سه‌شنبه 6 آذر 1403

سوگ‌سروده‌های شاعران در رثای امیرالمؤمنین (ع)

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
سوگ‌سروده‌های شاعران در رثای امیرالمؤمنین (ع)

جمعی از شاعران کشور همزمان با فرارسیدن سومین شب شهادت حضرت امیرالمؤمنین، علی‌بن ابی‌طالب (ع)، تازه‌ترین سوگ سروده‌های خود را در وصف این امام منتشر کردند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با فرارسیدن شب قدر و سومین شب شهادت حضرت امیرالمؤمنین، علی‌بن ابی‌طالب (ع) سوگ سروده‌های خود را به ساحت امام علی (ع) تقدیم کردند.

سید عبدالله حسینی:

ساقی درآمد از در جام شراب کف کرد القصه غصه‌ها را آن جام برطرف کرد اجداد من زمستی مردند و من ندانم نسل مرا چه دستی اینگونه ناخلف کرد جای شراب یک عمر خوردم فریب و افسوس ترس از عذاب واهی عمر مرا تلف کرد محراب جای من نیست دلگیرم از معابد دل باز هم هوای میخانه نجف کرد مطرب رسید از راه زد چنگ بر چغانه رفع ملال از دل با نای چنگ و دف کرد من ناگهان شنیدم گلبانگ واشربوا را بانگ اذان ساقی دل را پر از شعف کرد در دل هنوز قدری خوف از عذاب اگر بود رفعش جناب مطرب با بانک لا تخف کرد بارد زیاد باران بر شانه‌های دریا گلچین از آن میانه یک قطره در صدف کرد زیر عبای ساقی یک خم بسته باقیست کان را خدای وقف رندان جان بکف کرد

***

نغمه مستشارنظامی:

آفتابی و در آیینه تماشا داری می درخشی که جهان را به سخن وا داری جذبه و دافعه و قهر و محبت یکجا "آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری" شعر نابی‌ست درین نام که اعلی و علی است الفتی با شعرا حضرت مولا داری مولوی نیستم و واله و شیدای توام بس چو من شیفته، ای شمس دو دنیا داری مست تسنیم غدیریم و در ایرانِ علی شیعیانی همگی غرق تولا داری ای سلیمان سخن! تحفه‌ای از مورچه‌ای‌ست می‌پذیری تو؟ هوای دل ما را داری

*** زهرا میریان کرمی:

نمی‌دانم چه بنویسم برای سجدگاه تو زمانی که نفس‌های تو در جان زمین گل کرد زمانی که سرت برسجده بود و آسمان می‌گفت ملائک خوب می‌بینید آن جا را، یقین گل کرد تو در صبحی که محشر شد میان سجده‌ات آقا صدای فزتُ رب‌الکعبه‌ات تا اوج دین گل کرد صدا از عرش می‌آمد صدای ناله‌ای محزون علی مولا علی (ع) در قلب جبریل امین گل کرد دوباره جبرئیل حق، محمد (ص) را پیامی برد محمد (ص) اولین یار مسلمان تو برگشته است بهشت با علی برتو گواراتر شد ای احمد شب قدری مبارک، جان وجانان تو برگشته است

سوگ‌سروده‌های عاشورایی / دستت جدا گردید و قَدَت (دال) شد! / مگذار یکدم شود از دامنَت دستم جدا عباس

***

سیدحکیم بینش:

برایت می‌سرایم یک غزل سرخ گل سرخم که بودی از ازل تمام آرزوی من هم این است مرا مولا بگیری در بغل سرخ

***

فاطمه نانی‌زاد:

نخل‌های کوفه الغوث، الامان سر داده‌اند آه را از سینه‌های شعله‌ور پر داده‌ند اشک میثم نه، که از اشک امیرمومنان نخل‌های میثم تمارها بر داده‌اند غربتی از کوچه‌های شهر دامن می‌کشد این خبر را لاله‌های سرخ پرپر داده‌اند ای دریغ و درد...، دردا که ولی‌نشناس‌ها باز هم اجر رسالت بر پیمبر داده‌اند مطلع‌الفجر است یا والیل!؟! والعصری بخوان ساقی جان و جهان را صبح ساغر داده‌اند لیلهالقدری، زمین قدر تو را نشناخته آسمانی‌ها نوای یا علی سر داده‌اند

