سه‌شنبه 13 آبان 1404

روح سوداگری و روح پهلوانی؛ تقابل ایران و صهیونیسم

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
روح سوداگری و روح پهلوانی؛ تقابل ایران و صهیونیسم

در تاریخ فرهنگ‌ها دو روح بنیادین قابل تشخیص است. از یک سو روح سوداگری که جهان را مجموعه‌ای از فرصت‌ها برای تملک و تسلط می‌بیند. از سوی دیگر روح پهلوانی و قهرمانی که جهان را عرصه معنا و مسئولیت می‌فهمد. روح سوداگری می‌خواهد داشته باشد و اندوخته کند. روح پهلوانی می‌خواهد بشود و برافرازد. اولی به محاسبه و معامله تکیه می‌کند و دومی به ریسک، ایثار و حرمت.

روح پهلوانی ایرانی ریشه در دو سرچشمه دارد. یکی سنت‌های کهن اسطوره‌ای که پهلوان را حامل راستی، جوانمردی و دفاع از ناتوان می‌دانست. دیگری سنت اسلامی که شجاعت را با تقوا و عدالت گره زد و قهرمان را تنها زمانی قهرمان می‌دانست که از خود گذشته باشد. در این سنت هر کنش بزرگ با یک فداکاری همراه است و هر پیروزی پیش از همه پیروزی بر نفس است. قهرمان مسلمان و پهلوان ایرانی برای حقیقت می‌جنگد نه برای سود.

در مقابل روح سوداگری بر مبنای محاسبه‌ی صرف است. این روح به جای معنا، سود را معیار ارزش قرار می‌دهد. دیگری تبدیل به ابزاری برای منفعت می‌شود و جهان به بازار. نتیجه آن شکل‌گیری ذهنیتی است که هر رابطه را معامله و هر تعهد را قراردادی موقت می‌فهمد. این روح چیزی از مرگ نمی‌ترسد جز مرگ سود. این شیوه نگاه اگر به سیاست منتقل شود، سیاست به تجارت و انسان‌ها به سرمایه مصرف‌شدنی تبدیل می‌شوند.

پرسش اصلی این است که چگونه روح سوداگری می‌کوشد روح پهلوانی را شکست دهد. پاسخ در سطح روانی و فرهنگی نهفته است. روح سوداگری نخست آرمان را بی‌معنا می‌کند و سپس قهرمان را مسخره. ابتدا باور به فضیلت و فداکاری را «احساسی» و «غیرواقعی» می‌خواند و سپس انسان را قانع می‌کند که زندگی چیزی جز جمع‌آوری امکانات نیست. از این منظر، شکست روح پهلوانی زمانی آغاز می‌شود که انسان از خود بپرسد فداکاری چه سودی دارد. همین پرسش ساده می‌تواند رشته پیوند او با جهان معنا را قطع کند.

اما روح پهلوانی مادامی که زنده است قابل شکست نیست. این روح در لحظات بحران تاریخی دوباره سر برمی‌آورد و نظم سود را به چالش می‌کشد. پهلوان وقتی به میدان می‌آید که جهان بی‌معنا شده باشد. او یادآور این حقیقت است که ارزش زندگی در میزان تعلق به حقیقت است نه در مجموع دارایی‌ها. بنابراین جدال میان این دو روح جدالی مقطعی نیست بلکه نبردی مداوم میان دو تعریف از انسان و زندگی است.

اگر روح سوداگری جهان را سطحی و حسابگرانه می‌بیند، روح پهلوانی جهان را ژرف و مسئولانه می‌فهمد. یکی می‌خواهد مالک شود و دیگری می‌خواهد خدمت کند. یکی مرزهای قدرت خود را گسترش می‌دهد و دیگری مرزهای کرامت انسان را. پیروزی نهایی وابسته به این است که کدام روح در جان نسل‌ها زنده نگه داشته شود. فرهنگ‌ها در لحظه‌ای سقوط می‌کنند که پهلوانان خود را فراموش کنند.

در جهان امروز که منطق سود در همه چیز نفوذ کرده است، بازاندیشی و احیای روح پهلوانی نه بازگشت به گذشته بلکه راهی برای بازسازی معنای زندگی است. پهلوانی دعوتی است برای آنکه انسان چیزی بزرگ‌تر از خود را پاس بدارد و این همان نقطه‌ای است که سوداگری هرگز قادر به فهم و تسخیر آن نیست.

در نهایت باید گفت جدال انقلاب اسلامی و صهیونیسم مبنی بر جدال روح قهرمانی و روح پهلوانی (اسلام و ایران) با روح سوداگری است. در تقابل و نبرد با اسرائیل، سوداگری مفرط سبب شکست می‌شود. چون آنها از همه سوداگرترند و البته ترسوتر. فراموش نکنیم قهرمان بی‌توجه به واقعیت، سود و محاسبه نیست، اما جهان را به آن فرونمی‌کاهد. اساساً جهان‌بینی معنوی، مزایای مادیت و دنیا را دریافته اما اولویت را به آن نمی‌دهد. تردیدی نیست اگر مدیران تحت حکمرانی جمهوری اسلامی نیز اولویت را به روح پهلوانی می‌دادند و همچون چهره دفاعی و خارجی آن قهرمان بودند، امروز عزت مادی مردم نیز بسی بیشتر بود.