه سرخ لبانم عشق و خون و تشنگی است میتراود واژگانم از لب سرخ حروف
مذهبم فتوا به عین و شین و قافم داده است تا ابد پایندهام بر مذهب سرخ حروف
کوثر خون است و جوش شین و ها و یا و دال تشنهکامم تا ابد بر مشرب سرخ حروف
وصفی از معشوق من چون کوکب دُرِی بود واژه مصباح گردد کوکب سرخ حروف
جملهای تا منعقد گردد به عاشورای عشق واژگانی پر فروغم در شب سرخ حروف
نجمه پور ملکی
کسی گمان نکند ناله می شود تعطیل بساط روضه هر ساله می شود تعطیل
کسی گمان نکند چشممان کم از دریاست رباب مرجع تقلید چشم نوکرهاست
چگونه خشک شود چشمهای که جوشان است تمام سال دو چشم رباب گریان است
بیا سویق ربابی دوباره گرداندند که دیده های جهان را دوباره گریاندند
مسیر خانه عشقی که گفتهاند اینجاست سویق روضه ما را بنوش، جان افزاست
بیا به عشق سه واژه: علی... رباب و آب بیا که شربت ما خانگی است اما ناب
بزرگ فلسفه گریه رباب این است بدون عشق حسین زندگی چه ننگین است
سید تصور مهدی (هندوستان)
محرم شد به یاد کربلائیم به دنبال مراد کربلائیم
مدام از کربلا عشق گوییم غلام خانهزاد کربلائیم
ام البنین بهرامی
گفتم حسین، قافیهها ریخت بر زمین باران غم بدون صدا ریخت بر زمین
چشم به خون نشسته ی من یادش اوفتاد نزدیک عصر، خون خدا ریخت بر زمین
وقتی که آفتاب دو تا شد میان ظهر از ابرِ سرخ، اشک عزا ریخت بر زمین
از کام کوفیان که وفا را ندیده اند یک عمر، درد و وا اَسَفا ریخت بر زمین
اکبر که رفت، سینه ی ارباب تنگ شد با رنج و غصه، روح دعا ریخت بر زمین
قاسم که رفت در دل میدان و برنگشت از عرش، تشت سبز حنا ریخت بر زمین
بعد از شکستن سر سقا و قطع آب انگار کوه جود و سخا ریخت بر زمین
تیر سه شعبه آمد و در قتلگاه عشق چشم قضا و دست رضا ریخت بر زمین
با تیر اشقیای زمان در رکاب یار خونی عزیز از شهدا ریخت بر زمین
شب شد تمام دشت وَ دنیا به خویش دید هفتاد و دو اصول بقا ریخت بر زمین
وقتی سر حسین به نیزه جلوس کرد بیشک ستون کرب و بلا ریخت بر زمین
علی مزمل لاهوری (پاکستان)
ما نوحهگر سوگ علمدار حسینیم صد شکر خدا را که عزادار حسینیم
جز جرعهای از جام غم مهر حسینی ما هیچ نخواهیم که بیمار حسینیم
جن و ملک و حوری و غلمان همه دانند دلدار حسین است وَ ما یار حسینیم
یارب دل ما واله عطری ز حسین است با جمله مستان همه غمخوار حسینیم
این دولت عشق است و به هر کس ننماید خوش باد دل ما که گرفتار حسینیم
فاطمه عارفنژاد
صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد
صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد
به نیزه تکیه زد، از راه مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچههای فتنه گذر کرد
صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینهزنان را برای روضه خبر کرد
صدات بیرق هل من معین به بام شفق زد صدات یکتنه شب را به خون کشاند و سحر کرد
صدات در همهجا، در تمام پهنه تاریخ درون بتکدهها چرخ خورد و کار تبر کرد
به داد کوخنشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد
و هرکجا که شهیدی... صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی... صدات سینه سپر کرد
و هرکجا که به بنبست خورد راه تکامل صدات معجزه تازهای برای بشر کرد
صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد
میترا ملک محمدی
ای آفتاب، ای غزل زندگانیام ای پیرهن دریده، گل ارغوانیام
با هر طلوع نام تو تکرار میشود عشق شماست خیمه زده بر جوانیام
پرچم به پرچم آمده ام مجلس عزا نزدیک میشوم به تو این هم نشانیام
آری، شما به بندهی خود لطف داری و تا پای روضههای خودت میکشانیام
با محرمان آلعبا تا طواف عشق در مجلس عزای خودت مینشانیام
عطر اذان توست به صحرا وزیده است آقا بگو مرا به حرم میرسانیام؟
سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)
