شنبه 1 آذر 1404

سازوکار بازار

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
سازوکار بازار

در جهان امروز، نمایشگاه‌های تخصصی یکی از ابزارهای کلیدی تبادل دانش و ارتباط مستقیم میان فعالان اقتصادی به شمار می‌روند. با این وصف نمایشگاه‌ها و همایش‌ها در اقتصاد ایران، اثرگذاری واقعی این رویدادها را کاهش داده و آنها را به حاشیه‌های تبلیغاتی و تجاری سوق داده است؛ به‌طوری‌که سعید عسکرزاده، دبیر انجمن سنگ‌آهن بر این باور است که فعالان بخش معدن ترجیح می‌دهند در همه رویدادهای نمایشگاهی...

با توجه به برگزاری رویدادهای نمایشگاهی همچون ایران متافو از اواخر آبان امسال، از نگاه شما نمایشگاه‌هایی از این دست، چه دستاوردهایی برای توسعه تولید کامودیتی‌های معدنی به همراه دارد؟

جهان امروز، جهان اطلاعات و فناوری‌های جدید است و در این میان، همه‌ساله در جهان نمایشگاه‌های مختلف در حوزه‌های گوناگون برگزار می‌شود. به رغم اینکه در فضای کنونی دسترسی آزاد اطلاعات در دنیا فراگیر شده و خدمات متنوعی در بخش‌های مختلف ارائه می‌شود، جایگاه نمایشگاه‌ها همچنان جایگاه ویژه‌ای است، چرا که به دلیل ایجاد فضای گفت‌وگوی مستقیم می‌تواند سبب تعامل بیشتر فعالان اکوسیستم فولادی و معدنی شود و از این حیث اهمیت زیادی دارد.

آیا همین کارکردی که برای رویدادهای نمایشگاهی در جهان مطرح کردید، در ایران نیز مصداق دارد؟

این مسئله، همواره در ایران مصداق‌های بسیار داشته است، اما موضوع مهم آن است که طی سال‌های گذشته، تعداد این نمایشگاه‌ها و برگزاری آنها افزایش یافته است؛ به‌نحوی که برخی از نمایشگاه‌ها که اتفاقاً هم‌موضوع و در یک حوزه‌اند، در فاصله زمان‌های کوتاه برگزار می‌شوند. معدن و صنایع معدنی هم از این موضوع مبرا نیستند و فواصل برگزاری این نوع نمایشگاه‌ها چنان کوتاه است که فعالان معدنی در تمام این رویدادها حضور نمی‌یابند، چرا که شرکت در تمامی این نمایشگاه‌ها زمان‌بر است. اگر بگوییم که هر چند روز یک‌بار نمایشگاه در حوزه معدن یا فولاد و صنایع معدنی در کشور برگزار می‌شود، بیراه نگفته‌ایم. دلیل انتقاد فعالان معدنی به این مسئله هم آن است که اگر تعداد برگزاری این نمایشگاه‌ها، افزایش یابد، از میزان اثرگذاری آنها کاسته می‌شود. بهتر است پس از برگزاری هر نمایشگاه، برگزارکنندگان آن نمایشگاه، بررسی کنند و متوجه شوند که میزان اثرگذاری نمایشگاه چقدر بوده است، یا نقاط ضعف نمایشگاه کدام موارد بوده است؟ افزایش میزان برگزاری نمایشگاه‌ها سبب می‌شود فضای نمایشگاه‌ها به سمت‌وسویی برود که در آن بنا به هر دلیلی، اهداف موردنظر مغفول مانده و به سمت حواشی می‌رود. از سوی دیگر تعدد برگزاری این نوع مراسم موجب می‌شود گاه مسائل مطرح‌شده از متن دور شوند و شرکت‌کننده‌ها و برگزارکننده‌های مراسم بیشتر به فکر این باشند که حامیان مالی این رویدادها را برگزینند و نمایشگاه‌ها، سمت‌وسوی تبلیغاتی به خودشان می‌گیرد. به همین دلیل هم هست که من با تعدد برگزاری نمایشگاه و افراط در برگزاری آن چندان موافق نیستم. به نظرم می‌رسد که همایش‌های فولادی و معدنی نیز دچار این مشکل شده‌اند. در حال حاضر، هیچ مرجعی برای ارزیابی توان و عمق علمی و کاربردی نمایشگاه‌ها و همایش‌ها وجود ندارد. در انجمن سنگ‌آهن نیز تلاش شده اگر قرار است برگزارکننده همایش یا نمایشگاهی باشیم، حتماً محتوای درخوری در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهیم و درگیر مسائل بازرگانی یا تجاری نشویم؛ به همین دلیل هم بسیار گزیده در نمایشگاه‌ها و همایش‌ها حضور پیدا می‌کنیم، چراکه تلاش داریم به مخاطبان خودمان احترام بگذاریم.