***

سمانه خلف‌زاده:

شد سنگ صبور بی‌کسی‌هایت، چاه جاری‌ست هنوز در دلش غصه و آه دنیای پس از تو تیره و تاریک است لاحول و لا قوه الا بالله

***

فائزه زرافشان:

چه حرف‌های زلالی که رودهای روانند چه نورها، چه سخن‌ها که با تو در جریانند چه چشمه‌های حیاتی که از لب تو تراوید چه مهربان‌کلماتی که آفتاب‌نشانند بیا و خطبه بخوان بر فراز منبر تاریخ که واژه‌های تو نهج‌البلاغه‌های جهانند اگر نگاه جهانی به دستخط تو باشد اشاره‌های تو مولا، هنوز نامه‌رسانند غزل به سجده می‌افتد در آستان کلامت که جمله‌های قصار تو قله‌های زبانند هزار دفتر اگر سیدِ رضی بگشاید ثنای مرتبه‌ات را چکامه‌ها نتوانند تو کیستی که شبیهت نیامده‌ست به عالم تو کیستی که برایت نبوده هیچ همانند تو بوترابی و آن نفحه‌های در کلماتت به قلب‌ها همه نور و به جسم‌ها همه جانند قدم گذار در این کوچه‌های حزن و خموشی که گام‌های تو بر خاکِ مرده چون ضربانند چنین که درگهِ تو ذره‌پرور است در آفاق بعید نیست مرا هم به آسمان برسانند

***

احمد رفیعی وردنجانی:

آهسته و پیوسته و پنهان، غریبه در کوچه‌ها می‌بُرد شب‌ها نان، غریبه از حاصل دستش رطب خورده‌ست یک شهر لطفش همیشه بوده بی‌پایان، غریبه هرچند سهمش درد بود از مردم شهر بوده برای دردشان درمان غریبه با مهر می‌بارید، باران مهربان بود با مردمِ با برکتِ باران غریبه با این‌همه، افسوس که پاسخ ندارد حتی سلامش در غریبستان غریبه آن شب که قرآن کشته شد، بسیاری از خلق قرآن به سر بودند و با قرآن غریبه

***

معصومه هرمزی مقدم:

محراب را سرمی‌کشد با جامی از درد فزت ورب الکعبه گفت و عاشقی کرد بین درو دیوار جان داداز غم یار روزی که جانش رفت با سیلی نامرد دلتنگی‌اش را بعد زهرا چاه دید و کوفه چه‌ها که بر سر سردار آورد پیچید بین کوچه‌ها بوی یتیمی نه ردی از نان و نه خرما و نه شبگرد حیدر که نامش لرزه برکفار می‌زد آرام خوابیده است امشب با تنی سرد بااشک و آه وکاسه شیری کودکی گفت ***

زهرا آراسته نیا:

شکست رعد ستم فرق آسمانش را بدا به حال زمین که نخواست جانش را و چشم کینه کوفه که شور بود و حسود و چشم زد دل دریای مهربانش را به بی‌وفایی خود داده او ادامه و بعد به تیغ داد و عطش سهم میهمانش را علی که فاتح خیبر، علی که شاه غدیر چگونه واژه به دوشش کشد بیانش را به خون وضو کن اگر مقتدای تو عشق است به قبله‌گاه بلا داده او اذانش را ز غزه تا به یمن تا به پهنه کابل خبر رسید که کشتند عاشقانش را

***

نجمه شمس:

در گیرودار وسوسه‌های خاموش مردی که عشق را می‌فهمید به نماز ایستاد در حجابی تو در تو فرشتکان عرش اقتدایش کردند علی در سجده‌ای طولانی به سلام حق شتافت و شرافت جامه کبود پوشید