جغرافیای چهره تو از همه سر است در وصف تو غزل ننویسیم بهتر است
شاعر چگونه وصف تواند تو را به شعر؟ خورشیدگونهای و جهانت منور است
باغی که اصل و ریشه آن آسمانی است نخلی که آب و دانهاش از حوض کوثر است
رفتی به قتلگاه و پدر، دیده دوخته در قد و قامتی که شبیه پیمبر است
یکباره شور و ولوله در دشمنان فتاد شیری که پا گذاشته در صحنه، اکبر است
دورش تمام حلقه آهن کشیده شد انگشتر عقیق که از کان دیگر است
از خیمهگاه، عمه بیچاره دیده بود قرآن روشنی که به صد برگ پرپر است
سید اعلا امیری (افغانستان)
چون هلال تازه ماه محرم میشود با تمام وسعتش دنیا پر از غم میشود
آه میگردد زمین با لایههای بیشمار هفت بام آسمان انگار پرچم میشود
مینشیند بر رخ آینهها سنگِ غبار چهره گل ناودان اشک شبنم میشود
قاصدک با بیرق تاریک میآرد خبر ذره ذره تیره پوش فصل ماتم میشود
بس که سنگین است اندوه حسین فاطمه شانه هرقله زیر دیدنش خم میشود
میرسد در نینوا از راه وقتی کاروان همسفر تا شام آخر اهل عالم میشود
راه میافتد فرشته سینهزن دور بهشت نوحهخوان این سرا فرزند آدم میشود
سارا عبداللهی فر
کبوتر نقش غم بر ماه دارد هزاران آیه شرح آه دارد
برای حنجر عطشان اصغر به چشمش بارشی ناگاه دارد
فرزانه قربانی
محرم آمده تا بارش نم نم بگیرد و از چشمان سرخ لاله ها شبنم بگیرد
هزاران دل مسیحایی شود با ذکر نامت همین که روضهخوان در مجلس تو دم بگیرد
به غیر از بوسه بر شش گوشه تسکینی ندارد دلی که در میان خیمههای غم بگیرد
نسیمی که مشَرَف میشود در روضههایت سراغ عطرتان را باید از پرچم بگیرد
به جوش آورده او را خون تو، از خود چه دارد؟ خدا وقتی غمت را از دل زمزم بگیرد
به مقصد میرسد بادی که راهش را بلد نیست اگر موی پریشان تو را محکم بگیرد
چگونه باید از داغت بگریم کشته اشک؟ که جای زخم را بر پیکرت مرهم بگیرد
آسیه مرادپور
پر میزند این دل به هوایی که ندانم آن را به چه ترفند به جایش بنشانم
پر میزند و میرود آنجا که بخواهد عمری است که بیدل... پِیِ دیوانه روانم
اینبار دلم پر زده تا کوی مدینه تا حادثه ی آتش و میخ و در و سینه
تا اشکِ حسین و حسن و زینب و کلثوم تا... غیرتِ کَت بسته از آن آتشِ کینه
پر زد دلم آهسته به کنجی که حسن داشت جای قدمِ فاطمه... یک خاطره میکاشت
زینب تَهِ هر خاطره زد بوسه، حسین از... عطری که به جا مانده از آن خاطره برداشت
با بوسه زینب... دلم انگار پریشان رفت از درِ آن خانه به یک گوشه ی میدان
تا... بوسه زند طبقِ وصیت به گلوی محبوبِ خدا، خواهرِ او، با لبِ عطشان
یک گوشه تهِ خیمه، رباب از نفس افتاد آنقدر علی را که به گهواره تکان داد
لبهای تَرَک خورده دُردانه که میزد بر خشکیِ لب های پدر... یکسره فریاد
یک غیرتِ رنجیده از آن مصلحتِ کار شد شاهدِ هرلحظه ی آن با تنِ تب دار
با مُهرِ سکوتی که به فریاد کشانده مظلومیتِ آلِ علی در صفِ پیکار
یک سوی دگر فاطمه بر خاک نشسته بر سینه و بر سر زده با دستِ شکسته
با وا اَسَفا زیر و زِبَر کرده جهان که... چشمانِ تماشا به حقیقت شده بسته
رگهای بریده شده با بوسه ی خواهر تکرارِ همان بوسه شد از جانبِ مادر
یک بوسه که تأیید شد از مِهرِ ولایت یک بوسه که مُهری شده بر باورِ باور
اینبار دلم گوشه بینالحرمین است آنجا که ابوالفضل، نگاهش به حسین است
این دل... نه از آنجا به خدا پر نزند باز دلبسته و دیوانه ما بینِ دو عین است
لیلی حضرتی
زخمیترین پرنده دشت بلا سلام ای سوختهترین غزل کربلا، سلام
آتش نشسته بر دلتان در مسیر آب امشب به چشم خیمهنشین شما سلام
سمت تمام قافلهها زخم بستهاند آئینه دار ماه سر نیزهها، سلام
تا آسمان هفتم غم میرود دلم بر شانههای خسته تا ناکجا سلام
اینجا به خون نوشته آئین آبها بر کودکان تشنه ولی بیصدا، سلام
زخم تمام حنجرهها قسمت دلم امشب هزار بار به آقا، جدا، سلام