دوشنبه 5 آذر 1403

«شهادت در وقت اضافه» منتشر شد / روایتی از زندگی یکی از مدافعان حرم

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«شهادت در وقت اضافه» منتشر شد / روایتی از زندگی یکی از مدافعان حرم

کتاب «شهادت در وقت اضافه؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم علی اکبر زوار» نوشته محمدعلی ستوده توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شد.

کتاب «شهادت در وقت اضافه؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم علی اکبر زوار» نوشته محمدعلی ستوده توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «شهادت در وقت اضافه؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم علی اکبر زوار» نوشته محمدعلی ستوده به‌تازگی توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شده است.

شهید علی اکبر زوار از نیروهای ایرانی لشکر فاطمیون بود که اولین بار 16 شهریور 94 به نام نیروی افغانستانی با رزمندگان فاطمیون به سوریه رفت و پس از گذشت 3 ماه در تدمر سوریه منطقه «دکل» به شهادت رسید و مفقود شد. پیکر مطهر شهید در اسفند همان سال تفحص و پس از ماه‌ها مفقودی شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«بعد از سقوط دکل، دشمن شروع کرد به پس‌گرفتن مناطق ازدست‌داده؛ به این ترتیب، تمام چیزی که بچه‌ها شب گذشته به دست آورده بودند، دوباره افتاد دست دشمن. منطقه دکل و ارتفاعات هشتصد و هفتصد را پس گرفتند. خیلی دلم شکست. سینه‌ام به تنگ آمده بود. با سه نفر از بچه‌های هم‌سنگر رفتیم کمک بچه‌ها. به محدوده درگیری رسیدیم. تعدادی از نیروهای خودی را دیدیم که از سمت ارتفاع می‌آمدند پایین و سلاح و هم‌رزمان شهیدشان را روی دوش می‌آوردند.

این عملیات هم‌زمان بود با پایانِ دوره دوماهه حضور ما در منطقه. فردایش باید به ایران برمی‌گشتیم. علی‌نهضت، از بچه‌های دوره ما، دستور داشت برگردد عقب و با یکی از قدیمی‌ها، نیروهای جدید را بردارد و بیاورد به خط. نباید ارتفاع نهصد را هم از دست می‌دادیم. علی‌آقا سنگر دیدبانی را تحویل داده بود و برگشته بود عقب. گویا توی آسایشگاه داشته استراحت می‌کرده.

بعداً از دوستش شنیدیم: «علی جوراب‌هایش را شسته بود و پهن کرده بود تا خشک شود.» علی‌نهضت می‌رود آسایشگاه و ماجرا را تعریف می‌کند. می‌گوید: «یک نفر را می‌خواهم که با هم برویم و نیروهای جدید را روی ارتفاع مستقر کنیم.» علی‌آقا اصلاً وظیفه‌اش نبود؛ ولی همان جا آمادگی‌اش را اعلام می‌کند و می‌گوید: «من می‌آیم...» علی‌نهضت بعداً تعریف کرد: «ما با دشمن درگیر شدیم. یکی از موشک‌های آرپی‌جی دشمن به سنگر علی اصابت کرد و منفجر شد؛ اما گمان نمی‌کردم علی داخل سنگر بوده باشد.» جِیش پشتشان را خالی کرده بود. بچه‌ها تیراندازی می‌کردند و از ارتفاع می‌آمدند پایین. به یک جای امن می‌رسند و علی‌نهضت شروع می‌کند به سرشماری. بعداً به ما گفت: «آمار گرفتیم، دیدیم علی نیست!»

این کتاب در 160 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 55 هزار تومان عرضه شده است.