سعیدی: جاهلیت مدرن از رنسانس شروع میشود
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) گفت: جاهلیت مدرن برای انسان غربی از زمان آغاز مدرنیته و قرن 17 شروع میشود. این زمانی است که انسان مدرن سعی میکند مشکل آگاهی از جهان را چاره کند که به سمت جریان پوزیتویسم میرود.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، نشست علمی «تبیین مفهوم جاهلیت مدرن» با حضور محمدعلی فتح اللهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهدی جمشیدی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، روح الامین سعیدی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و سردبیر مجله عصر اندیشه و مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل، روز شنبه 14 اسفند در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.
روح الامین سعیدی نیز در این نشست گفت: بحث من رویکرد نظری به جاهلیت مدرن است. در سطح نظری می توان جاهلیت مدرن را در عرصه معرفت شناسی مورد بررسی قرار داد.
وی ادامه داد: جاهلیت مدرن برای انسان غربی از زمان آغاز مدرنیته و قرن 17 شروع می شود. این زمانی است که انسان مدرن سعی می کند مشکل آگاهی از جهان را چاره کند که به سمت جریان پوزیتویسم میرود.
وی افزود: تفکر فلسفی در غرب از یونان باستان تا قرن 15 به دنبال حقیقتجویی است. از آنجایی که عقل فلسفی یونانی منقطع از وحی است نمیتواند به حقیقت نایل شود لذا انسان غربی در طول سدهها نمیتواند کنه حقیقت و هستی را فهم کند.
وی ادامه داد: از رنسانس انسان متفکر غربی خسته از حقیقتجویی فلسفی، سعی میکند فهم کنه هستی را کنار بگذارد و با بُعد متافیزیک وداع میکند و نقطه آغاز جاهلیت مدرن همینجاست. انسان مدرن در عرصه معرفتشناسی خود را خاستگاه شناخت و نقطه عزیمت شناخت میداند.
انسان جایگاه شناخت است نه خاستگاه شناخت
سعیدی گفت: در تفکر اسلامی ما معتقدیم انسان «جایگاه» شناخت است و علم به انسان تفویض میشود. این در آیات قرآن هم تاکید شده است. ولی در اندیشه غربی انسان از ابتدای قرن 17 خود را «خاستگاه» شناخت می داند.
سعیدی گفت: در همین دوران معرفت شناسی بر هستی شناسی چیرگی پیدا میکند. این باعث شد هر چه را نتواند با ابزار حس آنها رابشناسد نفی کند.
وی افزود: در آغاز دوران مدرن جای هستی شناسی و معرفت شناسی عوض می شود. انسان مدرن می گوید معرفت شناسی است که اولویت دارد و ابزار او فقط مشاهده حسی است. هر چه با چارچوب او نمی خواند و نمی تواند آن را با ابزار خودش بشناسد، رای به عدم وجود آن می دهد. این امر در دکارت، بیکن، کانت، آگوست کنت و... مشهود است و انسان به صورت کلی عقل خود بنیاد مدرن و حس را ملاک قرار می دهد.
وی ادامه داد: اما در اندیشه اسلامی ما از هستی شناسی شروع میکنیم. قدم بعدی این است که چگونه این هستی را باید شناخت؟ آیا ابزار حسی به درد میخورد؟ قرآن تصریحاتی دارد که ابزار مشاهده حسی فایده ندارد. البته جنبه های مادی با حس قابل مشاهده و فهم است.
سعیدی گفت: اتفاقاتی که در قرن 17 و 18 رخ می دهد و اکتشافات بسیار زیادی که انسان پیدا می کند و رشدی که انسان غربی می کند باعث می شود بتواند طبیعت را در اختیار خود بگیرد و استعمار شکل می گیرد.
وی ادامه داد: فلسفه انسان مدرن هم فلسفه حسی و علوم اجتماعی و انسانی او هم حسی میشود. لذا فلسفه حسی را تئوریزه می کنند و به دیگر علوم تسری می دهند.
نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است
وی افزود: نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است که می گوید من فکر می کنم پس من هستم. یعنی جایی که «انسان» ملاک قرار می گیرد. از اینجا پای دین و متافیزیک کنار می رود.
سعیدی گفت: در قرن بیستم لایه های نازیبای مدرنیته خود را نشان می دهد. دو جنگ جهانی و بحران اقتصادی بین دو جنگ رخ داد که در زندگی مردم به شدت تلاطم ایجاد کرد. انسان غربی به شدت دچار سرخوردگی می شود که درِ باغ سبزی که روشنگری به ما نشان داده بود منجر به جنگ جهانی و بحران عظیم اقتصادی شد.
نقد غرب در دهههای آغازین قرن بیستم
وی ادامه داد: به شدت عقل خود بنیاد در همان سال ها و دهه های آغازین قرن بیستم مورد نقد های جدی قرار گرفت. در این دوره به دستاوردهای مدرنیته و روشنگری و به معرفت شناسی اثبات گرای غربی نقد می شود.
وی افزود: مفهوم جاهلیت مدرن کاملا در اندیشه های مکتب فرانکفورت قابل ردیابی است. آنها به آگاهی کاذب اشاره می کنند و بر این تاکید دارند که انسان درگیر لذت های کاذب شده تا به مسایل اساسی فکر نکند. به قول ماکس وبر انسان اسیر یک زندان و قفس آهنین شده است. اینها دقیقا بحث های درون خانوادگی جوامع غرب است.
سعیدی گفت: در دو دهه پایانی قرن بیستم شاهد طغیان معرفت شناسی در غرب با ظهور پست مدرنیسم هستیم که تمام شالوده های فکری انسان غربی را زیر سوال می برد و می گوید هیچ گونه واقعیت عینی و نظریه کلانی نمی توانیم داشته باشیم چراکه اصلا «داوری» و «ملاکی برای داوری» وجود ندارد. اصلا امکان شناخت جهان با حس وجود ندارد و ما فقط می توانیم جهان را تفسیر کنیم و هیچ داوری نیست که بگوید چه کسی درست می گوید.
وی افزود: در این دیدگاه ملاک، منظر و پرسپکتیو انسان است و هیچ کس هم نمی تواند داوری کند که چه منظری درست است. لذا چنین نتیجهگیری شد که منفک از ذهن و نظر من واقعیتی وجود ندارد.
وی ادامه داد: فوکو می گوید قدرت است که واقعیت را می سازد. بین انسان دیوانه و انسان عاقل نمی توانید داوری کنید و معیاری برای نیک و بد وجود ندارد. لذا ریشه اموری از قبیل ازدواج همجنسباز ها و... به بحث های معرفت شناسی باز می گردد. آنها می گویند بر اساس چه معیاری همجنس بازی بد است؟ گفتمان هر کسی برای خود اوست.
پوپر میگوید شالودههای علم را بر روی باتلاق بنا میکنیم
سعیدی گفت: پوپر در کتاب «حدس و ابطال ها» می گوید ما در مورد جهان حدس می زنیم. اگر ابطال شد آن را کنار می گذاریم و مادامی که ابطال نشده برای ما حجیت دارد. او میگوید ما داریم شالوده های علم را بر روی باتلاق بنا می کنیم. یعنی خود آنها می گویند علم ما مفید یقین نیست.
وی ادامه داد: نگاه اسلام این است که اگر می خواهید به دانش یقینی برسید و از جهالت بیرون بیایید، همه باید زیر چتر هدایت وحیانی قرار گیرند که بدین ترتیب می توانید ابزار استدلالی و حسی و شهودی داشته باشید.