در حال حاضر کامودیتی‌های معدنی مثل سنگ‌آهن با چه چالش‌هایی مواجه‌اند؟ این مشکلات بیشتر ناشی از متغیرهای درونی است یا اینکه متغیرهای بیرونی (داخلی یا خارجی) اند که به بنگاه‌ها تحمیل می‌شوند؟

هر محدودیت بین‌المللی در عرصه دستیابی به تکنولوژی‌ها و فناوری‌های موردنیاز تولید، از میزان رقابت‌پذیر بودن در عرصه تجارت و کسب‌وکارها می‌کاهد. محدودیت‌های بین‌المللی هم اثرگذاری‌های خاص خودش را دارد. در بسیاری از مواقع، محدودیت‌ها ناشی از مشکلات خارج از کشورمان نیست و منشأ داخلی دارد. متاسفانه نهادهای متولی در بخش معدن و صنایع معدنی، بنابر چانه‌زنی و قدرت چانه‌زنی اقدام به رفع معضلات مربوط به فعالان این بخش می‌کند. اکنون مکانیسم ماشه نیز اعمال شده، به همین دلیل، فضای فعلی مستعد بروز ناکامی برای فعالان اقتصادی در بخش‌های معدن و صنایع معدنی است. مکانیسم ماشه سبب می‌شود روابط تجاری و بانکی مسدود شود و همین امر، فعالیت اقتصادی را به‌شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. مشکلاتی که ناشی از مدل سیاست‌گذاری در داخل است باید مورد توجه سیاست‌گذار قرار بگیرد و تلاش شود از موانع محیط کسب‌وکار زدوده شود و مدل برنامه‌ریزی در شرایط سخت باید با شرایط معمولی متفاوت باشد تا فعالان اقتصادی بتوانند به کارشان ادامه دهند.

آیا از زمان فعال شدن مکانیسم ماشه چنین زمینه‌هایی رخ داده است؟

متاسفانه از زمانی که مکانیسم ماشه علیه کشورمان فعال شد، شاهد هیچ‌گونه تغییری در مدل سیاست‌گذاری در کشورمان نبوده‌ایم و اقدامی برای بهبود محیط کسب‌وکار انجام نشد. این مهم‌ترین مسئله‌ای است که باید به آن اشاره کرد. معدن و صنایع معدنی باید محور جدی اشتغال، ارزآوری و آبادانی کشورمان می‌شد، اما متاسفانه هر سال معضلاتی به‌وجود آمد که این بخش از مسیر خود دور شد. حال اینکه بخش معدن، حلقه اولیه در زنجیره‌ای است که قرار است ماده اولیه بخش صنعت را تامین کند. این در حالی است که صنعت در کشورمان با گلوگاه‌های جدی مواجه است و کارایی لازم را ندارد. در واقع سیاست‌گذار، هرگز به افزایش بهره‌وری در این بخش فکر نکرده است. پرسش جدی که در این میان وجود دارد این است که تزریق کامودیتی‌های معدنی به چرخه تولید صنعتی تا چه میزان به‌صرفه است؟ آیا اساساً به این فکر شده که میزان تولید صنعتی ما تا چه اندازه سبب توسعه حقیقی کشور شود؟ یکی از خواسته‌های فعالان بخش معدن، استقلال این بخش در اقتصاد است، چرا که از اول هم قرار بود این بخش به‌شکل مجزا و به‌عنوان موتور محرک تولید مورد توجه سیاست‌گذاران قرار بگیرد. در چنین وضعی، طبیعی است که تصمیم‌گیری‌ها، نیز به همان نسبت دچار تزلزل شود، چرا که معدن در کشورمان فضایی ایجاد کرده است که می‌تواند فضای واقعی و ارزشمندی برای توسعه باشد.

