رفتارشناسی امریکایی در قبال جمهوری اسلامی ایران
رفتار سیاسی امریکاییها درحوزه دیپلماسی تابع سه اصل بنیادین است که درحوزه دیپلماسی، دعاوی حقوقی و هم در رفتار سیاسی مقامات و دستگاه دیپلماسی ایالات متحده کاربرد دارد.
به گزارش مشرق، علی حسن حیدری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: تحلیل رفتار امریکا در تعامل با بازیگران دیگر و در «تعیین نوع واکنش» به اقداماتشان، مستلزم داشتن شناخت از این اصل کلیدی است و در شناخت اقدامات باجخواهانه و زیادهطلبانه امریکا درمقابل جمهوری اسلامی ایران نیز از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. این اصول به شرح زیر است:
1. اصل اول: استمرار راهبرد فشاردر وضعیت تمکین حریف: اگر راهبرد اِعمال فشار، طرف مقابل را به تمکین واداشت، این سیاست را ادامه بده، ولو اینکه به خواسته نخستین دست یافته باشی». چرا که «اعمال فشار» فقط یک «اهرم مذاکره ای» نیست؛ بلکه وسیلهای برای سنجیدن شخصیت، جنس و ماهیت طرف مقابل است. برهمین اساس، اگر با اعمال فشار به این نتیجه رسیدید که طرف مقابل «اهل کوتاه آمدن» است، از این اهرم برای رسیدن به سایر خواستهها و مطالبات خود ولو خارج از چارچوب مذاکرات استفاده کنید؛ اصلی که اتاقهای فکر و مخالفان ایران بر آن به عنوان یک «گزاره ثابت کارآمد» همواره تأکید دارند.
2. اصل دوم تأکید بررعایت خطوط قرمز امریکا از سوی حریفان و رقیبان در هر شرایطی: این اصل ریشه در تکبر، «خود بزرگبینی» و «خود استثناپنداری» ذاتی در دستگاه سیاسی امریکا دارد. دال مرکزی منظومه فرهنگ سیاسی امریکاییها بر قاعده «تقدس خطوط قرمز امریکا» استوار است؛ یعنی یا نباید خط قرمز تعریف کرد یا اگر تعریف کردیم، به هر قیمتی باید از آن محافظت کرد. از این رو هرگونه سهلانگاری در حفظ خطوط قرمز و به تبع آن، تضعیف جایگاه و موقعیت امریکا در صحنه بینالمللی خواهد بود. طبق اصل تقدس خطوط قرمز، انعطافناپذیری یا عدم انعطاف پذیری بر اساس شاخصه خطوط قرمز سنجیده میشود.
3. اصل سوم: اصل ممانعت از الگوسازی و رویهسازی درتعامل با بازیگران درعرصه روابط بین الملل: در سنت «حقوق عرفی» امریکا، هر رفتار یا برخوردی در قبال یک فرد، مستعد الگوسازی و رویهسازی برای افراد مشابه و آیندگان خواهد بود. براساس این سنت، اگر امریکا در فرایند حقوقی، مشروعیت یک رفتار یا حقی را برای یک کشور به رسمیت بشناسد، این تبدیل به یک الگو و رویه قابل اشاعه خواهد شد و ناگزیر باید در تعامل دیپلماتیک با سایر کشورها آن را به کار گیرد و این یعنی از بین بردن «مشروعیت مقابله» با بازیگران مخالف امریکا در آینده و فرو ریختن تقدس خطوط قرمز امریکا در سطح راهبردی.
جمهوری اسلامی ایران شایسته است، با فهم درست از سه اصل استمرار فشارحداکثری، تقدس خطوط قرمز و اصل ممانعتسازی از الگو شدن درمیان کشورهای منطقه، که امریکا در فرایند مذاکرات دیپلماتیک و نبرد رسانهای همواره از آنها بهره میگیرد، تمرکز خود را بر اصل گفتمان انقلابی درتعامل و تقابل با امریکا قرار دهد و با تکیه بر ظرفیتهای استراتژیک که در حوزه ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک دراختیار دارد بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، ضمن صیانت از خطوط قرمز نظام اسلامی، روشها و ابزارهای متناسب با آن را برای مدیریت جنگ دیپلماتیک درمواجهه با جبهه ضد مقاومت با محوریت امریکا را طراحی و عملیاتی سازد. نکته مهم قابل یادآوری این است که با هماهنگی بیشتر مدیریت میدانی و مدیریت دیپلماسی و رسانه ای، مسیر باج خواهیها و زیاده طلبیهای امریکا را در جنگ ارادهها و نبرد راهبردها مسدود نماید. دستیابی به پیروزی در این جنگ هیبریدی مستلزم اتخاذ سیاست دقیق مبتنی بر رویکردهای سلبی و ایجابی در نبرد با امریکا و متحدانش در عرصه روابط بین الملل است.
1. طراحی راهبردی ترکیبی به منظور مقابله با راهبرد محدودسازی ایران (ایران هراسی، شیعه هراسی و تکنولوژی هراسی) با استفاده از دیپلماسی دو و چندجانبه از طریق افزایش تعامل و مشارکت فعال در کلیه ائتلافها و سازما نهای منطقهای.
2. ممانعت از امنیتی شدن روابط ایران با کشورهای همسایه از طریق اعتمادسازی و شفافیت در سیاست خارجی با همترازسازی و همسوسازی دیپلماسی با راهبرد نگاه به شرق و همسایه محوری نظام اسلامی.
3. ارتقای مشروعیت منطقهای مدل رفتاری معقول استقلال خواهانه، از طریق هنجارسازی و افزایش قدرت چانه زنی ایران با ترسیم خطوط قرمز هویتی، گفتمانی، منافع مشترک و اصل دشمن مشترک.
4. مشارکت درفرایند مدیریت منازعات و بحرانهای منطقهای از طریق، میانجیگری و نظارت سازنده بر تحولات منطقه به شکل دوجانبه و همچنین درچارچوب سازمانها و نهادهای منطقهای و بین الملل.
5. اعتمادسازی جمعی، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی اقتصادی و ایجاد گرههای استراتژیک با کشورهای منطقه و فرامنطقهای که آن نیز مستلزم پیشه کردن رویکرد واقع بینی، دیپلماسی شفاف است
6. تقویت و توسعه تعامل سازنده و عضویت در سازمانها و سازوکارهای چندجانبه منطقهای از طریق اعتمادسازی، با بهرهگیری از مزیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر در چهار جهت جغرافیایی کشور با همسایگان.