یک‌شنبه 4 آذر 1403

رمان فرزانه سکوتی منتشر شد؛ اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
رمان فرزانه سکوتی منتشر شد؛ اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم

رمان «اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم» نوشته فرزانه سکوتی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم» نوشته فرزانه سکوتی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم» نوشته فرزانه سکوتی به‌تازگی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

فرزانه سکوتی نویسنده این‌رمان، متولد سال 57 است و در زمینه‌های تالیف و ترجمه فعالیت دارد. او در حوزه تئاتر و نمایش فعال است و ترجمه چندنمایشنامه را نیز در کارنامه دارد. سکوتی دانش‌آموخته رشته ادبیات فرانسه است.

رمان «اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم» اولین‌رمانی است که از سکوتی منتشر می‌شود.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

کسی توی دلش داد می‌زد: «من کی هستم اصلا؟ اینجا چه می‌کنم؟ نمی‌خوام. موچم! من دیگه بازی نمی‌کنم. سخته. من نمی‌خوام. من دیگه میدون ونک نمی‌یام!»

اما برگشت خانه مشترک‌شان. در را باز کرد. دلش برای همه آن خانه فسقلی پر می‌زد. از عطاری عرق بادرنجبویه گرفت تا هر شب قبل از خواب یک نصفه فنجان ازش بنوشد. دو تا لیوان بزرگ نوشید. قرص‌های آرام‌بخش را همان‌جا، خانه مامان، انداخته بود توی زباله‌ها. زنگ زد با روان‌پزشک صحبت کرد. بهش اطمینان داد کلرودیازپوکساید و پروپرانول خوردن روانی بودن محسوب نمی‌شود. با این حال سراغ برگه گواهی گرفتن هم می‌رفت. دکتر گفته بود اگر بعد از کلی عذاب و خستگی سروتونین در مغز ما کم می‌شود طبیعی است. این خلقت ماست. اگر یک نفر نقد خونش برود بالا یا چربی خونش تغییر کند گناه است؟ نوعروس گفته بود: «نه!»

اما ته دلش باور نداشت که بی‌تقصیر بی‌تقصیر باشد. حس می‌کرد اگر ال می‌کرد یا بل می‌کرد حامد می‌ماند. افتاد به تمیزکاری خانه. توی یخچال دستمال می‌کشید. شیر ترش شده بود و گوشه نان‌ها کپک زده بود. کپک‌ها مال یک‌هفته پیش بود حداقل. چرا ندیده بود؟ برایش مسیج آمد. حامد نوشته بود: «کی و کجا کلید خوته رو ازت بگیرم؟»

این‌کتاب با 160 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 45 هزار تومان منتشر شده است.