معدن‌کارها و فولادکارها همواره با هم کشمکش دارند و گاه سیاست‌گذار نیز به این کشمکش دامن می‌زند. فولادسازان بر این باورند که صادرات سنگ‌آهن خام‌فروشی است. آنها استدلال می‌کنند تا زمانی که شرکت‌های فولادسازی نیازمند سنگ‌آهن، گندله یا آهن‌اسفنجی هستند، نباید آن را به خارج از مرزهای کشورمان صادر کرد. در واقع آنها بر این باورند که مازاد تولید معدنی نیز باید در کشور ذخیره شود تا در وضع مناسب که فولادسازان به آن نیاز دارند، بتوانند به مواد اولیه معدنی داخلی دسترسی داشته باشند. به نظر شما این امر تا چه اندازه صحیح است و پاسخ معدن‌کاران به این خواسته چیست؟

این درخواست، خواسته‌ای باطل است. نخست اینکه قوانین و مقررات در داخل به نحوی سامان‌دهی می‌شوند که ما کالایی را صادر نکنیم، مگر اینکه در داخل، نیاز به آن وجود نداشته باشد. اساساً و بنابر قوانین در ایران هیچ کالایی را صادر نمی‌کنیم، مگر اینکه در کشور مازاد وجود داشته باشد و در زنجیره فولاد هم تنها جایی که گلوگاه محسوب می‌شود و بحث معدن‌کاران و فولادکاران است، بخش «آهن اسفنجی» است.

فولادکاران در زنجیره ارزش فولاد، ارزش افزوده ایجاد می‌کنند یا اینکه کالاهای فولادی ارزشی کاهنده برای مواد معدنی محسوب می‌شوند؟

