سهم مدارس دولتی تهران از رتبههای برتر کنکور، هیچِ هیچ
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری، کنکور سراسری، همانند یک آزمون سرنوشتساز، در دل هر خانوادهای که بهدنبال تحقق رویاها و آرزوهای فرزندانش است، دغدغه و امیدهایی بزرگ را به همراه دارد. در این مسیر پرچالش، جایی که هر درصد و رتبه میتواند آیندهای جدید را رقم بزند، گاهی اوقات واقعیتهای تلخ و نابرابریهای آموزشی در سایهپوششگر موفقیتهای درخشان قرار میگیرد. در...
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری، کنکور سراسری، همانند یک آزمون سرنوشتساز، در دل هر خانوادهای که بهدنبال تحقق رویاها و آرزوهای فرزندانش است، دغدغه و امیدهایی بزرگ را به همراه دارد. در این مسیر پرچالش، جایی که هر درصد و رتبه میتواند آیندهای جدید را رقم بزند، گاهی اوقات واقعیتهای تلخ و نابرابریهای آموزشی در سایهپوششگر موفقیتهای درخشان قرار میگیرد. در میان ستارههای درخشان کنکور، که بهواسطهی تلاشها و فداکاریهایشان به اوج رسیدهاند، این سوال همیشه وجود دارد: آیا تمامی دانشآموزان در مسیر این موفقیتها، از فرصتهای برابر بهرهمند شدهاند؟ بررسی آمار و واقعیتهای موجود در دنیای کنکور، بهویژه در مورد رتبههای برتر، نشاندهندهی تفاوتهای قابل توجهی در دسترسی به منابع آموزشی و فرصتهاست. زمانی که مشاهده میکنیم تمام رتبههای برتر رشته تجربی از مدارس استعدادهای درخشان هستند و تنها درصد کوچکی از این موفقیتها به مدارس دولتی عادی تعلق دارد، بهوضوح در مییابیم که آیا سیستم آموزشی ما به تمامی جوانان این کشور، با هر زمینه و جغرافیایی، فرصتهای برابر داده است؟ در میان این جستجو برای عدالت آموزشی، تصویر دلخراش دانشآموزانی که با کمترین امکانات و در مناطق محروم در تلاشاند، بهروشنی نمایان میشود. آیا این دانشآموزان که با آرزوهای بزرگ و تلاشهای شبانهروزی به دنبال دستیابی به موفقیت هستند، واقعا شانس برابر دارند؟ یا اینکه نابرابریهای آموزشی و تفاوتهای جغرافیایی در نهایت بر رویای آنها سایه میاندازد و مسیر دستیابی به موفقیت را دشوارتر میکند؟ آمارها چه میگویند؟ بررسی سابقه رتبههای برتر کنکور به ما نشان میدهد که تمامی رتبههای برتر کنکور در رشته تجربی از مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد) فارغالتحصیل شدهاند. این در حالی است که در میان 30 نفر برتر در سه رشته اصلی کنکور (ریاضی، تجربی و انسانی)، تنها 8 نفر از مدارس غیرسمپادی تحصیل کردهاند. بهویژه، تنها یک نفر از میان این 30 نفر از مدرسه دولتی عادی فارغالتحصیل شده است. علاوه بر این، 27.5 درصد از رتبههای برتر کنکور، اهل تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور هستند. این آمار بهوضوح نشاندهنده تمرکز بالای موفقیتهای کنکوری در پایتخت و سایر شهرهای بزرگ است و این تمرکز بهطور غیرمستقیم به موضوع عدالت آموزشی و توزیع نابرابر فرصتهای آموزشی اشاره دارد.
نابرابری و ناعدالتی مدارس استعدادهای درخشان، بهویژه در مقاطع ابتدایی و متوسطه، بهدلیل دارا بودن امکانات و منابع آموزشی ویژه، معلمان مجرب و برنامههای آموزشی خاص، توانستهاند بهطور چشمگیری در موفقیت کنکوری دانشآموزان مؤثر واقع شوند. این مدارس با فراهم کردن محیطهای علمی و آموزشی انگیزشی، توانستهاند زمینههای مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادهای دانشآموزان خود فراهم کنند. از این رو، طبیعی است که بسیاری از رتبههای برتر کنکور از این مدارس فارغالتحصیل شده باشند. با این حال، این مسئله بهطور ضمنی به نابرابریهای موجود در نظام آموزشی کشور دامن میزند. مدارس غیرسمپادی، بهویژه مدارس دولتی عادی، معمولاً با کمبود منابع، امکانات و معلمان مجرب مواجه هستند. این نابرابریهای آموزشی میتواند تأثیرات منفی قابل توجهی بر عملکرد کنکوری دانشآموزان این مدارس داشته باشد و به تفاوتهای عمدهای در موفقیتهای کنکوری منجر شود. آمارها نشاندهنده آن هستند که 27.5 درصد از رتبههای برتر کنکور از تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور هستند. این تمرکز بالای موفقیتهای کنکوری در پایتخت و شهرهای بزرگ بهوضوح به تفاوتهای جغرافیایی در دسترسی به منابع آموزشی و فرصتهای تحصیلی مرتبط است. شهرهای بزرگ، بهویژه تهران، بهدلیل برخورداری از زیرساختهای آموزشی بهتر، امکانات بیشتر، معلمان مجربتر و فرصتهای آموزشی بیشتر، بهطور طبیعی زمینههای بهتری برای موفقیتهای تحصیلی فراهم میکنند. از سوی دیگر، دانشآموزان از مناطق محروم و شهرهای کوچکتر بهدلیل کمبود امکانات آموزشی، کمبود معلمان مجرب و نبود فرصتهای تحصیلی کافی، ممکن است با مشکلات جدیتری در راهیابی به موفقیتهای کنکوری مواجه شوند. این تفاوتهای جغرافیایی میتواند به نابرابریهای آموزشی و اجتماعی منجر شود که در نهایت به کاهش فرصتهای تحصیلی برای دانشآموزان از مناطق محروم و کوچکتر منجر میشود. انگیزه و عملکرد دانش آموزان تفاوتهای مشهود در موفقیتهای کنکوری میان دانشآموزان از مناطق مختلف، بهویژه در مقایسه با دانشآموزان تهرانی و سایر شهرهای بزرگ، میتواند تأثیرات قابل توجهی بر انگیزه و اعتماد به نفس دانشآموزان داشته باشد. دانشآموزان از مناطق محروم و کوچکتر که با کمبود امکانات و فرصتهای تحصیلی مواجه هستند، ممکن است احساس کنند که دستیابی به رتبههای برتر و موفقیتهای تحصیلی برای آنها بسیار دشوار است. این احساس نابرابری و عدم دسترسی به فرصتهای آموزشی برابر میتواند به کاهش انگیزه و تلاشهای تحصیلی دانشآموزان منجر شود. علاوه بر این، عدم موفقیت در رقابتهای کنکوری بهویژه در شرایط نابرابری آموزشی میتواند به احساس یأس و ناامیدی در دانشآموزان از مناطق محروم و کوچکتر منجر شود. این احساسات منفی میتواند بر روحیه و انگیزه تحصیلی دانشآموزان تأثیر منفی بگذارد و بهطور کلی بر توانایی آنها در تحقق اهداف تحصیلی و شغلی آیندهشان تأثیرگذار باشد؛ که همین امر موجب بالا رفتن آمار جرم و جنایت، بی سوادی و فقر فرهنگی میشود و در نتیجه کند کردن و یا حتی تغییر مسیر توسعه کشور میشود.