شولای صلح
رمضان به نیمه رسیده است، دلدادگان کوی دوست هر سحرگاه روی تمنا بر آستان حضرتش و بر خاک بندگی مینهند، خانه علی (ع) اما لبریز شور میلادی خجسته است، میلاد فرزندی که کرامت انسانی را در والاترین معنای خویش و عالیترین جایگاه تفسیر کرد و نخست میوه خاندان امامت را بر درخت سبز قامت علوی نشاند.
خورشید عدالت علی (ع) در سرخی فلقی که خون آزادگی در رگ داشت، پشت اندوه نخلهای شکیب، بر دامن سحرگاه به جاودانگی پیوست تا عصمت معصومانه اسلام که در سقیفه بنی ساعده با سیلی تعصب، سرخی شفق یافت و در بیست و پنج سال خانه نشینی مقتدای مسلمین زیر زنجیرهای تعصب بطحا و غربت غریبانه یثرب، تن رنجور تنهایی کوفه را بر دوش کشید، در محراب کوفه، تنهایی علی را ترسیم نماید.
صد افسوس که شب تاریک غفلت، خواب آلودگان عافیت را فرصت بیداری نمیداد حتی آن هنگام که ناله دردمندانه فزت و رب الکعبه، فریاد مظلومیت اسلام را در گوش تاریخ فریاد میکرد.
کوچه های کوفه اما بیزار از مردمانی که وسعت نگاهشان هرگز فراتر از تیغ تعصب، ناوکی نمی انداخت، دلتنگ گامهای بزرگ مرد عدالت بود و در گردباد عبور زمان، خود را به دست تاریخی که سنگین تر از درد غریبانه علی (ع)، مظلومیت حسن (ع) و تنهایی حسین (ع) را بر پیکره سرزمینی که مغیلان سست عهدی مردمانش پای خرد را می خست می سپرد.
خورشید سیمای علی (ع) پیش هنگام تر از طلوع آفتاب تفتان کویر در محاق معراج پنهان شد اما سنان بیداد همچنان تشنه خونهای بیشتر بود. جامه تقوا به تیغ بران تعصب دریده و ردای شریعت به شلاق تحجر شرحه شرحه، جهالت بر مرکب تازان غفلت می تاخت و عافیت بر اریکه اندیشه سایه می انداخت.
از سجاده های توحید بوی نفاق برمیخاست و از تنور زهد و تقوا دود ریا، و اینگونه بود که تنهایی علی (ع) که سالها در نخلستان کوفه همدم مولا بود، اینک یگانه مونس حسن (ع) در روزگار کوتاه خلافتش می شد. خلافتی که با سست عهدی بیعت گزاران در کوتاه فرصتی با تلخی بسیار به پایان رسید، تا قافله امامت دومین پیشوای شیعیان شولای صلح بر تن پوشد و راه مدینه در پیش گیرد.
خرابه های کوفه هنوز لبریز ناله های دردمند یتیمان بود و نمناک اشکهای مظلومانه پا برهنگانی که با هجرت مولایشان آخرین بارقه های امید را در سایه دهشتناک قدرت اموی زیر پشته های حسرت پنهان میکردند، تند باد کویری بر تپه های کوتاه شنی میوزید تا آخرین مرزهای امید را با هجوم توفنده خویش از دیدگان تاریخ محو نماید، دست یغمای زمان می کوشید خاطره آخرین وداع ابوذر را در آستانه تبعید به ربذه از ذهن تاریخ بزداید، اما پیش هرم نفسهای گرم علی (ع) و سایه طوبای حسن (ع) و زمزمه های عاشقانه ی ابوذر، جز خدنگی از نیرنگ هیچ نداشت.
خلافت امام حسن (ع) زود هنگام تر از گردش ایام به فرجام رسید، غرش گامهای ستوران بنی امیه، از انبوه بالغ بر چهل هزار پیمان متعهد به بیعت تنها پیمانه هایی شکسته در ساباط باقی گذاشت و باقی همچون هباء منثورا و غباری پراکنده در هوا نمود یافت، جراحت عهد شکسته را طبیب مدائن دوا نبود، و زخم تازیانه میدان وانهاده را جز شرنگ صلح چاره نبود، قرآن مهجور، شریعت پای در زنجیر، زهد عبوس، شرف مرده در رگهای غیرت و ایمان به دام افتاده در تار عنکبوت دنیا که با وسوسه های اموی پای بسته تر میشد.
سعید نیاکوثری نویسنده و پژوهشگردر این شام سیاه تعلق و سودای خام تزور، به راستی که اسلام چه تنهایی دردناکی داشت و ولایت حسنی (ع) چه بی کسی مظلومانه ای و چگونه میشد از تنگنای صلحی که به تحمیل، تنها ملجاء ماندگاری شریعت بود گریخت؟!
کاروان توحید، تنها و دردآلود شکیب صبر بر لبهای تشنه سکوت نشاند و رو به سوی خورشید یثرب نهاد تا در جوار بارگاه آخرین فرستاده خدا، رحل اقامت گزیند، گویی صیامی که میلاد خجسته حسن (ع) را بر تارک ماه تمام خویش تقریر نمود بر آن بود تا واپسین دم حیات بر طغرای امامت او نقش بندد.
طی ده سال امامت مظلومانه امام حسن (ع)، تیغ عناد معاویه پیکره اسلام را زخمی و شجره تشیع را برگ و بار فرو می ریخت و در این سالهای پر رنج و محنت، شمع لرزان شریعت در پناه زمزمه های معرفت آن امام بزرگوار از طوفان تعدی اموی، کوچه های خلوت خرد را روشنای دانش می بخشید و مشکات دلهای حق جو را بارقه های امید می افروخت.
آتش دنیا پرستی اموی را شوق قدرت زبانه می افزود و چشم حقارتشان را حضور معنوی ولایت میسوخت، چندان که تنگناهای حادث بر امام، پسند طمع خامشان نبود و فروع تابان ولایتش را پسند خفاش کور خردشان، صبر جمیل حسن (ع) را تاب نیاوردند، کمند کید افکندند و دام طمع گسترانیدند تا با سعایت جعده، جام زهرش نوشاندند و چهل روز طاقت فرسا، وجود مقدسش را آزردند، پس از اربعینی رنج آور در پایان ماه صفر، سفر سوی به جاودانه های ابدی آغاز کرد و بر سدره عرش پروا نمود.
اینک نیمه ماه مبارک رمضان است و میلاد کریم اهلبیت (ع) سبوی جانها از صهبای باده دوست لبریز، ساقی دلها پیمانه از حوض کوثر برمیگیرد و کام تشنه دوستداران معرفت را با جرعه هایی ناب از زمزم معارف بلند اسلامی سیراب میکند.
به قلم: دکتر سعید نیاکوثری، نویسنده و پژوهشگر
*س_برچسبها_س*