سجاد صفارهرندی: «زندگی پس از زندگی» یک رخداد تمدنی است
در «زندگی پس از زندگی» ما با مشاهدات آدمهای معمولی سر و کار داریم که فیالجمله از صداقت آنان اطمینان حاصل شده است اما مگر قرار است بر سر جزء به جزء این مشاهدات و تجربیات قسم حضرت عباس بخوریم؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجموعه «زندگی پس از زندگی» با اجرای عباس موزون ویژه برنامه افطار شبکه 4 سیما است که هر روز به مدت یک ساعت در لحظات ملکوتی نزدیک به افطار پخش میشود.
تجربهگران در این ویژهبرنامه به بیان تجربیات خودشان از لحظاتی که در شرایط مرگ کلینیکی و یا خروج موقت روح از جسم قرار گرفتهاند، میپردازند.
پخش این تجربیات منحصر به فرد که توجه طیف وسیعی از مخاطبان را برانگیخته است، به ایجاد بحثهای دامنهداری در بین صاحبنظران منجر شده است که غالباً از منظری فلسفی الهیاتی به ماجرا ورود کرده و به بحث درباره روایی یا ناروا بودنِ نشر این قبیل تجربیات پرداختهاند.
«زندگی پس از زندگی» باعث احیای باور به غیب میشود محسن پرویز: «زندگی پس از زندگی» حاصل توهمات تجربهگران نیست ماجرای قطع پخش برنامه "زندگی پس از زندگی" چه بود؟سجاد صفارهرندی، رییس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری، در شمار این چهرههاست که با انتشار پستی در صفحه شخصیاش به ارایه نکاتی در خصوص برنامه "زندگی پس از زندگی" پرداخته است.
صفارهرندی در این یادداشت کوتاه آورده است:
طی دوسال که برنامه زندگی پس از زندگی در ماه مبارک رمضان از تلویزیون پخش شده است فکر میکنم درمجموع کمتر از انگشتان دو دست قسمتهایی از آن را دیدهام. معتقدم تولید این برنامه و خصوصا اقبال گستردهای که از سوی مخاطبان به آن صورت گرفت را فراتر از یک رخداد رسانهای میتوان رخدادی تمدنی تلقی کرد.
مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی از تسخیر و تصرف جسم فراوردههای تمدنی موجود و دمیدن روح و معنای دیانت در آنها میگذرد. این تصرف نه یکباره و نه با فرمول و روشهای از قبل طراحی و تدوین شده که به تدریج از خلال عمل خلاقانه انسانهای مومن و آزمون و خطاهای آنها حاصل میشود. پس امر تمدنی نه با کمال و تمامیت که با افق گشایی و در مسیر بودن قابل شناسایی است.
اگر چنین باشد به باور من تا آنجا که به حوزه رسانه و هنرهای تصویری باز میگردد،"زندگی پس از زندگی" را میبایست درکنار روایت فتح آوینی، دیدبان و مهاجر حاتمیکیا، تولد یک پروانه راعی، خیلی دور خیلی نزدیک میرکریمی، مختارنامه میرباقری و نمایش تلفیقی شب آفتابی بهزادپور، در زمرهی جدیترین و موفقترین تلاشها برای تصرف در جوهره هنر رسانهی مدرن و استخدام آن به منظور تحقق غایات و احوالات دینی به شمار آورد.
دوستان منتقد برنامه میگویند این روایتها از کدام آزمون اعتبارسنجی در شده است که رخصت طرح در رسانه را می یابد؟ مبنای حجیت این مشاهدات و رویاها چیست؟
حدس میزنم علی القاعده برنامه چارچوبهایی برای حصول اطمینان عرفی و عقلایی از صداقت و وثاقت راویان داشته باشد اما اگر پرسش ناظر جایگاه معرفتی این چنین تجاربی است از اساس نادرست و بینسبت با اصل ماجراست.
دوستان فاضل ما چنان در اوراق درس و مدرسه عمیق شدهاند که در فضای رسانه نیز دغدغههای فیلسوفانه و معرفت شناختی خود را پی میگیرند.
در "زندگی پس از زندگی" ما با مشاهدات آدمهای معمولی سر و کار داریم که فیالجمله از صداقت آنان اطمینان حاصل شده است اما مگر قرار است این مشاهدات مبنای شناخت علمی شما از زندگی پس از مرگ باشد؟ گیرم به جای آدمهای معمولی با مشاهدات و مکاشفات ملاحسینقلی همدانی و آسیدعلی آقای قاضی طرف بودید مگر آن مکاشفات در ترازوی سنجش معرفتشناسانه جز برای مکاشفه کننده اعتبار و حجیتی دارد؟ مگر قرار است بر سر جزء به جزء این مشاهدات و تجربیات قسم حضرت عباس بخوریم؟
کار رسانه را با کار علم خلط نکنیم.
احتمالا دغدغه دوستان این است که نکند تجربهگرانی هم پیدا شوند که در مشاهدات خود فلان شخصیت نامطلوب مذهبی یا سیاسی را در مقام شفیع و وکیل ببیند و آن وقت واویلا! حال آنکه نه مشاهده اهل بیت و شهید سلیمانی و غیره در چنین تجربیاتی میتواند حجت حقانیت آن بزرگواران باشد و نه دیدن کسان دیگر چنین مویدی بر مسالک و مذاهب میگردد. اگر کسی دنبال اثبات حقانیت و حجتیت از این مسیر باشد آدرس را غلط آمده است.
آنچه اینجا موضوعیت دارد نوعی تذکر، از خلال خلق تجربهای معنوی، برای مخاطب امروزین رسانه است.
مخاطبی که امواج پردامنه عرفی شدن و الحاد و کثرت اشتغالات عالم تعین و کثرات اتصال او را با ساحت متعالی هستی شدیدا ضیق کرده است.