زنگ خطر سینما سال هاست به صدا درآمده!
رئیسیان گفت: زنگ چراغ قرمز سینما، سالها پیش نواخته شده و مسئولان هیچ راهبردی برای شاخههای فرهنگ نداشته و ندارند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علیرضا رئیسیان کارگردان، تهیه کننده و نویسنده سینما، کلیت سینمای ایران و دلایل اینکه پس از گذشت چند دهه به درجهای از افول کیفیتی و مدیریتی رسیده را مورد بررسی قرار داد که در ادامه میخوانید.
آقای رئیسیان با نگاهی به سینمای 98، به نظر شما افول داشته است یا خیر؟
بله افول سینما نتیجه یک دهه طراحی است، البته تقریبا دهه هفتاد به بعد این اتفاق افتاده بود، اما الان به اوج رسیده و عیان شده است. به تعبیری، جایگزین کردن ایدئولوژی به جای تنوع و تکثر دیدگاه هنری و راهی است که مدیران و تصمیم گیرندگان جامعه فرهنگی به بدترین شکل طی میکنند. جشنواره سال گذشته هم یک رویداد بسیار پرحاشیه برای جامعه هنری و سینمایی بود و حتی اگر از این بدتر هم شود باز هم اتفاقی نمیافتد.
یک مصاحبهای از خداداد عزیزی دیدم که از او پرسیده شد چگونه فدراسیون فوتبال وضعیت بهتری پیدا میکند که پاسخ داد "وقتی کسی به حرف ما اهمیت نمیدهد و هرکاری که خودشان فکر میکنند صحیح است انجام میدهند، نظر دادن فایدهای ندارد."
زمانی که جامعه از نقد و پویایی خالی شود خروجی سینما پوچ خواهد شد
زمانی که جامعه از نقد و پویایی خالی شود خروجی سینما که جزیی از این فرهنگ و جامعه است، پوچ خواهد شد و به شخصه تعجب نمیکنم، چون خودم سال گذشته در جشنواره این هشدار را دادم و نمیدانم شنیده شد یا خیر! اما وظیفه من گفتن بود. این جریان پوچی در آیندهای نزدیک حتی دامن آنهایی که میز و پست و صندلی دارند را هم میگیرد.
از سویی، تولیدات به سمت فرمایشی _سفارشی پیش میرود. همچنین جشنواره فیلم فجر که سال گذشته در اوج بی کیفیتی برگزار شد برای اولین بار سینماگران را رو در روی هم قرار داد. البته برخی از سینماگران به اوضاع نابسامان جشنواره دامن زدند و آن را تشدید کردند.
در بحث تولیدات، دوگانهی ساخت فیلمهای سفارشی و گیشهای و پروپاگاندای خبری به نفع آنها، نتیجه خوبی نخواهد داشت منتهی باید تا یکی دو سال آینده و تغییر دست اندرکاران فعلی، صبر کنیم و ببینیم پس از آن چه اتفاقی میافتد.
به شخصه امیدواری به وضعیت کلی سینمای ایران ندارم، امیدم فقط به کسانی است که اندیشهای دارند، اهل قصه گفتن و قصه شنیدن درست هستند البته که این ویژگی ها در جامعه کنونی خریدار ندارند.
من به عنوان فردی که بیش از سی سال فعالیت سینمایی داشتم، در صنف بودم و کاملا سینمای کشور را دنبال میکنم، اعلام می کنم که زنگ این چراغ قرمز، سالها پیش نواخته شده و دولتهای قبل و بخصوص این دولت هیچ راهبردی مثبت برای هیچکدام از شاخههای فرهنگ نداشته و ندارند. فقط ایدئولوژی کردن همه کارها با نیت قابل کنترل بودن، در دستور کارشان قرار دارد.
