چهارشنبه 7 آذر 1403

زمینه‌های شروع ناهنجاری بدپوششی در ایران

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
زمینه‌های شروع ناهنجاری بدپوششی در ایران

در اختلالات هنجاری پوشش زنان در جامعه مذهبی ایران، احتمالاً تغییرات ساختاری در عرصه اقتصادی و تغییرات ارزشی در عرصه فرهنگی و تغییرات سریع ارتباطات در عرصه جهانی شدن نقش عمده‌ای داشته است.

- اخبار اجتماعی -

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، حجاب از ارزنده‌ترین نمادهای فرهنگی، اجتماعی در تمدن ایرانی اسلامی است که پیشینه آن به قبل از ورود اسلام برمی‌گردد و در فرهنگ اسلامی به اوج تعالی و منتهای ارزش و اعتبار خود می‌رسد، در مقابل، بدحجابی به عنوان انحراف از هنجارهای اجتماعی بر حسب زمان و مکان و علل به وجود آورنده آن، اشکال و صور مختلفی به خود می‌گیرد.

در اختلالات هنجاری پوشش زنان در جامعه مذهبی ایران، احتمالاً تغییرات ساختاری در عرصه اقتصادی و تغییرات ارزشی در عرصه فرهنگی و تغییرات سریع ارتباطات در عرصه جهانی شدن نقش عمده‌ای داشته، به گونه‌ای که وفاق اجتماعی و انسجام اجتماعی جامعه را تحت شعاع قرار داده است. در واقع مسئله حجاب و پوشش در جامعه، در وضعیت فقدان یا کمبود وفاق ارزشی و انسجام اجتماعی رخ می‌دهد و نتیجه تغییر ارزش‌ها در فرآیند توسعه سریع، نامتوازن و برون‌زا است که نابرابری را نیز در جامعه بازتولید می‌کند.

پرونده «مسأله جمعیت و زن اجتماعی جدید» منتشر می‌شود

نابرابری در ثروت مادی به‌ویژه نابرابری در درآمد می‌تواند زمینه تضادهای توزیعی در جامعه را فراهم کند. این تضاد نیز می‌تواند به دو شکل تظاهر کند: یکی به صورت به اصطلاح تضاد انتشاری (یا کلی و غیرمشخص) مانند جرح، قتل و آدم‌کشی و دیگری به‌صورت تضاد سیاسی؛ هر دو شکل تضاد به نوبه خود می‌توانند وفاق و انسجام اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهند.

چنانچه امنیت را به مثابه یک گفتمان تعریف کنیم که به سبب ماهیت گفتمانی‌اش، سیال است و می‌تواند بر حسب شرایط زمان و متغیرهای مختلف تغییر کند، گفتمان امنیت کشور در سطح ملی، در سه گفتمان عمده قابل طبقه‌بندی است: گفتمان بسط‌محور، گفتمان حفظ‌محور و گفتمان رشد‌محور.

گفتمان بسط‌محور، محصول شرایط و محیط عمومی اوایل انقلاب اسلامی است که مرز امنیتی، مرزهای ایدئولوژیک است نه مرزهای جغرافیایی.

گفتمان حفظ محور، مربوط به دوران جنگ تحمیلی است که در آن حفظ نظام واجب می‌شود و در رأس همه امور قرار می‌گیرد.

گفتمان رشدمحور، نیز مربوط به دوران پس از پایان جنگ تحمیلی است که در آن گفتمان رشد و توسعه به خصوص رکن اقتصادی آن در اولویت سیاستگذاری ملی قرار گرفت.

اختلال در نظم اخلاقی و هنجاری جامعه در واقع وضعیتی معطوف به دوره گفتمان رشدمحور از سال 1368 به بعد است که بعد از هشت سال دفاع مقدس، کارگزاران سیاسی جامعه به طور طبیعی راهبرد توسعه اقتصادی را برای رشد و پیشرفت کشور انتخاب کردند که آهنگ این توسعه، سریع و شتابان، و جهت‌گیری آن ناموزون و نامتوازن بود، به طوری که الگوی توسعه بیشتر سمت و سوی اقتصادی داشته و به سطوح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توجه متناسبی نداشت و صرفاً از یک نگاه و منظر اقتصادی مدون شده بود.