این نکته مهم ورود به بحث کشمکش میان فولادکاران و معدن‌کاران است. اصطلاح «خام‌فروشی» می‌تواند کاملاً پوپولیستی و شعاری محسوب شود. مفهوم ارزش افزوده، مسئله‌ای اقتصادی است. ما باید در کشورمان به دنبال این باشیم که هر منبعی داریم به کالایی با ارزش افزوده بالاتر تبدیل کنیم. اگر در فرآیند تولید، ارزش افزوده بالاتر ایجاد می‌کنیم، حتماً باید این کار را انجام دهیم و چنانچه ارزش افزوده ایجاد نمی‌کنیم، اتفاقاً باید برای بهره‌ور کردن حلقه‌های پایین‌تر تصمیم جدی بگیریم. متاسفانه در کشورمان به این مباحث نمی‌پردازیم و موضوع را در عدد «خام‌فروشی» خلاصه می‌کنیم. به‌طور مثال فرض کنید سیاست‌گذار قیمت سنگ‌آهن را با قیمت شمش مقایسه می‌کند؛ توجه نمی‌کند که برای تولید هر تن شمش، 5/ 3 تن سنگ‌آهن مصرف می‌شود. اگر قرار است قیمت این دو کالا را مقایسه کنیم، ابتدا باید قیمت دلاری سنگ‌آهن را به‌درستی محاسبه کنیم و سپس قیاس انجام دهیم. دوم، در ازای این تولید، اعداد و ارقام قابل‌توجهی انرژی، آب و منابع هیدروکربنی مصرف می‌شود. اگر مجموع اینها را کنار هم بگذاریم، خواهیم دید که کالای 70دلاری، 5/ 3 برابرش ماده اولیه می‌خواهد تا کالای 400دلاری تولید شود. پس عدد 70 با 400 قابل مقایسه نیست. از سوی دیگر هم باید فرآیند مصرف گاز را با این مدل ارزیابی کنیم و از خودمان بپرسیم اگر این گاز را صادر می‌کردیم، چقدر ارزش پیدا می‌کرد؟ باید بررسی کنیم آیا به‌صرفه است گاز را صادر کنیم، یا آن را تبدیل به ماده‌ای دیگر و بعد آن را صادر کنیم. بالاخره می‌دانید اگر برق مازاد داشته باشیم می‌توانیم به کشورهای همسایه صادر کنیم و اگر گاز مازاد داشته باشیم به ترکیه صادر می‌شود. اگر اینها را با هم جمع کنیم و میزان گازوئیلی را هم که دولت مکلف است برای حمل‌ونقل تامین کند، آن هم نه با قیمت گازوئیلی که در اختیار معادن قرار می‌گیرد، بلکه با گازوئیل 300تومانی حمل‌ونقل، به آن بیفزاییم، شک نکنید که در فرآیند تولید فولاد ارزش افزوده ایجاد نمی‌کنیم. آن چیزی که باعث شده ما همچنان بگوییم باید فولاد تولید کنیم، تحریم است. البته تحریم نه به این معنی که مکانیسم ماشه روی ما اثر گذاشته، اثر ماشه روی ما کمتر از فولاد بوده است. چون فولاد در فهرست وزارت خزانه‌داری آمریکا آمده، اما بخش بالادست زنجیره ارزش در فهرست تحریم‌ها قرار ندارد. آنچه اثرگذار است این است که در شرایط تحریم، اگر بخواهیم با نگاه «پدافند غیرعامل» به موضوع نگاه کنیم، مسئله قیمت کنار می‌رود. ما به لحاظ تکنولوژی عقب هستیم، به لحاظ قیمت تمام‌شده وضع خوبی نداریم و وقتی اینها را کنار هم می‌گذاریم، متوجه می‌شویم که برای مصرف داخلی و مقابله با تحریم‌ها کار درستی کرده‌ایم که فولاد به اندازه مصرف خودمان تولید کرده‌ایم و هر آنچه قرار است مازاد تولید باشد، صادر کنیم. باید محاسبه دقیق از ارزش افزوده آن انجام دهیم. برآوردهای ساده می‌گویند به‌صرفه نیست تمام کالاها را با مصرف سنگین انرژی تبدیل و سپس با قیمت‌های پایین صادر کنیم.

به‌نظرتان راهکار این مسئله چیست؟

ببینید ما دو راه بیشتر نداریم. یا دولت همچنان سوبسید گاز و سوبسید برق بدهد یا اینکه گاز را از ترکمنستان وارد کند و بعد گندله را تبدیل به آهن اسفنجی و شمش کرده و سپس شمش را به میلگرد و محصولات فولادی تبدیل و صادر کند. این یکی از راه‌حل‌هاست. اگر حساب‌وکتاب کنیم، در این فرآیند ارزش افزوده‌ای برای دولت ایجاد نمی‌شود. قاعدتاً باید تصمیم بگیریم که هرچه در داخل نیاز داریم (چه محصولات فولادی، چه فولاد خام) را تولید کنیم و مازاد را به بازار بسپاریم که نهاد بازار تعیین کند چه چیزی تولید و چه چیزی صادر شود.

سازوکار بازار 2