در طول چند سال اخیر وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی یک دیدار با اهالی فرهنگ و سینما به صورت عام و گفت و گو محور نداشتند! چون گمان می کنند که باید گفت و گو تعطیل باشد و فقط به انتشار لیست هزینههای سازمانهای تابعه اکتفا میکنند. بنابراین، چون قرار نیست هیچ تغییری رخ دهد هیچ گفتمانی هم نتیجه بخش نخواهد بود و ضررش هم مردم و مملکت و آینده فرهنگ خواهد داد.
میتوان گفت برای این افول فرهنگ و سینما، برنامه ریزی شده است؟
علائم نشان از این دارد یعنی با طراحی پیش رفته اند. اینکه تعدادی از کارگردانهای مهم، تاثیرگذار نسل اولی به هرشکلی حذف شوند بعد سراغ دهه شصتیها و هفتادیها بیایند و کل امورات سینما را با یک فضای هیجانی، شتاب زده و چند فیلمساز جوان بگذرانند در صورتی که ذات فرهنگ، هنر، سینما و رسانه اصلا این نیست. اینها مسیر را اشتباه میروند و هرکسی این کار را کرده و اجرا کنندگان، خسارتش را خواهند داد.
مدیریت پنهان چند سالی است همه ارکان سینما را به دست گرفته است
لجبازیهای فردی بر سر حفظ و یا به دست آوردن صندلی مدیریت و قدرت، تا چه حد در رساندن سینما به این نقطه دخیل بوده است؟
این نیز ناشی از نگاه مدیریتی است، چون ما مسئولانی آشکار مانند رئیس سازمان داریم از سویی مدیریت پنهانی وجود دارد که چند سالی است همه ارکان گردش سینما و مسائلش را در دست دارند، چون عملا در مدیریت آشکار میبینیم حرفی برای گفتن ندارند و اصلا نمیتوانند مدیریتی صحیح داشته باشند، اما مدیریت پنهان، چون مسئولیت آشکار ندارد کارها را هرطور که تمایل دارد پیش میبرد. بحث حذف سینماگران که مطرح کردم و هر روز هم گستردهتر میشود یکی از آثار این مدیریت پنهان و نگرش آن هاست.
در خصوص شخص خودم در جلسهای که چند سال پیش داشتند گفته بودند روی فلانی زیاد شده و باید کم کنیم. جای سوال دارد اگر روی من فیلمساز و سینماگر به عنوان کسی که مشکل اخلاقی، اقتصادی، فرهنگی و... نداشته را کم کنید چه افتخاری برای شما دارد و اگر متفکرانی مانند مهرجویی، بیضایی و... از ایران بروند قطعا دودش به چشم فرهنگ و سینمای ما خواهد رفت و یا نمونه دیگر رفتاری است که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر با حاتمی کیا و سازمان اوج شد و قابل پیش بینی هم بود.
آیا به کوچک سازی سازمان سینمایی اعتقاد دارید و آیا تا این حد به انجمن ها، کارگروهها و... متعدد نیاز است؟
در دوره مرحوم سیف الله داد که مرد بزرگی بود و حیف که برخی از سینماگران در آن زمان بدترین ظلمها را به او کردند، در پیش نویس برنامه پنجم به عنوان رکنی اساسی آمده بود. الان هم که برنامه ششم است و تقریبا بیش از دو دهه از آن جریان میگذرد خبری نیست!
در آن برنامه آمده بود باید واگذاری تمام ارکان غیرضروری سازمان سینمایی به صنف و بخش خصوصی واگذار شود و فقط ستادی جهت سیاست گذاری و نظارت در نظر بگیرند، اما در زمان شمقدری برای به قدرت رسیدن سینما قرار شد به سازمان تبدیل شود که نشد و به چیزی که الان میبینید تبدیل شد. یعنی سازمان عریض و طویلی که حتی ارکانش با هم همکاری و همپوشانی ندارند و نتیجه کارهایشان به دادن اعداد و ارقام و آمار ختم میشود! بنابراین میتوان فهمید هیچ برنامه مشخصی برای بهبود شرایط فرهنگ و حوزههای صنفی، رفاهی، معیشتی، کاری و... وجود ندارد.