ماهیت این برنامه‌های توسعه‌ای، برون‌زا، غیردرونی و بر اساس الگوی سرمایه‌دارانه غربی بود که ویژگی‌های عمده آن فردگرایی و انباشت به نفس انباشت و هدف آن رسیدگی به قله‌های پیشرفت، ثروت و شهرت بدون توجه به عدالت، معنویت و منزلت انسانی بود. الگویی که با "مانور تجمل و ترویج مصرف‌گرایی"، به تک ساحتی شدن جامعه منجر شده و افراد جامعه را اسیر نیازهای کاذب و روزآمد کرد، به‌طوری که برای ارضای این نیازهای مصنوعی، ثروت (اقتصادی) در نزد افراد جامعه دارای ارزش شد.

مطابق این مدل از توسعه با ارزش شدن ثروت، جامعه را در یک فاز اقتصادی قرار می‌دهد که نابرابری را بازتولید می‌کند و نظم اجتماعی، بیشتر متکی به پول و ثروت شده و ابعاد دیگر نظم اجتماعی یعنی فرهنگ، اجتماع و سیاست، تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و در نتیجه ارزش‌های متناظر نظم اجتماعی، بر اساس ثروت و مقایسه آن ارزیابی می‌شود.

به عبارت دیگر، ارزش‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تحت تأثیر ارزش ثروت و دارندگان آن یعنی ارزش‌های ثروتمندان و اقشار متمول جامعه قرار می‌گیرد. این گروه که اکثراً تقلیدگر شبه ارزش‌های غربی از طریق رسانه‌های جمعی و ارتباطات جمعی نوین جهانی هستند، از یک سو انتقال دهنده شبه‌ارزش‌ها در جامعه و از سوی دیگر مروج نیازهای کاذب و ارزش‌های مادی در جامعه، به عنوان اهداف فرهنگی هستند.

بر اساس تحقیق دکتر رفیع‌پور در زمینه فرآیند تغییر ارزش‌ها، مشخص شد که از سال 1365 تا سال 1371 یک تغییر ارزشی از ارزش‌های فرامادی به سمت ارزش‌های مادی روی داده است که علت عمده این تغییر ارزشی در ایران نابرابری اجتماعی است که از یک سو موجب گسترش فقر و از سوی دیگر سبب باارزش شدن ثروت در جامعه شده و عواملی نظیر نمایش ثروت، نیازآفرینی و مقایسه اجتماعی، فرآیند تغییر نظام ارزشی را تشدید کرده و منجر به افزایش حقوق اجتماعی ثروتمندان و اشاعه ارزش‌های مادی می‌شود.

رفیع‌پور در تحقیق خود نشان می‌دهد که فشار هنجاری و کنترل درونی که در زمینه رعایت حجاب در سال‌های 65 وجود داشته در سال 71 بسیار کاهش یافته است و همچنین احترام به زنان با حجاب نیز پایین آمده است؛ چرا که «وقتی ارزش‌های یک جامعه تغییر کند و از ارزش مذهبی به طرف غیرمذهبی برود، یعنی ارزش‌های مذهبی از نظر اجتماعی بی‌ارزش شوند، طبعاً دارندگان سمبل‌های آن (از جمله حجاب) نیز از نظر افراد کم یا بی‌ارزش می‌شوند.»

البته اگر چه سمبل‌ها می‌توانند تحت شرایطی در پایداری و کارکرد یک نظام اجتماعی مؤثر باشند اما آنها عامل اساسی نیستند. عامل پایه‌ای و اساسی‌تر برای یک نظام اجتماعی نابرابری اقتصادی اجتماعی است که در پی آن اخلاقیات و ارزش‌های مذهبی تضعیف می‌شود و این برای جامعه ما که پایه و اساس نظم اجتماعی آن، احساسات دینی و ارزش‌های مذهبی است، بسیار هشدار دهنده است.

