روایتی متفاوت از یک واقعه حماسی آشنا در «تلمیخا»
علی رحیمی: تلمیخا برای مخاطبانی که به دنبال نگاه نو به وقایع حماسی هستند به ویژه تماشاگران علاقهمند به آثار مذهبی، میتواند یک اجرای جذاب و دیدنی باشد.
خبرگزاری میزان - شاید برای کسانی که بدون مطالعه خلاصه داستان نمایش، پای به کارگاه نمایش تئاتر شهر میگذارند، تلمیخا، یک اجرای 30 دقیقهای جذاب و دیدنی است که مخاطب را بدون پلک زدنی تا انتها با خود همراه میکند و با تفکر از سالن خارج مینماید؛ از این باب بی شک اصلیترین پاشنه آشیل نمایش لو دادن داستان توسط کارگردان پیش از اجراست.
نمایشی ساده و بی ادعا که پایبند به قواعد تئاتر (مقدمه، پیرنگ، شخصیت پردازی، فضاسازی و...) است و تلاش دارد با بهره گیری درست از نمادها و نشانهها ذهن مخاطب را درگیر، و قصهاش را در فضایی قابل باور روایت کند.
- بیشتر بخوانید:
- برای مشاهده آخرین خبرها از تئاتر اینجا کلیک کنید
داستان با صدای نالهای در تاریکی مطلق شروع میشود و از همان ابتدا تماشاگر را درگیر یک روایت غم انگیز میکند، هر چند وقتی نور میآید و چهره ترسناک یک جن ظاهر میشود به ناگاه تمامی تفکرات به هم میریزد و همین مسئله ذهن تماشاگر را در انتظار پاسخ سوال «او کیست؟ و چرا با این هیبت ظاهر شده است؟» چند دقیقهای معطل مینماید.
قصه تلمیخا، قصه جن عاشقی در جزیره عرب است که به واسطه حادثهای ناگوار از سوی مردم شهر، عشقش نافرجام میماند. او برای انتقام، به قبیله یهودیان که در جنگ با اعراب هستند میپیوندد، اما شجاعت امیرالمومنین (ع) در جنگ و شکست یهودیان، کینه اش را دوچندان میکند. کینهای که در نهایت در صحرای کربلا از امام حسین (ع) گرفته میشود: «من بودم که در گوش شمر خواندم از قفا ببر...».
تلمیخا پس از این اقدام میمیرد و در برزخ گرفتار خشم الهی میگردد و...
نمایش تلاش دارد حادثه عاشورا را در فضایی سوررئال از زوایهای دیگر نشان دهد و با یک روایت تازه و در زوایهای متفاوت، مخاطب را به تامل وا دارد. شاید به همین دلیل است که ساختار جهان متن بر مبنای مونولوگ طراحی شده و زمان دقیقی ندارد.
مکان نمایش، در برزخ و در دادگاهی است که قاضی اش خدا و تماشاگرانش مخاطبان هستند. تلمیخا مدام زندگی اش را تعریف میکند، مجازات میشود، میمرد و باز این حادثه تکرار میشود؛ در انتظار تحقق یک گوشه چشم که در بطن جمله «.. تو خدایی و از تو بر ما حقی است...» مستتر است.
آزاد فر هوشمندانه زبان آرکائیک را برای نمایش برگزید، زبانی که گرچه بسیار سخت و برای مخاطب گنگ است، اما انتخابی درست و در خدمت نمایش میباشد، چرا که از یک سو اسارت طولانی مدت تلمیخا در برزخ را القا و از سوی دیگر ذهن مخاطب را با فضای باستانی داستان درگیر میکند. به ویژه آنکه جملات بسیار خوب تراش خورده بودند و حتی یک جمله در نمایشنامه وجود نداشت که از بافت و قالب آرکائیک کار بیرون زده باشد؛ و همین مسئله بر جذابیت اثر میافزود.
در کنار ایده خاص و یگانه و متن جذاب و متفاوت آزادفر، بابک پرهام نیز در کسوت کارگردانی در خلق یک فضای دراماتیک تاثیر خوبی بر اثر داشت.
او با رویکردی مینمالیستی و در فضایی جدای از تئاترهای مونولوگ حاکم، که تلاش دارند با اتکا به تئاتر بی چیز و با بهره گیری از یک بازیگر عمدتا بی حرکت اجرای نمایش کنند، با طراحی صحنه مینیمالیستی، استفاده حداکثری از آکسسوارهای حداقلی (یک بشکه با دو زنجیر متصل)، عدم استفاده بهینه از نورپردازی و موسیقی، گریم بسیار مناسب و در خدمت اثر و در نهایت تمرکز بر توانمندیهای بازیگر، نمایشی در خور را به اجرا گذارد.
نکته قابل تامل در کارگردانی، انتخاب بازیگر زن به جای پرسوناژ نرینه تلمیخا بود که میتوانست نگاهی فراشخصیتی را القا کند به نحوی که هرکس بتواند با او همذات پنداری نماید و خود را به جای او گذارد. این انتخاب بی شک در انتقال مفاهیم بر تماشاگر تاثیر بسزایی داشت.
در کنار این دوگانه موفق - نویسنده و کارگردان - و شاید فراتر از متن پرظرفیت و سویههای موفق کارگردانی اش؛ نقشآفرینی «سمن قناد» با آمادگی بدنی منحصر به فرد و استفاده بهینه از زبان بدن، مهارت و حضور ذهنی عالی و در کنار همه آنها ادای درست و سلیس این مونولوگ سخت بدون کوچکترین تپقی، بیشترین «کشش» و «جاذبه» را برای مخاطبان در اجرا داشت.
تلمیخا برای مخاطبانی که به دنبال نگاه نو به وقایع حماسی هستند به ویژه تماشاگران علاقهمند به آثار مذهبی، میتواند یک اجرای جذاب و دیدنی باشد.