دوشنبه 5 آذر 1403

شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد

مولفان شبیه فیلمسازانی عمل کرده‌اند که از یک سازمان بودجه‌دار، بودجه برای ساختن یک فیلم حماسی - جنگی می‌گیرند اما اثری ضد جنگ می‌سازنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سریال بازپرس به کارگردانی «احمد معظمی» پخش خود را از روز شنبه دهم تیرماه آغاز کرد. سریال تازه «شبکه یک» سیما داستان فیلم درباره بازپرسی به نام «صدرا» است که در جریان سوءاستفاده اقتصادی بزرگی قرار می‌گیرد. وی در جریان حل یک پرونده اقتصادی به سرنخ‌هایی دست پیدا می کند و ردپای یک آقازاده رانت‌خوار را در این پرونده آشکار می‌کند.

محسن قصابیان، فرهاد قائمیان، محمدرضا شریفی نیا، مهدی فخیم زاده، فریبا کوثری، اندیشه فولادوند، سید جواد هاشمی، سوگل طهماسبی، فریبا متخصص، رسول نجفی، مجید پتکی و... در این سریال پربازیگر ایفای نقش می کنند.

وقتی عناوینی مثل «دکتر»، «پرستار»، «پلیس»، «آتش‌نشان»، «روانکاو»، «کاراگاه»، «بازپرس» در عنوان اصلی سریالی تلویزیونی استفاده می‌شود، به صورت طبیعی مخاطب انتظار دارد که محتوای آن مجموعه، حول شخصیتی با شغل تخصصی ذکر شده در عنوان سریال باشد و دغدغه‌های حرفه‌ای و مسائل مرتبط با شخصیت محوری تبدیل به درام شود.

در واقع می‌توان گفت در فرآیند دراماتیک چنین سریال‌هایی با توجه به نوع عنوان‌بندی، اصالت کاراکتر و سوژه‌های مرتبط، باید مبنای «درام» باشد. "عنوان شغلی" انتخاب شده و در متن سریال خمیره محتوا را شکل می‌دهد اما در سریال «بازپرس» شخصیت اصلی سریال یک کاراکتر کاملا فرعی است و تبدیل به کاراکتری کنش‌گر اصلی که بر تمامی جنبه‌های داستانی سریال تاثیر بگذارد، نیست.

فرعی شدن کاراکتر بازپرس در این سریال لطمه فراوانی به چارچوب‌های داستانی مرتبط با این سریال می‌زند. پرسوناژ «بازپرس» در راهبرد قصه‌های فرعی غیرمرتبط و حتی خرده روایت‌های مرتبط تاثیرگذار نیست و لایه‌های موازی داستانی غیرضروری به پراکندگی و گنگی سریال دامن می زنند.

شخصیت پردازی ناقص موجب می‌شود، کاراکتر محوری سریال تبدیل به شخصیت سایه شود و موضوعات مورد تحقیق بازپرس ولنگارانه رها شود. خرده روایت‌های غیرمرتبط با اهداف غیردراماتیک، حفره‌های ضدروایی این مجموعه را دربرگیرد.

سریال در همان قسمت‌های ابتدایی یک ادعای دراماتیک محوری چاشنی را کاراکتر بازپرس می‌کند. بازپرسی که فارغ‌التحصیل حقوق اقتصادی است و این توانایی را دارد که پرونده‌های این حوزه را به صورت تخصصی دنبال کند.

او با یک درخواست مبتنی بر انتقال، از تهران به بندرعباس آمده و روایت حول کاراکتر او در این سریال با پرونده برنج‌های آلوده آغاز می‌شود. پرونده‌ای که در متن سریال مورد ارزیابی قرار می‌گیرد متعلق به متهمی به نام ایمان خوش رزم‌است؛ آقازاده‌ای که پدر او سفیر است و طبعات برخورد با وی به عنوان یک آقازاده در سریال مطرح می‌شود.

«صدرا حسینی» کاراکتر بازپرس، برای تحقیق بیشتر درباره این موضوع همراه با گروه تحقیقاتی وارد کشتی می‌شوند که مشکوک به بارگیری برنج‌های آلوده است. اما تعقیب و گریز آنان و ماندن یکی از محققان همراه حسینی درون کشتی به سرانجام قابل توجه نمایشی نمی‌رسد، حتی نتیجه تحقیق رسمی و نمونه‌برداری آزمایشگاهی از برنج‌های ظاهرا آلوده اعلام رسمی نمی شود، نوعی ولنگاری دراماتیک در روایت سریال موج می‌زند.

قصه تحقیق و تحفص حول «برنج‌های آلوده» با پیچ‌های روایی نابجا بدون پیوست دراماتیک نیمه کاره رها می‌ماند. روایت سریال با همین جامپ‌های بی‌دلیل در تمام مدت سرگردان است. موضوع بیماری فرزند بازپرس (طاها) که با انتقالی ناگهانی او به تهران درآمیخته می‌شود به این پراکندگی دامن می‌زند. صدرا حسینی بازپرس ویژه مفاسد اقتصادی مشخص نیست با چه اهدافی درخواست انتقال به بندرعباس را داده است و بازهم این جنبه از روایت گنگ است با چه استدلالی به تهران بازگردانده می‌شود.