دکتر رفیع‌پور در تحقیق دیگری با تحلیل محتوای پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی سال 1360(برزخی‌ها)، (بایکوت)، 1370 (عروس) و 1372 (هنرپیشه)، تغییر ارزش‌های جامعه از فرامادی به مادی را در آیینه سینما جستجو کرده و فرضیه اصلی خود مبنی بر تغییر نظام ارزشی جامعه ایران از سال 1368 به بعد را مجدداً تأکید و تأیید کرده است.

وی در ارتباط با تحقیق خود اظهار می‌دارد «یکی از مهمترین سمبل (نماد) های مذهبی که پس از انقلاب بر رفتار و ارزش‌های افراد بسیار تأثیر داشته، حجاب و پوشش زنان است. این نماد به مثابه یک معرف مهم برای نشان دادن میزان اعتقاد هنجاری (نه اعتقاد فردی) و میزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. از این رو در فیلم‌های مذکور، هدف، بررسی این نکته بود که پوشش بازیگران تا چه حد مروج و مبلغ این نماد یا نفی‌کننده آن است.»

تحلیل محتوای دو فیلم «برزخی‌ها» و «بایکوت» در مقایسه با فیلم «عروس» نشان می‌دهد که در دو فیلم نخست، زنان در پوششی متوسط یا بیشتر ظاهر شده‌اند اما در فیلم عروس (پرفروش‌ترین فیلم 1370) از مجموع 47 تصویری که از هنرپیشه زن نشان داده شده، 34 مورد (72 درصد) با پوشش و حجاب نسبتاً کمتر از متوسط بوده است و برخلاف دو فیلم مذکور که حاوی ارزش‌های ملی مذهبی و انقلابی است، روحیه مصرف‌گرایی و نیز ارزش‌های مادی، ثروت، نابرابری و سودجویی به مثابه ارزش‌های مثبت اشاعه داده شده است و در فیلم هنرپیشه (پرفروش‌ترین فیلم1372) بی‌توجهی به نمادهای مذهبی را حتی بیشتر از فیلم عروس اشاعه داده است.

با نفوذ و گسترش شبه ارزش‌های فرهنگ غربی بعد از سال 1370 «بدحجابی» تنها یکی از مظاهر سطحی تغییر ارزش‌ها از فرامادی به مادی است که در نتیجه توسعه ناموزون و نامتوازن نمایان شده است. مسأله مدرنیزاسیون و توسعه و تهاجم فرهنگی یا اشاعه و نفوذ فرهنگ غرب، مسئله‌ای است که اساساً کشورهای جهان سوم از جمله ایران را با یک نوع پارادوکس و «دیالکتیک سوردل» مواجه کرده است.

دیالکتیک سوردل به این معناست که برای فرار از تهدید قدرت به قدرت پناه ببریم، مانند بچه‌ای که از ترس مادر به خود او پناه می‌برد. در اینجا مجبورید برای توسعه به دیگران مراجعه کنید.

به قول هایدگر، نمی‌توانید تکنولوژی را وارد کنید، بدون اینکه فرهنگ آن را وارد کنید و بدون پویایی و بالندگی فرهنگ بومی، استحاله ارزشی در همه عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخ خواهد داد که برای مثال در زمینه ارزش‌های فرهنگی مرتبط با ارزش حجاب و عفاف؛ ظاهرگرایی به‌جای محتواگرایی، زیبایی چهره به‌جای زیبایی اندیشه، تناسب اندام به جای تناسب شخصیت، مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی به جای قناعت و ساده‌زیستی، سبک‌سری و جلف‌گری به جای متانت و وزانت، برهنگی و بی‌مبالاتی جسمی و جنسی به جای حجاب و حیا و حرمت جسم و جنسیت و... ارزش و هنجار می‌شود.

بنابراین مسئله بی‌حجاب از جمله آسیب‌های اجتماعی است که در سطح و لایه‌های ظاهری جامعه نمایان می‌شود و می‌تواند برای متفکرین اجتماعی، علامت و نمادی از آسیب‌های اجتماعی در عمق و لایه‌های زیرین و پنهان جامعه باشد که توسعه سریع، برون‌زا و ناموزون و تغییرات ارزشی حاصل از آن یکی از عوامل عمده آن است.

حسین محبوبی منش؛ پژوهشگر حوزه آسیب‌های اجتماعی