روایت فرهاد آئیش از دزدی به دلیل گرسنگی!
فرهاد آئیش در یک برنامه رادیویی اظهار کرد: موقعی که جوان و در آمریکا دانشجو بودم گرسنه بودم دو بار به یک سوپرمارکت رفتم و وانمود کردم دارم خرید میکنم. کلی خرید در سبد چیدم و در همان حین بسته بادامی برداشتم و خوردم و بعد یک شیشه شیر کوچک باز کردم و خوردم. بعد همه خریدها را ول کردم و رفتم. گرسنه بودم و مجبور شدم دست به دزدی بزنم!
فرهاد آئیش میگوید، در جوانی سراغ فیلسوفهای مختلف میرفتیم من سراغ سقراط رفتم و این شانس را داشتم که تجربه کنم و تحقیقات گستردهای داشته باشم و بعد در نقش او روی صحنه پابرهنه بازی کردم. خودم را در دوران یونان قدیم تصور کردم و خیلی با او همذات پنداری کردم. او مشکلات اقتصادی و اجتماعی داشت و در نهایت جام شوکران را با عشق نوشید.
به گزارش مهر، فرهاد آئیش در یک برنامه رادیویی در پاسخ به این پرسش که تا به حال شده است در شرایطی گیر کنید که هیچ پولی برای فردایتان نداشته باشید، اظهار کرد: بله. موقعی که جوان و در آمریکا دانشجو بودم گرسنه بودم و دفعه چندمی بود که از دوستم پول قرض میکردم و دیگر رویم نشد، روز بعدش قرار بود از دانشگاه حقوق بگیرم، چون مدیر لابراتوار عکاسی بودم. دو بار به یک سوپرمارکت رفتم و وانمود کردم دارم خرید میکنم. کلی خرید در سبد چیدم و در همان حین بسته بادامی برداشتم و خوردم و بعد یک شیشه شیر کوچک باز کردم و خوردم. بعد همه خریدها را ول کردم و رفتم. گرسنه بودم و مجبور شدم دست به دزدی بزنم!
آئیش در ادامه درباره اینکه تا به حال با فرد دیگری اشتباه گرفته شده است یا خیر، تصریح کرد: چند وقت پیش یک آقایی من را سوار کرد و گفت خیلی شبیه این هنرپیشه فرهاد آئیش هستی. رویم نشد بگویم خودش هستم. گفت خیلی هم آدم اهل حالی است ما گاهی جمعهها با هم میرویم کله پاچه میخوریم. بعد گفت شما خودش هستی من شما را با آتیلا پسیانی اشتباه گرفتم!
این بازیگر تئاتر در پاسخ به اینکه تا به حال به این فکر کردهاید که اگر فیلسوف بودید زندگیتان چطور میشد، بیان کرد:، چون نقش سقراط را 4 دوره در تئاتر بازی کردم، با سقراط آشنایی دارم. از اول که در جوانی سراغ فیلسوفهای مختلف میرفتیم من سراغ سقراط رفتم و این شانس را داشتم که تجربه کنم و تحقیقات گستردهای داشته باشم و بعد در نقش او روی صحنه پابرهنه بازی کردم. خودم را در دوران یونان قدیم تصور کردم و خیلی با او همذات پنداری کردم. او مشکلات اقتصادی و اجتماعی داشت و در نهایت جام شوکران را با عشق نوشید.
آئیش در پایان گفت: نیچه را هم دوست دارم، ولی فکر میکنم زندگی خیلی غم انگیزی داشته است و دلم نمیخواهد جای او باشم.