اگر بنا به پیش فرض‌های روایت به دنبال یک مکان آرام‌تری برای زندگی بوده، چرا درخواست انتقال به یکی از شهرهای شمال کشور را نداده است؟ چرا در میان تمام شهرهای ایران، یک شهر گرمسیری را انتخاب کرده است؟

ضمن اینکه اگر او قاضی و بازپرس متخصصی و متبحری است، اجازه انتقال او از مرکز چگونه به سادگی صادر شده است؟ بر اساس فرمول سه پرده‌ای سریال‌هایی شبیه بازپرس، طرح و توطئه مطرح شده و هر ابهام و تعلیقی را باید بر اساس جدول دراماتیک حل شده ارائه دهند، اما در سریال بازپرس جدول مقاطع درام حل نمی‌شود و روایت‌هایی که می‌توانست مثل سریال «کلانتر» و «سرنخ» در یک قسمت ارائه شوند، در چند قسمت غیرمرتبط و پراکنده، کشدار ارائه می‌شوند. در واقع مولفان در مقام تهیه و تولید می‌توانند یک سریال 46 قسمتی را تبدیل به 60 قسمت کنند طبیعی است که با روایت های نه چندان جذاب یک سریالی که پتانسیل بیش از 5 قسمت را ندارد تاکنون به قسمت یازدهم رسانده‌اند.

روایت «هدایت»، مردی که دوست همسرش را به قتل می‌رساند، در یک قسمت باید به پایان می‌رسید اما کشدار می‌شود و این پرونده به سرانجام نرسیده پرونده دیگری به متن داستان اضافه می‌شود. با طرح پرونده های موازی و ایجاد قصه‌های موازی فرمول کشدار کردن سریال اجرایی می‌شود.

نظر مخاطبان توییتر درباره پخش‌های چندباره و خلاصه قسمت های مکرر سریال بازپرس

همزمان با ماموریت جدید برای بازگشایی پرونده دکل‌نفتی گمشده، بازپرس مسئولیت تحقیق و تفحص موضوع قتل مرتبط با هدایت (مهدی فخیم‌زاده) را دنبال می‌کند.

بر اساس داده‌های ابتدایی ابتدایی قرار بود با توجه به تحصیلات تخصصی بازپرس او صرفا به پرونده‌های فساد اقتصادی بپردازد. اما سوژه محوری با طرح موضوع قتل توسط هدایت رها می‌شود و از سوی دیگر بازپرس تخصصی حوزه اقتصاد، در یک دگرگونی ناگهانی دراماتیک تبدیل به بازپرس ویژه قتل می‌شود و مخاطب تنها چیزی را که متوجه می شود این است که نهاد مرتبط با محل فعالیت بازپرس دچار کاستی در نیروی انسانی است. مولفان شبیه فیلمسازانی عمل کرده که از یک سازمان بودجه‌دار، پول برای ساختن یک فیلم حماسی - جنگی می‌گیرند اما اثری ضد جنگ می‌سازند.

این پیچش و دگرگونی در حرفه بازپرس به اهداف سریال که مبارزه با مفاسد اقتصادی است لطمه می‌زند. در واقع آن چیزی که به مخاطب القا می‌شود این است که اوضاع درونی نهادی که بازپرس درون آن مشغول کار است آنقدر آشفته به نظر می‌رسد که مفاسد اقتصادی اولویت تخصصی نیست، اگر ضرورت داشته باشد، مبارزه با مفاسد اقتصادی رها شده و به پرونده قتل رسیدگی می‌شود. از سوی دیگر چون نیروی متخصص در امر بازپرسی کم است، بازپرس متخصص اقتصادی باید در حوزه جنایی فعال شود.

نظر برخی کاربران توییتر درباره نحوه تبلیغ محیطی سریال بازپرس

یکی از پیش‌فرض‌های نمایشی سریال این است که سوژه اصلی محتوایی، به عبارتی گزاره طرح و توطئه سریال بر اساس شخصیت محوری و سوژه‌های مرتبط با حرفه‌اش، با نمایش ممارست نیروهای قضائی برای حل کردن پرونده‌های کلان فساد پیش رود، اما آنچه تاکنون ارائه شده، خلاف پیش‌فرض توصیف شده است.

اهداف و شعارهای سریال با تغییر موقعیت بازپرس به روایتی تبدیل می‌شود که در زمره تولیدات سفارشی تلویزیون می‌گنجد. خرده روایت‌هایی نظیر اختلاف بازپرس و همسرش، ابهامات درباره روند انتقال به بندرعباس، مخالفت برای بازگشت به تهران و تقاضای یکی از همسایگان برای ازدواج با مادر همسر بازپرس به این پراکندگی موضوعی کاملا دامن می‌زند.

«بازپرس» سمبل افت و تنزل دوره‌ای خاص از تولیدات نمایشی است که افق پیشرویی را نمی‌توان برای آن متصور بود. با توجه به مناسبتی بودن این سریال، بهتر بود «بازپرس» در قالب یک مینی سریال 6 الی 9 قسمتی و متمرکز بر پرونده های اقتصادی تولید می شد و از اضافه کردن بی‌دلیل و بدون زمینه دراماتیک به قسمت های آن پرهیز می‌شد.

شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 2
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 3
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 4
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 5
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 6
شروع خوب و ادامه ضعیف سریال «بازپرس»/ «مینی سریال» جنجالی که قربانی فیلمنامه ضعیف شد 7