یک‌شنبه 4 آذر 1403

روایت عباس عبدی از تجربه شکست خورده شنود

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
روایت عباس عبدی از تجربه شکست خورده شنود

عباس عبدی در یادداشتی می‌نویسد: این نگاه فاجعه‌بار است که گمان می‌کند با شنود می‌توان امنیت را حفظ کرد یا گمان دارد که از این طریق می‌توان مانع اقداماتی شد که مخل امنیت کشور است. امنیت و پایداری کشور را فقر، فساد، تبعیض و تحقیر، بی‌کفایتی و سوءمدیریت تهدید می‌کند و نه کار‌هایی که با شنود قابل ردیابی است.

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از آقایان نمایندگان جدید مجلس به نکته مهمی اشاره کرده که باید آن را ریشه‌یابی کرد و توضیح داد که اندیشه پشت آن چگونه است و به چه نتایجی منجر خواهد شد؟ او اظهار داشته که: «من شخصا از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه می‌خواهم به طور مرتب بنده و نمایندگان را چک کنندو حتی مکالماتمان را هم شنود کنند. من حتی حاضرم برای این مساله به این نهاد‌ها امضا بدهم چراکه امنیت این مملکت و کشور برای من مهم‌تر از خودم است. من از خدا می‌خواهم یکی مرا کنترل کند و هشدار‌های لازم را به من بدهد».

در ادامه این یادداشت آمده است: واقعیت این است که متاسفانه بسیاری از کنشگران عمومی به عنوان پیش‌فرض وجود ولو غیرقانونی و شاید خیالی چنین نظارتی را پذیرفته‌اند که تمام مکالمات آنان حتی در لحظات خصوصی نیز ثبت و ضبط می‌شود. نکته جالب این است که آنان با پذیرش این فرض برخی اظهارات را برای شنیدن افراد شنودکننده می‌گویند و تاکید هم دارند که آنان بشنوند زیرا معتقدند که طریق دیگری برای انتقال عقاید و نظراتشان در دسترس ندارند. ولی جهت اطلاع این آقای نماینده باید گفت که اجرای ایده او نه تنها غیرقانونی است بلکه بسیار زیان‌بار است و به نتایجی خلاف اهداف اولیه آن منجر خواهد شد. ظاهرا اگر با همین دست فرمان جلو بروند از خواندن ذهن و فکر آدم‌ها نیز دفاع خواهند کرد ولی خوشبختانه هنوز دستگاهی برای انجام این ماموریت خطرناک درست نشده، گرچه دور از ذهن هم نیست که دیر یا زود اختراع شود! همچنین فکر کنم این آقای نماینده احتمالا باید کاربرد شکنجه علیه خودشان را هم تجویز کنند تا اگر به اتهام‌هایی که علیه او زدند، اقرار نکرد برای حفظ امنیت کشور شکنجه شوند تا بلکه اقرار کنند.

پرسش این است که اگر با این شیوه‌ها امکان حکومت‌داری و جلوگیری از خطا و حفظ امنیت ممکن بود تاکنون حکومت‌های تمامیت‌خواه گل سرسبد عالم بشریت شده بودند. زمانی بود که می‌گفتند، مگس هم از مرز‌های اتحاد جماهیر شوروی بدون اطلاع ک. گ. ب نمی‌تواند عبور کند. مرز‌هایی که از شرق تا غرب آن 11 هزار کیلومتر است! هیچ چیز از چشم‌های تیزبین این سازمان پنهان نبود. ولی روزی که شوروی آغاز به سقوط کرد هیچ کاری از آن سازمان برنمی‌آمد. طولی نکشید که آن مردم در کار قاچاق زیردریایی و هلی‌کوپتر و موشک و اورانیوم غنی شده باقی‌مانده از آن رژیم بودند و در سراسر جهان این‌ها را به فروش می‌رساندند.

مشکل این ذهنیت خطرناک این است که اولا به مردم خود اعتماد ندارد در واقع قادر به کسب اعتماد مردم نیست، دوم اینکه گمان می‌کند می‌تواند بدون اعتماد و رضایت مردم کشور را اداره کند، فقط کافی است که ابزار‌های کنترلی خود را تقویت کند. این دو گزاره دو روی یک سکه هستند و سنگ بنای خطرناک مدیریت امور است.

این ذهنیت نادرست محصول پس‌افتادگی فرهنگی نسبت به فناوری در ایران است. پیشرفته‌ترین فناوری با دلار نفتی وارد می‌شود و در عین حال فرهنگ استفاده از آن کسب و منتقل نمی‌شود. همان وضعیتی که در رانندگی مشاهده می‌کنیم، خودرو داریم زیاد هم داریم ولی فرهنگ رانندگی نداریم. در استفاده از ابزار شنود و کنترل نیز همین وضع را شاهدیم. کشور‌های پیشرفته آخرین فناوری‌های شنود را دارند که ما نداریم ولی آنان می‌دانند که استفاده اینچنینی از آن ابزار فاجعه‌بار خواهد بود لذا در کاربردشان علیه مردم خود محتاط و مقید هستند.

این نگاه فاجعه‌بار است که گمان می‌کند با شنود می‌توان امنیت را حفظ کرد یا گمان دارد که از این طریق می‌توان مانع اقداماتی شد که مخل امنیت کشور است. امنیت و پایداری کشور را فقر، فساد، تبعیض و تحقیر، بی‌کفایتی و سوءمدیریت تهدید می‌کند و نه کار‌هایی که با شنود قابل ردیابی است. این موارد چهارگانه را نه تنها با شنود نمی‌توان حل کرد که آن را بدتر هم می‌کند. پیشنهاد می‌کنم، داستان فردی که تقاضای یادگیری زبان حیوانات و مرغان را داشت در مثنوی مولوی حتما مطالعه کنید که داشتن توانایی فراتر از ابزار عادی بشر برای کسی که مسلط بر نفس خود نیست چه خطرات بزرگی دارد. اگر خداوند می‌خواست، می‌توانست به ما چشمانی بدهد که از پشت دیوار نیز داخل اتاق را ببینیم یا حس چشایی دهد که از 10 کیلومتری مثل برخی حیوانات حضور دیگران را تشخیص دهیم یا از چند صد متری صدا‌ها را بشنویم و تمییز دهیم. یا حتی قدرت ذهن‌خوانی به ما می‌داد. ولی اگر این طور بود اکنون در جهنم زندگی می‌کردیم و نه در دنیای امروز. کنترل مردم از طریق این ابزار‌ها نه ممکن است و نه مطلوب.

مردم باید از طریق وجدانشان خود را کنترل کنند و نه از طریق شنود و دوربین. استفاده از این ابزار برای فهم رفتار پنهانی مردم بسیار بسیار خطرناک است. استفاده از این ابزار‌ها باید کاملا استثنا و مبتنی بر قانون و شواهد و قراین استوار و نظارت‌پذیری دقیق باشد. متاسفانه نگاه مکانیکی و مهندسی که به دور از دانش و بینش اجتماعی باشد مثل خوره، سیاست‌گذاری در کشور را از درون پوک کرده و این از نمونه‌های اولیه آن است. فرض کنید که همه شنود شوند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ دورویی و پنهان‌کاری بنیان رفتار عمومی مردم می‌شود. هنگامی که مردم بدانند، شنود می‌شوند خود را به گونه دیگری نشان می‌دهند. وضعیت صداوسیما را نگاه کنید که چگونه مهم‌ترین مجریان، اخبارگویان و خبرنگارانش مطابق میل مدیریت عمل می‌کنند در حالی که، چون به خلوت می‌روند، نگاه دیگری دارند و حتی برخی از آنان در رسانه‌های فرامرزی مشغول کار شده‌اند. این نیست، مگر وجود فضای بسته و غیرآزاد در بیان نظرات.

روایت عباس عبدی از تجربه شکست خورده شنود 2