شکایت مرد اعدامی از همسرش به اتهام خیانت
زندانی محکوم به مرگ که در یک قدمی چوبه دار قرار دارد با شکایت از همسرش، او را به دادگاه کیفری کشاند و مدعی شد به دلیل خیانت شایستگی سرپرستی از دخترشان را ندارد.
به گزارش مشرق، چندی قبل مرد جوانی که به اتهام قتل عمد در انتظار اجرای حکم قصاص بود با طرح شکایت و ارائه مستنداتی، از همسرش فریبا 32 ساله شکایت کرد و خواستار اشد مجازات برای او شد.
این مرد 35 ساله مدعی شد در زمانی که او زندان بوده است، همسرش به او خیانت کرده است بنابراین با این شکایت پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه شاکی که از زندان به دادگاه آمده بود به جایگاه رفت و در تشریح ماجرا گفت: اواخر خرداد سال 1399 در یک نزاع جمعی که من و چند نفر دیگر شرکت داشتیم، مرد 40 سالهای کشته شد. با اینکه بیش از 10 نفر در این درگیری حضور داشتند اما در نهایت من به عنوان قاتل شناخته و به قصاص محکوم شدم. از طرفی چون در آن دعوا طرفین درگیری قمه و شمشیر در دست داشتند اتهام محاربه هم به پروندهام اضافه شد اما چون قضات تشخیص دادند درگیری ما به خاطر اختلاف قبلی و کینه بوده، از اتهام محاربه تبرئه شدم؛ با این حال حکم قصاصم در دیوان عالی کشور تأیید شد و حالا هم در مرحله اجرای حکم هستم.
وی افزود: در این مدت زندگیام نابود شد اما تنها دلخوشیام این بود که همسر خوبی دارم و به من وفادار است و مادر خوبی برای دختر 4 سالهام است. اوایل که به زندان افتاده بودم، همسرم مدام به ملاقاتم میآمد و دلداریام میداد و برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول خیلی پیگیری میکرد اما کم کم احساس کردم همسرم دیگر تمایلی به آمدن و ملاقات ندارد و رفتارش تغییر کرده است به همین خاطر به او مشکوک شدم و از خواهرم خواستم او را زیر نظر داشته باشد. تا اینکه بعد از مدتی خواهرم گفت که فریبا با پسر جوانی که در یک بنگاه کار میکند، ارتباط صمیمانهای دارد. ابتدا باور نکردم تا اینکه عکسهای دو نفره آنها را که در کافیشاپ و رستوران بودند نشانم داد. چند روز بعد هم خبر بدتری داد و گفت که فریبا به خانه مجردی پسر بنگاهی رفته و یک شبانه روز در خانهاش بوده است.
مرد جوان ادامه داد: با این اطلاعاتی که از همسرم دادند دنیا روی سرم خراب شد، از همه بدتر اینکه نگران سرنوشت و آینده دختر کوچکم هستم حالا دیگر نمیخواهم او سرپرستی دخترم را داشته باشد. با اینکه هنوز هم فریبا را دوست دارم و اعتراف میکنم که در این سالها همسر خوبی برایم بود و خیلی برای زندگیمان ازخودگذشتگی کرد اما این اشتباهش غیرقابل گذشت است. او اگر از من و از این زندگی خسته شده بود، میتوانست در زمانی که در زندان بودم، درخواست طلاق بدهد و جدا شود اما نباید به من و زندگیمان خیانت میکرد.
در ادامه قاضی از وی پرسید آیا برای اظهاراتت شاهد هم داری؟
وی جواب داد: بله من 3 شاهد به دادگاه معرفی کردهام که ثابت میکند همسرم به من خیانت کرده است.
پس از آن قاضی از یکی از شاهدها که فروشنده سوپرمارکت روبهروی خانه پسر بنگاهی بود، خواست تا به جایگاه بیاید و شهادت بدهد.
مرد سوپرمارکتدار گفت: من شهادت میدهم و قسم میخورم که این زن را دیدم که به خانه پسر بنگاهی رفته است. مغازه من درست روبهروی خانه آن پسر است. در خانه آن شخص رفت و آمدهای زیادی صورت میگیرد. آن شب هم فریبا به خانه آن مرد رفت و صبح روز بعد از خانهاش خارج شد.
اظهارات این شاهد با تأیید دو شاهد دیگر همراه شد.
پس از اظهارات 3 شاهد، فریبا به جایگاه رفت و با رد اتهامش گفت: عکس هایی که از من و پسر بنگاهی در پروندهام وجود دارد را قبول دارم اما من به خانه مرد بنگاهی رفته بودم تا درباره مسائل کاری صحبت کنم و هیچ رابطه پنهانی با آن شخص نداشتم.
سپس وکیل شاکی به جایگاه رفت و گفت: با توجه به اینکه متهم به صراحت عکسها و مستندات و صحت آنها را قبول دارد، رفت و آمد با آن شخص در خانه مجردی قابل توجیه نیست. اگر به قول متهم فقط صحبتهای کاری میان او و پسر بنگاهی مطرح بوده، آنها میتوانستند در همان رستوران یا کافی شاپ یا بنگاه صحبت کنند. به همین خاطر از طرف موکلم برای او درخواست اشد مجازات را دارم.
بدین ترتیب با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایران