شرح دعای روز شانزدهم مهمانی خدا / دیدی ملِکی که دست درویش گرفت
حجت الاسلام جواد محدثی در کتاب «سینای نیاز؛ شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان» به توضیح و تفسیر این ادعیه مخصوص ماه مهمانی خداوند متعال پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرازهای این دعا عبارت است از: 1- با نیکان، بر بدان 2- در پناه رحمت جاودانه خدا
أَللهُمَ وَفِقنی فیهِ لِمُوافَقَهِ الاَبرارِ وَ جَنِبنی فیهِ مُرافَقَهَ الاَشرارِ
وَآوِنی فیهِ بِرَحمَتِکَ اِلی دارِالقَرارِ بِاِلهِیَتِکَ یا اِلهَ العالَمینَ.
با نیکان، بر بدان
موضع داشتن، از ویژگیهای مسلمان متعهد است.
با همه کس، یکسان نمی توان برخورد کرد. با نیک و بد، نمی توان به گونه ای خو کرد که هم نیکان انسان را بخواهند و هم اشرار، دوستدار انسان باشند.
اگر دوستی ها و دشمنی ها مرز ایدئولوژیک و دینی داشته باشد، اگر قطع و وصلها، موافقت ها و مخالفت ها، انگیزه مکتبی داشته باشد، اگر رفاقت، خدایی باشد، نمی توان، با همه بود... و با همه زیست.
«عرفی» شاعر گفته است:
چنان با نیک وبد خو کن که بعد از مردنت، عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو، بسوزاند
ولی این، خوی اسلامی و زندگی مکتبی نیست.
اسلام، براساس «تولی» و «تبری» است.
مسلمان، دارای «جاذبه» و «دافعه» است.
مؤمنین به خدا و رسول «أشِداءُ عَلَی الکُفار» ند و «رُحَماءُ بَینَهُم»![1]
مگر مسلمان می تواند چنان خاکشیر مزاج و دمدمی و چند چهره و چند زبان باشد که همه خواهانش باشند، همه را جذب کند، همه از او حمایت کنند؟!...
در میدان ارزش ها و خوبی و بدی حتی، «بیطرفی»، گاهی «بی شرفی» است.
انسان شریف، باید نسبت به خوبان و بدان، خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها، نسبت به حق و باطل، خیر و شر، ستم و داد، مساوات و تبعیض، حساسیت و تعهد و «موضع» داشته باشد.
دوستی و دشمنی، نمایشگر موضع انسان است.
دوستان و دشمنان، بیانگر خط فکری و عملی مسلمانانند. موافقان و مخالفان، فکر و عمل انسان را نشان می دهند.
وقتی امام صادق علیه السلام از دوستی با ترسو و بخیل و فاجر و احمق و دروغگو منع می کند،[2] وقتی امام علی علیه السلام، صداقت در پشت سر را نشانه دوست حقیقی می شمارد،
وقتی امام علی علیه السلام دوست منحوس و ناستوده را، کسی می داند که در سختیها تنهایت می گذارد،[3]
این نشان می دهد که در دوستیها و موافق بودن ها و مخالفت کردن ها، باید از یک سری ملاکهای مکتبی و ضابطه های ارزشی پیروی کرد و باید آن ضوابط و معیارهای حق، بر اساس جهت گیری انسان حاکم باشد.
بنابراین، باید از خدا خواست تا نسبت به موافقت «ابرار» و نیکان، و همچنین اجتناب و دوری از «اشرار» و بدان، توفیق دهد.
«ابرار» و «اشرار»، کیانند؟
قرآن کریم در آیات متعدد می گوید:
«مؤمنان، دعا می کنند که با «ابرار» بمیرند»،
«پاداشی که نزد خداوند است برای «ابرار» بهتر از هر چیزی است»،
«ابرار»، از جام هایی که آمیزه ای از کافور دارد، در بهشت می نوشند،
«ابرار» در نعمتهای خداوند به سر می برند،
کتاب و نامه عمل «ابرار»، در جایگاههای بلند و والاست،
«ابرار» که در نعمت ها مخلدند، بر تخت هایی نشسته و می نگرند.[4]
در کنار این، قرآن از مسائلی بعنوان «بر» یاد کرده است، یعنی نیکی، از جمله:
«ایمان به خدا و قیامت و فرشتگان و کتاب های آسمانی، به خانه ها از در وارد شدن. تقوا، انفاق از آنچه دوست دارید».[5]
در کتب لغت می نویسند:
«ابرار» یعنی نیکان، اولیاء خدا، آنان که در دنیا مطیع خداوندند و در آخرت به نعمتهای الهی می رسند.
و اغلب «ابرار» به اولیا و زاهدان و نیایشگران و بزرگان، اطلاق می شود.[6]
و اما اشرار: اشرار، جمع «شر» است. قرآن کریم شر را اطلاق کرده است بر:
«آنکه مورد لعنت و خشم خدا قرار گیرد»،
«انسان های کرولالی که نمی اندیشند»،
«کافرانی که ایمان نمی آورند»، «برادران یوسف که آن ستم را نمودند»،
«آتشی که کافران به آن وعده داده شده اند»،
«آنان که با صورت، به دوزخ افکنده می شوند»،
«کفار و مشرکینی از اهل کتاب که جاودانه در آتشند».[7]
راستی، آیا دوستی با اینان رواست؟
پس، از خدا توفیق همگامی و هماهنگی با «ابرار» و دوری و پرهیز از «اشرار» را بخواهیم، چراکه دوستان بد، انسان خوب را هم بدنام می کنند.[8]
در پناه رحمت جاودانه خدا
این، سومین خواسته امروز ماست. انسان درمانده و بی پناه، بنده فراری و گریزپای، عبد عاصی و خطاکار، چه می خواهد؟
جز سایه رحمتی که در کنارش بیارمد و آرامش جاودانه ای که به آن پناه برد؟ جز پناه بردن به خانه و پناهگاه ابدی، آن هم در کنار خدا؟!...
چه چیزی جز آرمیدن در رحمت حق و رسیدن به دیار یار و قرب حضور، نفس انسان را به «اطمینان» می رساند؟
بگذارید در این قسمت، با خواجه عبدالله انصاری هم آوا شویم. در تفسیر سوره «فجر» وقتی به آیه: «یا أیَتُهَاالنَفسُ المُطمَئِنَه...» می رسد، می نویسد:
«... خوشا روزا، که این قفس بشکنند و این بازداشته را باز خوانند و این راه و رسم خاکیان از «مقربان» بردارند، و «شیطان» پوشیده در صورتِ آدمیت بیرون شود و جوهر پادشاهی، چهره جمال بنماید و دشمن از دوست جدا شود.
بزرگی را پرسیدند: جانها هنگام «نزع» (جان کندن) در این راه حق چون بود؟
گفت: چون صید در دام آویخته و صیاد با کارد کشیده بر سر او رسیده!
گفتند: چون به حق رسد چگونه بود؟
گفت: صیدِ از فتراک [9] آویخته!
لطیفه:... اگر روزی صید دام وی شوی و کشته راه او گردی، به عزت عزیز او سوگند، که جز به کنگره عرش مجیدت نبندد، که فرمود:
هرکس مرا دوست دارد، کشته من گردد،
وآن کس که کشته من شد، او را ندای عزت خواهم داد:
این است عاقبتِ نفس راضیه و مرضیه».
دیدی ملِکی که دست درویش گرفت آنگه بنواخت، دربر خویش گرفت
آنگه به ولی و صاحب جیش گرفت آنگاه بکُشت و کُشته را پیش گرفت [10]
منابع: [1] سوره فتح، آیه 29. [2] لاتُواخِ اربعهً: الاحمقَ و البخیلَ و الجَبان و الکذابَخصال صدوق، ج 1 ص 244. [3] شر الاخوانِ المواصِلُ عندَالرخاء وَالمُفاصِل عندالبلاء غررالحکم، ج 4 ص 171. [4] ر. ک: آل عمران 193 و 198، دهر 5، انفطار 13، مطففین 18 و 22. [5] ر. ک: بقره 189 و 177. [6] مجمع البحرین. [7] ر. ک: انفال 22، یوسف 77، حج 72، فرقان 34. [8] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ایاکَ و قرینَ السوءِ فَانک بِهِ تُعرَفُ کنزالعمال، ج 9 حدیث 24844. [9] تسمه یا چرم باریکی که از عقب زین می آویزند و با آن، چیزی به ترک می بندند فرهنگ عمید. [10] تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، خواجه عبدالله انصاری، ص 612.
2323
کد خبر 1751255