میگویند تولیدات زیاد شده و اشتغال ایجاد کرده ایم، اما آیا میگویند که استاندارد سینمایی افول یا صعود داشته است؟ در صورتی که این مقولهها باید در کنار تولید یکسان رشد کند. در کل نقشه راه درستی وجود ندارد و هر روز هم تصمیم گیریها و ایدههای جدید همچون آجرهای کج به این دیوار اضافه میشود و کجی آن را بیشتر میکند و تا زمانی که این دیوار ریزش نکند دست بردار نیستند.
چرا در سالهای اخیر اینقدر اصرار به قویتر کردن بخش دولتی سینما وجود دارد؟
چون بتوانند تمام سرنخها و قدرت و منافع را در دست بگیرند وگرنه چه الزام و ضرورتی است در سینما این حجم از قدرت در دست دولت باشد؟!
نظر شما درباره قرعه کشی شدن فیلمها چیست؟
این ادامه افتضاحی است که از سالهای قبل بخصوص سال گذشته در اکران به وجود آمد و مانند دیگر پدیدههای ما که قابلیت ثبت کردن در دنیا را دارد، میتوانیم ثبت جهانی کنیم.
در جهان برای هر محصولی که در وجه صنعتی تولید میشود تمام جوانب از تولید تا عرضه کاملا روشن است. به عنوان نمونه فیلمی که تولید میشود زمان اکران و تمام جزییات به طور دقیق مشخص میشود و موفق و عدم موفقیتش بررسی خواهد شد، میخواهم بگویم موضوع اینقدر جدی و مهم است، اما اینجا هر روز با یک نوع تصمیم گیری روبرو میشویم و در نهایت هم خروجی درستی ندارند و حتی آثاری با شاخصههای سینمایی و با کیفیت نیز طعمه این نمونه برنامه ریزیهای غلط میشوند. خصوصا که سالهای گذشته شاهد آن بودیم و اوج به هم ریختگی نمایشی داشت که با ریزش مخاطب شدید هم همراه بود و قرعه کشی به نظر ساده انگارانهترین و سطحیترین شکل ممکن توزیع جدول نمایش است.
آیا میتوان گفت منفعلتر از وزارت ارشاد کنونی وجود داشته است؟
اینها در واقع کار اداری خودشان را انجام میدهند پس در این حوزه نمیتوان گفت منفعل کار میکنند، ولی با اغماضی کوچک میتوان گفت ضعیفترین دوره مدیریت فرهنگی در وزارتخانه است.
یک سری پرسشها هم وجود دارد که جواب درستی برای آن یافت نمیشود به عنوان نمونه، در خصوص نمایش و حفظ عدالت نسبی چه کاری میتوان انجام داد، در حوزه بین الملل چرا اینقدر دچار رکود جهانی هستیم؟ در حوزه حمایتها و حفظ شان و عدالت برای فیلمسازان چه برنامهای داریم؟ در مورد ارتقاء سطح استاندارد کیفی آثار چه کارهایی انجام دادیم؟ درباره بالا بردن سطح دانش کیفی عوامل سینما چه پروژه و برنامهایی را اجرا کردیم؟ در واگذاری مسئولیتها و رشد نهادهای صنفی و مدنی و بیرون آمدن از حالت فعلی چه برنامهای داریم؟ در حمایت از سینماگران و آزادی بیان برای آنها چه کاری انجام خواهیم داد؟ در واقع جوابی برای این پرسشها نمیتوان داد، چون پاسخ از برنامه و تئوری میآید و از آن جایی که این مقولهها وجود ندارد پس خروجی و پاسخی وجود نخواهد داشت.
پس دوران این دولت پراشتباهترین ترین دوره در عرصه فرهنگ است. این ربطی به تحریم ندارد و نمیتوان گردن این مقوله انداخت، چون همان سینمایی است که در اوج تحریم و جنگ و... دارای شاکله و شخصیت بود و در دنیا و ایران محبوبیت و مخاطب داشت، تاثیرگذار بود و همه فیلمهای خودشان را میساختند.
منبع: باشگاه خبرنگاران